🔘نعمت دختران...
امام صادق(ع) فرمودند: الْبَناتُ حَسَناتٌ وَالْبَنُونَ نِعْمَهٌ، وَالْحَسَناتُ یُثابُ عَلَیْها وَالنِّعْمَهُ یُسْأَلُ عَنْها؛
دختران حسناتند و پسران نعمت،
بر حسنات بهره می دهند و از نعمت بازپرسی می کنند..
📚ثواب الاعمال ج ۱ص ۲۰۱
#حجاب
#خبرای_خوب
#فرزندآوری
https://eitaa.com/girl_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عصر پنج شنبه انجام شد
گردهمایی بزرگ دختران دانشجو در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به مناسبت آغاز دهه کرامت
#حجاب
#شب_جمعه
#فرزندآوری
https://eitaa.com/girl_313
📷 روایت متفاوت نویسندهای که درباره دیوار آزاد نمایشگاه کتاب با رهبری همکلام شد
من بارها گفتم مسئله حجاب خیلی مهمه...
#حجاب
#خبرای_خوب
#شب_جمعه
https://eitaa.com/girl_313
چرا #حبوباتت رو مستقیم از کشاورز نمی خری ؟؟
هم ارزون تر میشه هم به او کمک کردی👌
❌بالاترین کیفیت👌 پایین ترین قیمت❌
مستقیم بدون واسطه ازکشاورز خریدکن 🚜
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3621650707C064a9460ed
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_توبه_آیه_۱۰۳
#دعای_پیامبر_برای_زکات_
دهندگان
ای پیامبر صلی الله علیه وآله,هنگام پرداخت زکات از سوی آنها برای آنها دعا کن وبه آنها درود فرست
زیرا این دعای تو در حق آنها مایه آرامش خاطر آنها می شود و خداوند شنوا است.
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هفتاد و یکم
┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه153: (در سال ۳۶ هجری در مدینه، وقتی مردم را برای شورشیان بصره آماده می کرد، ایراد فرمود.)
1⃣ وصف گمراهان و غفلت زدگان
♦️چند روز از طرف خدا به گمراه، مهلت داده شد و او با غافلان و بی خبران در راه هلاکت قدم می نهد و تمام روزها را با گناهکاران سپری می کند، بی آن که از راهی برود تا به حق رسد و يا پيشوايی برگزيند که راهنمای او باشد. و تا آن زمان که خداوند کيفر گناهان را می نمايد و آنان را از پرده غفلت بيرون می آورد، به استقبال چيزی می روند که بدان پشت کرده بودند (يعنی آخرت) و پشت می کنند بدانچه روی آورده بودند (يعنی دنيا). پس نه از آنچه آرزو می کردند و بدان رسيدند سودی بردند و نه از آنچه حاجت خويش بدان روا کردند بهره ای به دست آوردند، من، شما و خود را از اين گونه غفلت زدگی می ترسانم.
2⃣ درمان غفلت زدگيها
♦️هر کس بايد از کار خويش بهره گيرد و انسان بينا کسی است که به درستی شنيد و انديشه کرد، پس به درستی نگريست و آگاه شد و از عبرت ها پند گرفت، سپس راه روشنی را پيمود و از افتادن در پرتگاه ها و گُم شدن در کوره راه ها دوری کرد و کوشيد تا عدالت را پاس دارد و برای گمراهان جای اعتراض باقی نگذارد، که در حق سخت گيری کند، يا در سخن حق تحريف روا دارد، يا در گفتن سخن راست بترسد. پس به هوش باش ای شنونده! و از خواب غفلت بيدار شو و از شتاب خود کم کن و در آنچه از زبان پيامبر(صلی الله علیه و آله) بر تو رسيده انديشه کن، که ناچار به انجام آن می باشی و راه فراری وجود ندارد. و با کسی که رهنمودهای پيامبر(صلی الله علیه و آله) را به کار نمی بندد و به جانب ديگری تمايل دارد مخالفت کن و او را با آنچه برای خود پسنديده رها کن. فخرفروشی را واگذار و از مرکب تکبّر فرود آی. به ياد قبر باش که گذرگاه تو به سوی عالم آخرت است، که همانگونه به ديگران پاداش دادی به تو پاداش می دهند، و آن گونه که کاشتی، درو می کنی؛ آنچه امروز، پيش می فرستی، فردا بر آن وارد می شوی، پس برای خود در سرای آخرت جايی آماده کن و چيزی پيش فرست. ای شنونده! هشدار، هشدار، ای غفلت زده! بکوش، بکوش! «هيچ کس جز خدای آگاه تو را با خبر نمی سازد.»
3⃣ صفات ناپسند
♦️ از واجبات قطعی خدا در قرآن حکيم که بر آن پاداش و کيفر می دهد و به خاطر آن خشنود شده يا خشم می گيرد، اين است که اگر انسان يکی از صفات ناپسند را داشته و بدون توبه خدا را ملاقات کند، هر چند خود را به زحمت اندازد، يا عملش را خالص گرداند فايده ای نخواهد داشت. و آن صفات ناپسند اين است که شريکی برای خداوند در عبادات واجب برگزيند، يا خشم خويش را با کُشتن بی گناهی فرونشاند، يا بر بی گناهی به خاطر کاری که ديگری انجام داده عيب جويی کند، يا به خاطر حاجتی که به مردم دارد، بدعتی در دين خدا بگذارد، يا با مردم به دو چهره ملاقات کند و يا در ميان آنان با دو زبان سخن بگويد. در آنچه گفتم نيک بينديش، که هر مثال را همانند فراوان است.
4⃣ روانشناسی
♦️ همانا تمام حيوانات در تلاش برای پُر کردن شکمند و درندگان در پی تجاوز کردن به ديگران و زنان بی ايمان، تمام همّتشان آرايش زندگی و فسادانگيزی در آن است، امّا مؤمنان فروتنند. همانا مؤمنان مهربانند، همانا مؤمنان از آينده ترسانند.
┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ...✋
🌱سلام بر آن مولایی که عصاره همه انبیا و اولیاست و معدن تمام شرافت ها و بزرگواری ها.
سلام بر او و بر روزی که گوهر شرافتش چشم تمام خلق را خیره کند.
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
مداحی آنلاین - اضطرار به حجت - حجت الاسلام عالی.mp3
2.39M
☄ اضطرار به حضرت حجت
«حجت الاسلام عالی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸🔹زندگی کارمندی بهتره یا شغل آزاد؟
استاد پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📷 گروهی از زنان و دختران در نیویورک با آغاز فصل گرما تصمیم گرفتند برای رهایی از نگاههای خیره و جنسی مردان به خود در مترو به جای لباسهای تابستانی، بلیز گشاد و بلند بپوشند.
یکی از آنها میگویند نگاه خیره مردان یک احساس فیزیکی عذابآور است. حتی اگر نبینم کسی به من خیره شده، آن را حس میکنم. هر بار که این پیراهن را نمیپوشم، پشیمان میشوم و به این فکر میکنم که سریع برگردم.
این لباس ما را از نگاههای خیره در تابستان حفظ میکند.
#حجاب
#هشدار
#جمعه
https://eitaa.com/girl_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 راز داستان یوسف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر میکنید قوانین کدام دانشگاه است ؟!؟!
30.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بی حجابی ناامنی میآورد
🔹متاسفانه برخی انقدر خود را به خواب زده اند که مجبوریم این کلیپ ها را بسازیم و پخش کنیم و نتایج پوشش نامناسب را نشان دهیم.
☝️متاسفیم باید نشان دهیم با بی حجابی چه بر سر دختران ما خواهد آمد
🔻 امنیت و راه حل نجات پسرها و دخترها حجاب و عفاف است.
#حجاب
#هشدار
#روز_دختر
https://eitaa.com/girl_313
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
تلاوت امروز آیه های نور
سوره ی مبارکه ی 👇
#شهید_سید_علی_اکبر_شجاعیان
🌷🌷🌷🌷🌷
#مـــعـرفــی_شـهــدا
سـردارشهیـدسیـدعلیاڪبرشجـاعیان
تاریخ_تولد:۱۳۳۹/۱۱/۱۰
محل_تولد:امیرکلا_بابل
تاریخ_شهادت: ۱۳۶۶/۰۱/۳۰
محل_شهادت: #ماووت_عملیاتکربلای۱۰
محل_مزارشهید:
گلزارشهدایزادگاه شــهـــیــد
شهیددانشجوی رشته پزشکی بوده و درمدت خدمتش مسئولیتهای زیادی رابرعهده داشت.وی درزمان شهادت
فرمانده گردان یارسولالله(صلی الله علیه و آله)لشکر۲۵کربلا بوده است
#فـرازےازوصیتـنامهشهیـد
..میدان جنگ محل آزمایش مؤمنین است جنگ به ما عزت داد و میان ملت های دنیا سرافرازمان نمود و نشان داد اسلام تسلیم پذیر نیست،جنگ جوهر وجودی انسان را نشان داد جنگ ما را از خمودی بی حالی و اسارت نجات داد و به تلاش و پیگیری واداشت که نتیجه آن رشد و حرکت به طرف استقلال از سلطه شرق و غرب نمود..
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۲۳
*═✧❁﷽❁✧═*
وقت هامون رو با هم هماهنگ کرده بودیم ... صبح ها که من مدرسه🏦 بودم ... اگر خاله شیفت بود ... خانم همسایه مون🏘 مراقب مادربزرگ می شد ...
خدا خیرش بده ... واقعا خانم دلسوز و مهربانی بود ... حتی گاهی بعد از ظهرها بهمون سر می زد ... یکی دو ساعت می موند ... تا من به درسم 📚برسم ... یا کمی استراحت کنم...
اما بیشتر مواقع ... من بودم و بی بی ... دست هاش حس نداشت ... و روز به روز ضعفش بیشتر می شد ... یه مدت که گذشت ... جز سوپ🍵 هم نمی تونست چیز دیگه ای بخوره ...
میز چوبی کوچیک قدیمی رو گذاشتم کنار تختش ... می نشستم روی زمین، پشت میز ... نصف حواسم به درس بود ... نصفش به مادربزرگ ... تا تکان می خورد زیر چشمی نگاه👀 می کردم ... چیزی لازم داره یا نه ...
شب ها هم حال و روزم همین بود ... اونقدر خوابم سبک شده بود ... که با تغییر حالت نفس کشیدنش توی خواب😴 ... از جا بلند می شدم و چکش می کردم ...
نمی دونم چند بار از خواب می پریدم ... بعد از ماه اول ... شمارشش از دستم در رفته بود ... ده بار ... بیست بار ...
فقط زمانی خوابم عمیق می شد که صدای دونه های درشت تسبیح📿 بی بی می اومد ... مطمئن بودم توی اون حالت، حالش خوبه ... و درد نداره ...
خوابم عمیق تر می شد ... اما در حدی که با قطع شدن صدای دونه ها ... سیخ از جا می پریدم و می نشستم ... همه می خندیدن😂 ... مخصوصا آقا جلال ...
- خوبه ... دیگه کم کم داری واسه سربازی آماده میشی ... اون طوری که تو از خواب می پری ... سربازها توی سربازخونه با صدای بیدار باش ... از جا نمی پرن ...
و بی بی هر بار ... بعد از این شوخی ها ... مظلومانه بهم نگاه 👀می کرد ... سعی می کرد آروم تر از قبل باشه ... که من اذیت نشم ... من گوش هام 👂رو بیشتر تیز می کردم ... که مراقبش باشم ...
بعد از یک ماه و نیم حضورم در مشهد ... کارم به جایی رسیده بود که از شدت خستگی ... ایستاده هم خوابم می برد ...
چند سال منتظر رمضان بودم ... اولین رمضانی که مکلف بشم ... و دیگه به اجازه کسی برای روزه گرفتن نیاز نداشته باشم ...
اولین رمضانی که همه حواسشون به بچه هاشون هست ... من خودم گوش به زنگ⏰ اذان و سحر بودم ... خدا رو شکر، بیدار شدن برای نماز شب جزئی از زندگیم شده بود ... فقط باید کمی زودتر از جا بلند می شدم ...
گاهی خاله برام سحری و افطار می آورد ... گاهی دایی محسن ... گاهی هم خانم همسایه ... و گاهی هر کدوم به هوای اون یکی دیگه ... و کلا از من یادشون می رفت ... و من خدا رو شکر می کردم 🙏... بابت تمام رمضان هایی که تمرین نخوردن کرده بودم ...
هر چند شرایط شون رو درک می کردم ... که هر کدوم درگیری ها و مسائل زندگی خودشون رو دارن ... و دلم نمی خواست باری روی دوش شون باشم ... اما واقعا سخت بود... با درس 📚خوندن ... و اون شرایط سخت رسیدگی به مادربزرگ ... بخوام برای خودم غذا درست کنم ...
روزها کوتاه بود ... و لطف خدا بهم نیرو و قدرت می داد و تا افطار بی وقفه و استراحت مشغول بودم ... هر وقت خبری از غذا نبود ... مواد صاف شده سوپ مادربزرگ 👵رو که از سوپ جدا می کردیم ... نمک می زدم و با نون می خوردم ... اون روزها خسته تر از این بودم که برای خودم ... حس شکستن 2 تا تخم مرغ 🥚رو داشته باشم ...
مادربزرگ دیگه نمی تونست تنها حرکت کنه ... دایی محسن صندلی پلاستیکی خریده بود ... با کوچک ترین اشاره از جا می پریدم ... صندلی رو می گذاشتم توی دستشویی ... زیر بغلش رو می گرفتم ...
پشت در ... گوش 👂به زنگ می ایستادم ... دیگه صداش هم به زحمت و بی رمق در می اومد ... زیر بغلش رو می گرفتم و برش می گردوندم ... و با سرعت برمی گشتم دستشویی 🚽... همه جا و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم و سریع می گذاشتم کنار ...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══