eitaa logo
🌱گیومهــ🌱
6.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
267 ویدیو
4 فایل
•|﷽| -با‌دست‌خالی‌خریدار‌دلبرم.. -از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم.. کپی؟آزاد🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
درد ما را کوه و صحرا برنتابد بیش ازین
شنیدمت که نظر می کنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
و اگر بر تو ببندد همه رَه‌ها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند❤️‍🩹
برانید برانید که تا بازنمانید بدانید بدانید که در عین عیانید بتازید بتازید که چالاک سوارید بنازید بنازید که خوبان جهانید
تو مگو: همه به جنگند و زِ صلحِ من چه آید؟ تو یکی نه‌ای، هزاری! تو چراغ خود براَفروز
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری ‏زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری ‏از دولت وصالش حاصل نشد مرادی ‏وز محنت فراقش بر دل بماند باری
ذوق اگر باشد همه دنیا خوش است
‏"نفسى که مى‌کشم تو هستى؛ ‏خونى که در رگ‌هایم مى‌دود و حرارتى که نمى‌گذارد یخ کنم"
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری ‏زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری ‏از دولت وصالش حاصل نشد مرادی ‏وز محنت فراقش بر دل بماند باری
بر سرِ آتشِ تو سوختم و دود نکرد آب بر آتشِ تو ریختم و سود نکرد کوشش بسیار نمودم که دل از تو کنم هرچه کردم به خدا هیچ مرا سود نکرد
دلم را بود از آن پیمان‌گسل امید یاری‌ها به نومیدی کشید آخر همه امیدواری‌ها
وقتی چشمت را باز میکنی میبینی بزرگترین ضربه ها را همان هایی زده اند که زمانی با چشم بسته و از ته دل دوستشان داشتی...
دارم دلی همچون جهان تا می‌کشد کوه گران من که کشم که کی کشم زین کاهدان واخر مرا گر موی من چون شیر شد از شوق مردن پیر شد من آردم گندم نیم چون آمدم در آسیا
بروید ای حریفان بِکِشید یار ما را به من آورید آخر صنم گریزپا را به ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرین بکشید سوی خانه مهِ خوبِ خوش‌لقا را
بار دیگر ما به قصه آمدیم ما از آن قصه برون خود کی شدیم گر به جهل آییم آن زندان اوست ور به علم آییم آن ایوان اوست
شکوه سکوت را به ارزانیِ کلام مفروش
و غم مخور که چون ظلمت فراق آن روشنی دراز شد نور نیز دراز شد ظلمت کوتاه روشنی کوتاه ظلمت دراز روشنی دراز تبریزی
در عشق توام نصیحت و پند چه سود زهراب چشیده‌ام مرا قند چه سود گویند مرا که بند بر پاش نهید دیوانه دلست پای در بند چه سود
دو عالم را به یک بار از دل تنگ برون کردیم تا جای تو باشد خوش‌ است اندر سر دیوانه سودا به شرط آن که سودای تو باشد
مکان ها هیچ ارزشی ندارند وقتی که از وجود کسانی که دوستشان داریم خالی اند
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سرو گفت کسی میوه ای نمی آری جواب داد که آزادگان تهی دست اند
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن! گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن! گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟ گفتم آری می توانم.. بشنو و باور مکن!
این جان و دل و دیده پیِ دیدنِ اوست جان و دل و دیده را به دیدار دهیم...