eitaa logo
🌱گیومهــ🌱
6.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
267 ویدیو
4 فایل
•|﷽| -با‌دست‌خالی‌خریدار‌دلبرم.. -از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم.. کپی؟آزاد🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
بی عشق نشاط و طرب افزون نشود بی عشق وجود خوب و موزون نشود صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد بی‌جنبش عشق در مکنون
ز عرش و کرسی و لوح قلم فزون باشد دل خراب که آن را کهی بنشماری مدار خوار دلی را اگر چه خوار بود که بس عزیر عزیزست دل در آن خواری
عاشق و مفلس کند این شهر را این چنین چابک که این طرار ماست مدرسه عشق و مدرس ذوالجلال ما چو طالب علم و این تکرار ماست
در هوایت بی قرارم روز و شب سر ز پایت بر ندارم روز و شب
ز غم تو زار زارم هله تا تو شاد باشی صنما در انتظارم هله تا تو شاد باشی تو مرا چو خسته بینی نظر خجسته بینی دل و جان به غم سپارم هله تا تو شاد باشی
یا رب اگر رسیدمی شهر خود و بدیدمی رحمت شهریار من وان همه شهر یار من رفته ره درشت من بار گران ز پشت من دلبر بردبار من آمده برده بار من
ز تو بخت و جاه دارم دل تو نگاه دارم صنما بر این قرارم هله تا تو شاد باشی توی جان این زمانه تو نشسته پربهانه ز زمانه برکنارم هله تا تو شاد باشی تن و نفس تا نمیرد دل و جان صفا نگیرد همه این شده‌ست کارم هله تا تو شاد باشی
هدایت شده از 🕊رئال توئیت | Real Tweet
🔷 اینجا همه چیز «صادقانه» است...😉 اندر احوالات نوجوان دهه هشتادی دغدغه مند✌️✌️ فعال رسانه ای و دوستدار هنر!🎙️😉 دانشجوی معارف اسلامی و مدیریت😎🖋️ و 🇮🇷 درکنار هم ؛ میکنیم...💪 ✨ «صادقانه» ؛ محفل نوجوانان ایران🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/4078961361C42b7d8f6f0
مکانم لامکان باشد نشانم بی‌نشان باشد، نه تن باشد نه جان باشد که من از جان جانانم...
‏ماییم که تا مهرِ تو آموخته‌ایم ‏چشم از همه خوبان جهان دوخته‌ایم
آن گوشوارِ شاهدان، هم‌صحبتِ عارض شده؛ آن گوش و عارض بایدت؛ دُردانه شو، دُردانه شو. چون جانِ تو شُد در هوا، ز افسانه‌یِ شیرین ما، فانی شو و چون عاشقان افسانه شو؛ افسانه شو.
نکند بوی تو را باد به هر جا ببرد خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری ؛
از دم تیغ است پشت تیغ بی آزارتر ... هر که می گرداند از ما روی ممنونیم ما
از دم تیغ است پشت تیغ بی آزارتر ... هر که می گرداند از ما روی ممنونیم ما
در عشق توام نصیحت و پند چه سود زهراب چشیده‌ام مرا قند چه سود گویند مرا که بند بر پاش نهید دیوانه دلست پای در بند چه سود
در ظاهر و باطن آنچه خیر است و شر است از حکم حقست و از قضا و قدر است من جهد همی کنم قضا می‌گوید بیرون ز کفایت تو کار دگر است
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری در دل نیافت راه ... که آنجا مکان توست
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری در دل نیافت راه ... که آنجا مکان توست
در عهد و وفا چنانکه دلدار منست خون باریدن بروز و شب کار منست او یار دگر کرده و فارغ شسته من شسته چو ابلهان که او یار منست
سلسله‌ای گشاده‌ای دام ابد نهاده‌ای بند که سخت می‌کنی بند که باز می‌کنی عاشق بی‌گناه را بهر ثواب می‌کشی بر سر گور کشتگان بانگ نماز می‌کنی
جان و دل فقیر را خسته دل اسیر را از صدقات حسن خود گنج نیاز می‌کنی پرده چرخ می‌دری جلوه ملک می‌کنی تاج شهان همی‌بری ملک ایاز می‌کنی
نکته ای در باب ارتباط با آدمها از عطار دور دور مرو که مهجور گردی و نزدیک نزدیک میا که رنجور گردی
خود جدا شدگان پرس درد تنهایی که هر که دور زمردم فتاده تنها نیست.
در میان مجرم و حق چون رسول بس دوادو بس سعایت می‌کند بس کن آیت آیت این را برمخوان عشق خود تفسیر آیت می‌کند
هزار سال خسته‌ ام از این دو روزِ زندگی ...