eitaa logo
گوهرشاد قم
399 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
266 ویدیو
9 فایل
این کانال جهت انتشار اشعار ،بداهه های زیبا و رویدادهای ایجاد شده در #انجمن_شعر_گوهرشاد_قم و معرفی بانوان شاعر کشور می باشد. ارتباط با ادمین @somayeh_kheradmand
مشاهده در ایتا
دانلود
شاعری باشی که احساسی نباشی! این قدَرهایی که حساسی نباشی ! می شود با اینهمه نازک‌خیالی سنجۀ معیار و مقیاسی نباشی؟! می‌شود آیا خدا باشی و اصلا خشمگین از بندۀ عاصی نباشی ؟! اسب عصاری! به جور آسیابان می‌شود بدبین و وسواسی نباشی ؟! درد ما را درنمی‌یابی عزیزم تا دچار قدرنشناسی نباشی... @khateratekhakestari @goharshadqom
سلام آینۀ صدق ناب حضرت نور به نام مشتقِ صدیقه‌ات سلام از دور سلام بر حرم بی حریم محترمت سلام از دل بی نورمان به جانب نور اگر چه درک حضور امام دشوار است اگر مقام تشرف نمی‌شود میسور به ماست سمت نگاه شما که محضرتان سری به زیر پر از حسرتیم و شرم حضور به ماست سمت نگاه شما که بد شده‌ایم... برای جامۀ‌تان مثل وصلۀ ناجور به رغم چشم امید شما به ما ، ماییم دچار «ظلم‌ به‌ خویشان» و ناسپاس و کفور شبیه مردۀ «روی دو پا روان» ماییم شما مسیح همین شیعیان اهل قبور شما که اذن شما لازم است تا خورشید بیابد از طرف آسمان جواز عبور شما که خضر،که خود رهبر است موسی را به درس مکتبتان کرده است کسب شعور به یک اشارۀ چشم شما سلیمان نیز شنیده است سخن از زبان هدهد و مور شما که خیل ملائک شدند روز ازل برای عرض تحیت به بابتان مأمور شما که نوح نجاتید بهر کشتی خلق که می‌برید بشر را به شهر امن ظهور مقام امن شما آنچنان بلند و سترگ به عقل جن و ملک هم نکرده است خطور به نور علم در این خاندان که موروثی است شما که صاحب قدرید و مصحف مستور برای رنج و غم رهروانتان دارید دل تپندۀ بی تاب ناشکیب غیور در آن زمانه که برپایی حکومت عدل به حکم شرع و به حکم خرد نشد مقدور در آن زمانه که بر گردۀ خلایق بود عنان ظلمت مروانیان کافر و کور کمر به پرورش عقل و علم و دین بستید خرد نگشت در آن دوره بی کس و مهجور که شرح صبر شما را به اشک شد تاریخ که ایستاد امام زمانۀ منصور @khateratekhakestari @goharshadqom
وارد صحن شما باید شد از باب الجواد اذن دیدار پدر را از پسر باید گرفت @khateratekhakestari
مثنوی اربعین باز آمدم، از آن سفر مشکل آمدم با پای خود نرفتم اگر، با دل آمدم باز آمدم، اگرچه پناهم نمی‌شود سرشار از تو شوق نگاهم نمی‌شود این سرزمین که جلوه‌ای از محنت من است حس کرده‌ام خمیده‌تر از قامت من است این دشت پاره پاره پر از بوی آشناست تنها لباس یوسف این خاک بوریاست یک روز میهمان همین سرزمین شدیم هر یک برای حلقهٔ خاکی نگین شدیم این سرزمین که حرمت مهمان نمی‌شناخت این سرزمین که جمع عزیزان نمی‌شناخت این سرزمین حکایت حالی غریب داشت حال و هوای غمزده‌ای بی‌شکیب داشت در باد وحشتی ابدی زوزه می‌کشید گیسوی نخل‌ها همه آشفته می‌وزید با بادهای اوج‌نشین ضجه می‌زدند انگار آسمان و زمین ضجه می‌زدند شوم و غریب بود صدا در گلوی آب آشفته و تنیده به خون بود بوی آب در کام‌ها فقط عطش و زخم تیر بود در جام‌ها سکوت سراب و کویر بود... هر نیزه‌ای که رفت به آغوش آسمان یک کوه درد بود که بر دوش آسمان... دیدی که دل نمی‌کنم و با سر آمدی با سر به دستگیری از خواهر آمدی من روی ناقه و سر تو بر فراز نی دیدی چه رفت بر سرم از اهتزاز نی من خطبه خواندم و سر تو در میان تشت من زخم خوردم و سر تو بر فراز دشت من خطبه خواندم و به نگاهت نگاه من تو کهف خواندی و شدی آنجا پناه من روی لب تو نور و به کف، شام سنگ داشت با روشنی، سیاهی از آغاز جنگ داشت تا آیه‌ای شکفت و به روی لبت نشست دندان تو به سنگ‌ترین کینه‌ها شکست با کاروان خسته چهل منزل آمدی با موج‌های تب‌زده تا ساحل آمدی این خاک داغدیده کسی را پناه نیست باید به حال و روز همین خاک هم گریست... این خاک زخم‌های تنت را شمرده است این خاک مثل پیکر تو زخم خورده است داغی نشسته بر دلش از ماجرای تو خون گریه کرده وحش و طیورش برای تو این خاک با تو همدم و مأنوس گشته است این خاک با تو مأمن صدها فرشته است بگذار شرح خاطره را مختصر کنم این بار هم بدون تو قصد سفر کنم من اینک منم سفیر تو ای پیکر عزیز این من سفیر قصهٔ تو ای سر عزیز دیگر برای قافله وقتی نمانده است از سرزمین پاک تو باید کشید دست... من می‌روم که قافله را رهبری کنم در شرح ماجرای تو پیغمبری کنم @khateratekhakestari ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom