eitaa logo
راه قدس🌸
185 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه‌ها معبر شهادت چیه؟ معبر خلاصی از دست نفس چیه؟ باور کنید است و اشک و اشک. گریه هست و گریه هست و گریه. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا https://eitaa.com/joinchat/4092068121C139e8228d0
💧 ✍یه سوالی ذهنم مشغول رو کرده بود، اون هم این بود که: چطور میشه آدم به اندازه یه بال مگس واسه امام حسین(سلام الله علیه) اشک بریزه و بعد، بهشتی بشه؟ بعد از این که منبر حاج آقا تموم‌ شد، رفتم جلو همین سوال رو از حاج آقا پرسیدم 💠حاج آقا گفت: یه مثال میزنم، تا فهم این مطلب برات آسون بشه. گفت: یک ‌قاشق قیمتش چقدره؟ گفتم: چند هزار تومان بیشتر نیست گفت: حالا اگه بگن با این قاشق، ناپلئون یا مثلاً یکی از پادشاهان ایرانی غذا خورده، قیمتش چقدر میشه؟ گفتم: خب احتمالًا میلیاردی گفت: قاشق که فرق نکرد!! اما یک عنوانی پیدا کرد به عنوان قاشق ناپلئون، درسته؟ ✨حالا اشک هم، زمانی که عنوان امام حسین (سلام الله علیه) روی اون بیاد، ارزشمند میشه گفتم: چرا خداوند، چنین ارزشی رو برای اشک بر امام حسین(سلام الله علیه) قرار داده؟ گفت: اگه یکی دار و ندارش رو برای تو هزینه کنه، تو در عوض براش چه کاری انجام میدی؟ گفتم: منم دار و ندارم رو براش هزینه میکنم گفت: احسنت؛ چون که امام حسین (سلام الله علیه)، دار و ندارش رو در راه خدا و برای خدا هزینه کرد، خداوند هم هر چیزی که برای آن حضرت انجام بشه و نام او به رویش بیاید، ارزشمند میکنه و بهش پاداش بالایی میده. 💥 ✍فراموش نکنیم که حقّ النّاس، سر جاش‌ محفوظه. اینطور نیست که حق دیگران(مال، غیبت، تهمت، تمسخر و...) به ذمّه ات باشه و با یه قطره اشک پاک بشه.) شهید با اولین قطره خونش که در راه خدا ریخته میشه، تموم گناهانش(اگر مرتکب شده باشد) آمرزیده میشه جز، حقّ النّاس. https://eitaa.com/joinchat/4092068121C139e8228d0
🕊🕊 زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت... 😭😭 نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. روز بزرگداشت شهدا گرامی🌹 سیدعلی اکبرحسینی رزمنده دفاع مقدس و ازاولین نیروهای مقاومت لبنان و سوریه ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ای رخت ماه و هلال ابرویت صبر کن سیر ببینم رویت هم کنم خوب تماشای تو را هم ببینم قد و بالای تو را در خم زلف تو دل ها بسته من راه تماشا بسته من نگویم مرو ای ماه برو لیک قدری بر من راه برو... امام حسین علیه السلام، بی درنگ به علی اکبرش اذن میدان داد و او را راهی میدان کرد. حضرت نگاه مأیوسانه به آن جوان كرد و بگريست😭 📚منتهی الامال ۱/۸۷۶ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•