eitaa logo
🌱گیومهــ🌱
5.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
367 ویدیو
4 فایل
•|﷽| -با‌دست‌خالی‌خریدار‌دلبرم.. -از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم.. کپی؟آزاد🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
ساقی بیا و جام می مشک‌بو بیار این دم که باد صبح به عنبر فشانی است می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم وحشی سبب دوری و این قسم سخن‌ها آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم
قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف ، حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط
از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی من چه کردم کاینچنین بی‌اعتبارم می‌کنی روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو گر بگویم گریه‌ها بر روزگارم می‌کنی گر نمی‌آیم به سوی بزمت از شرمندگیست زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم می‌کنی گر بدانی حال من گریان شوی بی‌اختیار ای که منع گریه بی‌اختیارم می‌کنی گفته‌ای تدبیر کارت می‌کنم وحشی منال رفت کار از دست کی تدبیر کارم می‌کنی
که هر‌چه با دل من کرد آن تبسم کرد.
از برای خاطر اغیار خوارم می‌کنی من چه کردم کاینچنین بی‌اعتبارم می‌کنی روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو گر بگویم گریه‌ها بر روزگارم می‌کنی گر نمی‌آیم به سوی بزمت از شرمندگیست زانکه هر دم پیش جمعی شرمسارم می‌کنی گر بدانی حال من گریان شوی بی‌اختیار ای که منع گریه بی‌اختیارم می‌کنی گفته‌ای تدبیر کارت می‌کنم وحشی منال رفت کار از دست کی تدبیر کارم می‌کنی
ماییم و نگاهی که به هیچش نستانند؛
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که در او اثر ندارد غلط است اینکه گوید بدلی ره است دلرا دل من ز غصه خون شد، دل او خبر ندارد.
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف ، حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط