شهید نان حلالی، چقدر گمنامی
شهیدی آه، کسی از تو میبرد نامی؟!
بخواب راحت و آسوده از غم فردا
شهید نان شب و گریههای آرامی
شهید ثانیههای پیامک واریز
رسیده است پیامی، ولی چه پیغامی
شهید رنج اجاره و دسترنج کمی
شهید قسط عقب ماندهٔ غم وامی
به دسترنج شما یک ریال اضافه نشد
جز این که فصل گرانی رسید و ناکامی
شهید شکوه نکردن ز کارفرمایی
وگر شنید برایت نکرد اقدامی
شهید غصهٔ پاداشی و چه پاداشی
کسی نداد به تو در خور تو انعامی
به دسترنج کم و رنج مکفیات سوگند
به آه کارگرت، کارگر چه ایهامی ؟!
شهید صبح میادین کارگر هستی
شهید آن همه اندوه بی سرانجامی
مریم بسحاق
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
33.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 پدرم را خدا بیامرزد...
پدرم را خدا بیامرزد
مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را
کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه
عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره
او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت
سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود
کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد
از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش یکی دو تا که نبود
دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا
از درون مخوف تونلها
هفتخوان را گذشت و نان آورد
پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته
از سرازیر ریل خارج شد
بیخبر رفت او که چندی بود
در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران
مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد
کارگر بود، اهل معدن بود
✍🏻 موسی عصمتی
#کارگران_مظلوم_معدن
#ایران_تسلیت
از وصف غمت زبان من الکن بود
یک عمر غم نبودنت با من بود
از شغل تو پرسید معلم هربار
گفتم:پدرم کارگر معدن بود
#فرزانه_قربانی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
هدایت شده از خردمند
🌐پخش از پلتفرم اسکای روم به آدرس
https://www.skyroom.online/ch/researchpl/sb
📌دوستانی که تمایل دارند در این شعرخوانی مجازی حضور داشته باشند، امروز ساعت ۱۸ در خدمتشون هستیم.
@shaeranehowzavi
#ایرانم_تسلیت🖤
جز سایهی غم برای ما همدم نیست
میسوزم و بر حال دلم مرهم نیست
با اشک نوشتم سر سجادهی عشق
در صفحهی روزگارِ ما جز غم نیست
#الهه_نودهی
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
امشب دوباره حرف ها دارم برایت
ای شب به شب هم صحبت من چشم هایت!
یادش بخیر آن روزها که موقع خواب
من روضه ی گهواره میخواندم برایت
پا می شدند از خواب گنجشکان به شوقت
وقت طلوع خنده ی صبح آشنایت
کم کم شبیه سرو خانه قد کشیدی
پشت لبت سبز و کمی بَم شد صدایت
آن روزها در خانه ی ما وقت افطار
باران غزل می خواند با هر ربنایت
یک شب که شال گردنت را بافه بافه
رج می زدم از رفتنت کردی حکایت
از من حلالیت گرفتی... گریه کردی
آن شب عوض شد بی هوا حال و هوایت
باران به باران ابری و دلتنگ بودم
کوچه به کوچه دور میشد رد پایت
قندیل بست این خانه بعد از رفتن تو
یک عمر پای کرسی ام خالیست جایت
دامادی ات را آرزو میکردم اما
وقت حنابندان چرا خون شد حنایت
می پیچمت لایه پتوی بوسه هایم
تا گرم گرم گرم باشد دست و پایت!
آه ای کبوتر بچه ام پرواز خوش باد!
پر، باز کن پرواز کن تا بی نهایت...
#دفاع_مقدس
#شهید
#مادر_شهید
@tahere_sadat_maleki
برخیز که در عزاست کشور
در سوگ تو همچنان برادر
ای معدن کار و روسفیدی
بر دست تو بوسه زد پیمبر
#طاهره_ابراهیم_نژاد_آکردی
از پشت ابر تیره که هیچ آبرو نداشت
دیگر نگاه روشنِ خورشید سو نداشت
با ابر در مبارزهی تن به تن گریخت
خورشیدِ بیرمق، نفسِ های و هو نداشت
حتی نسیم وقت عبور از درختها
با برگهای تازه دل گفت و گو نداشت
جز یاکریم بغض مرا هیچکس ندید
بغضی که راه پیش و پسی در گلو نداشت
#پاییز، فصلِ رویشِ ما بود و بعد از آن
دیگر بهار در نظرم رنگ و بو نداشت
برگِ صنوبری که در این سینه میتپید
جز دیدن دوبارهی تو آرزو نداشت
@shokoohsher✨
#شادی_جودکی🍁
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
فرو خورده است بغضی را گلوی عاشق میهن
نشانده رنگ خون چشم مصیبت روی این دامن
نفس های اذان در سینه ی غم حبس میشدچون
برآمد آفتاب از چهره های دودی روشن
برای دین شهید کارگر کم از مجاهد نیست
که خم کرده است پیش غیرت او آسمان ،گردن
به پیشانی نشانده چین غیرت تا برقصاند
برای دخترانش شاپرک در دشت پیراهن
چگونه درس بابا آب را با اشک ننویسد
که مغز هرمدادش روی کاغذ می کند شیون
هنوز آغاز پاییز است و مانده روسیاهی به
ذغال شرمگینی که زده آتش به این خرمن
به آغوش سعادت راه های بی شماری هست
اگر لبنان اگر غزه اگر کرمان اگر معدن
#زهرا_حاجی_پور
#ایران_تسلیت
#معدن
~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~
@goharshadqom
برای زخم و صبر برادران مقاومم:
فصل صبر ما سرامد، زخم سختی خورده ایم
تیغ بردار ای برادر !ما برادر مرده ایم
تیغ بردار و برو یک خیبر دیگر بساز
روبروی چشم صهیون،باز هم سنگر بساز
میچکد خون از خبرهای جهان این روزها
از نگاه آخرین کودکان این روزها
حرمت گل را نمیدانند و داسش میزنند
بی تعلل،هر چه نخل اینجاست، آتش میزنند
تندباد ست این و افتاده به جان غنچه ها
میشود آوار آخر سایه بان غنچه ها
می هراسند از صدای هر چکاوک ،زاغها
پر شده از بال و پرهای شکسته ،باغها
در گلو باید بمیرد هر صدای روشنی
در نگاه شب پرستان نیست جای روشنی
چون زبان مادری شان چنگ و دندان بوده است
کارشان در این جهان عمریست عصیان بوده است
جان گرفته گرچه اما ،روبه پایان ست شب
در میان گرگو میش صبح ،حیران ست شب
باید از ریشه به جان نیمه جانش تیشه زد
طرحی از یک روز روشن با گل و اندیشه زد
باید از نو یک جهان تازه تر ایجاد کرد
عشق را در کوچه های آن جهان فریاد کرد
دست بر زانو بگیرید ای برادرهای ما!
گر چه میسوزد هنوز از داغ ،پیکر های ما
آخر این کابوس را روزی به پایان میبریم
ذوالفقاریم و فقط از عشق فرمان میبریم
مرثیه خواندیم اگر ،اما حماسه پروریم
"مرگ پایان کبوتر نیست"،بر این باوریم
بعد از این بوران و یخبندان بهاران میرسد
آی مردم!فصل لبخند فراوان میرسد
#عاطفه_خرّمی
#حزب_الله
#مقاومت
@atefe_khorrami