قوطی خالی کمپوت
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ.
📚نقل از شهید حسین خرازی
#شهیدانه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷شهادت، هنر مےخواهد
گفتہ بودند شهدا
هنرمندان واقعےاند؟...
از هوای نفس خود گذشتند
و راه ظهور را با نثار جان خود گشودند.🥀
#شهیدانه
#یادشهداکمترازشهادت_نیست
داعشی ها محاصره اش کردن💔
تا تیر داشت با تیر جنگید؛
تیرش تموم شد...
داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش(:
همون موقع!
حاج قاسم هم توی منطقه بود.
خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد🙂💔
ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد...×
تشنه بود آب جلوش می ریختن روی زمین...
فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس
برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش
کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم....
اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید...😭
این پسر فقط چند تا کلمه گفت:
اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی...😭
اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب...😭❤️
اصلا من آمدم سرم رو بدم...
یا علی یا زهرا...(:
میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد...
بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن برای حاج قاسم...
امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 💔
شهید رضااسماعیلی 🥀-
شادی روح مطهر شهدا صلوات🍃
{🍄🍓} ☜ #شهیدانه
عکس ِحاجقاسم،نقطه ِاشتراک ِخیلیهاست؛
حتیغیرِمذهبیها!
اماوصیتنامه ِحاجقاسمنقطه ِشروعغربالخیلیهاست؛
حتیمذهبیها!
همانجاییکهمیگوید:
«واللهواللهوالله
ازمهمترینشئونعاقبتبهخیری،
رابطهِقلبیودلیوحقیقیما
بااینحکیمیاستکهامروز
سکانِانقلابرابهدستدارد...!»
#حاج_قاسم
#شهیدانه
عـٰاشقکہبـٰاشۍ،خُـداکِہانتخـٰابتکُنہ
بَراۍشَھادتجَنـگنیـٰازنیسـت!!
سوریہنیـٰازنیست،یَمـننیازنیست..
خُداکـہاِنتخابِتکنہدیگہ
هیچۍنیازنیست!
#شهیدانہ
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدانه 🪴
📍ما با اسرائیل وارد جنگ میشویم
هرکس که با ماست بسماللّٰه
هرکس با ما نیست خداحافظ ..
#جاویدالاثرحاج_احمد_متوسلیان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕊|°°
ازشهیدبابایی پرسیدند :
عباس چه خبر ؟!
چه کار میکنی ؟!
گفت :
بهنگهبانیدلمشغولیم
تا کسی جزخدا وارد نشود!!
#شهیدبابایی
#شهیدانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
چرا روزه میگیری؟!
شهید بهشتی پاسخ میدهد...
#ماه_رمضان🌙
#شهیدانه🕊🕊
#شهیدانه 🕊🕊
زنده زنده سوخت....
اما آخ نگفت...
😭😭
#حسین_خرازی نشست ترک موتورم.
بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در #آتش می سوخت.
فهمیدیم یک #بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد!
من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش!
جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا #ضجه و #ناله نمی زد!
و همین پدر همه ی ما را درآورده بود!
بلند بلند فریاد می زد:
#خدایا!
الان پاهام داره می سوزه!
می خوام اون ور ثابت قدمم کنی!
خدایا!
الان سینه ام داره می سوزه!
این سوزش به سوزش سینه ی حضرت #زهرا نمی رسه!
خدایا!
الان دست هام سوخت!
می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم!
نمی خوام دست هام گناه کار باشه!
خدایا!
صورتم داره می سوزه!
این سوزش برای امام زمانه!
برای ولایته!
اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت!
آتش که به سرش رسید، گفت:
خدایا! دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمی تونم،
دارم تموم می کنم.
لااله الا الله،
خدایا!
خودت #شاهد باش!
خودت شهادت بده آخ نگفتم!
آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم!
بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.
حال حسین آقا از همه بدتر بود.
دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت:
خدایا!
ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟
ما #فرمانده ایناییم؟
اینا کجا و ما کجا؟
اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟
زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم.
تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر #گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ #اشک شد. روز بزرگداشت شهدا گرامی🌹
سیدعلی اکبرحسینی رزمنده دفاع مقدس و ازاولین نیروهای مقاومت لبنان و سوریه
●➼┅═❧═┅┅───┄
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود که ازش پرسیدم: چه حرفی برای مردم داری؟!
با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن،
عکس روی کمپوتها رو نکنن!!
گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو
با همون طنازی گفت:
اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده..!😂😔
#شهیدانه
#طنز_جبهه
#یاابوالفضل
-#شهیدانه
اینخندههارومیبینی؟
چقدرازتَهِدله! ..
انگاردارنمیگنایندنیایِکوچیک
برایِشماها،ماکهرفتیم!💔 .
🖼📝عباس چه خبر؟؟؟👆👆👆
#شهیدانه🌷
#شهیدعباس_بابایی🌷
قهربودیـم
درحالنمازخوندنبودنمازشڪهتمومشد
هنوزپشتبهاوننشستهبودَم
ڪتابشـعرشروبرداشت|📖|••
وبایهلحندلنشین[
شروعڪردبهخوندن
ولےمنبازباهاشقهربودم!!•
ڪتابوگذاشتڪنار بهمنگـ👀ـاهڪرد
وگُـفت:|غزلتـمـام
نمـازشتـمام دنیـامـات
سڪوتبین مـنـو واژههـا
سڪونتڪرد!
بازهمبهشنگاهنڪردم اینبارپرسـید:
عاشـقمے؟؟؟
سڪوتڪردم
گفت:
عاشـقمگـرنیستےلطفیبڪننفرتبورز
بےتفاوتبودنت هرلحظهآبـممےکند[
دوبارهبالبخندپرسید:
عاشقمــــےمگهنه؟؟!!! گفتم:نـــــه!!![
گفـت:
لبـتنهگـوید
وپیداستمےگویددلـتآری کهاینساندشمنے یعنےڪهخیـلےدوستـمدارے
زدمزیرخـنده
وروبـروشنشستم دیگهنتونستمبهشنگم
کہوجودشچقدآرامشبخشه...
بهشنگاهڪردم👀
وازتهدلگفـتم خداروشکرکههستے
✍ همسرشهید
#شهیدعباس_بابایی✨🌷
هدیه به روح مطهرش صلوات ✨
✨✨✨
_شهید آوینی
همیشه همرنگ جماعت نشو
عدهای همرنگ جماعت شدن که
تبدیل شدن به قاتلان حسینِ فاطمه !
#شهیدانه 🕊
#تلنگر ✨
❤️ #قلب_زیبا313 🇵🇸
همیشه میگفت: صد رکعت نماز بخون، صد تا کار خوب انجام بده ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه و اخلاق نداشته باشی به هیچ دردی نمیخوره، مومن باید شاد باشه.
"شهید محمدهادی امینی"🌿🌱
#شهیدانه