eitaa logo
گلچین پیام ها
311 دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
29.7هزار ویدیو
257 فایل
مدیر: @Reza_faalian
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیداری ملت
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 فقط در جبهه‌های جنگ‌ نیست✘ اگــر انسان بـرای خدا کار ڪند و به یـاد او باشد و بمیــرد... است🌷 جـ❣ــان امانتی‌‌ست که باید به رساند اگر خود ندهی⇜می‌ستانند فـاصلـه و همین "خیانت در امانت" است. 🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از گیف
Shahid Gomnam Salam.mp3
1.35M
🍂دلم گرفته💔 بازم چشام بارونیه 🌾خبراوردن بازم تو شهر مهمونیه سلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹 شاید این پسر پیرزن باشد! 🌷فردا "در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) و سالروز بدرقه پیکر مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی، مراسم تشییع پیکر پاک ۱۵۰ در تهران و همزمان تشییع پیکر ۱۰۰ شهید در ۲۴ استان کشور برگزار می شود" 🌹متن زیر به بهانه تشییع این شهدای عزیز: 1️⃣ پیرزن چشم انتظار بود...بعد از هر عملیات دم مسجد می آمد و سراغش را از بچه ها می گرفت... به او گفتن که تیر خورده و بچه ها نتونستن او را عقب بیارند...سال 69 که آزادگان آمده بودند،پیرزن در پوست خود نمی گنجید و هر روز درب منزلشان را آب و جارو می زد و منقل و اسپندش آماده بود و می گفت:احمد بلاخره میاد....او حاضر نبود قبول کند که دیگر احمد را نمی بیند.... پیرزن هر روز پیر و پیرتر می شد،اما هنوز امید به آمدن فرزندش در دلش موج می زد...می گفت: احمد را با یتیمی بزرگ کردم،بعد از دو دختر به دنیا آمد،یکماه بعد از تولدش پدرش فوت کرد،هم پدر بودم برایش و هم مادر...امید زندگیم است... پیر زن دیگر نای حرکت نداشت، هر موقع تلویزیون فیلمی از جنگ نشان می داد انگار توان پیرزن دوچندان می شد و با دقت چشمان خود را به صفحه تلویزیون می دوخت... 2️⃣...آخ..پهلوم....یازهرا.... با شنیدن این کلمات ناخودآگاه به عقب برگشتم،دیدم افتاده،سریع بالای سرش رفتم می گفت:تو برو... گفتم: نمی شه... به مادرت چی بگم؟! ما باهم توی یک محله بزرگ شدیم و باهم به جبهه آمدیم....مقداری او را کشیدم اما نمی شد... با سختی حرف می زد... گفت: همیشه از خدا خواستم تا گمنام مرا بپذیرد،انگار دارم به آرزویم می رسم...از بس که خون ازش رفته بود رنگش سفید شده بود... و هی از من آب می خواست... ذکر یاحسین و یازهرایش قطع نمی شد...چاره ای نداشتم،پیشانی احمد را بوسیدم و او را رها کردم....احمد تا سالها پس از جنگ در آن منطقه ماند.... موقعی که به شهر برگشتیم جرات نگاه کردن به مادرش را نداشتم....عشق نابی بین این مادر و پسر جریان داشت... 3️⃣ از خواب پرید،خوشحال بود...از او پرسیدیم چه شده؟!پیرزن گفت:خوابش را دیدم...مثل همان روز بود که رفت...بهش گفتم: مادر به فدات شه، چرا دیگه نمیای؟...فقط لبخند می زد و به من نگاه می کرد... اشکهایش روی صورت چروکیده اش جاری شدند و می گفت: خدا کند تا زنده ام حداقل یک پلاک از او برام بیارند،یک نشونی....چند روز بعد از آن خواب، پیرزن نیز آسمانی شد. 4️⃣ بر روی بنری تبلیغاتی نوشته شده : ؛ با دیدن این بنر یکدفعه یاد احمد و مادرش افتادم....گفتم کسی چه می داند شاید یکی از شهدای گمنام، همان احمد قصه ما باشد...مادران و پدران زیادی چشم براه ماندن تا شاید خبری از فرزندشان را بیاورند اما عمرشان به این دنیا کفاف نداد... شاید اگر پیرزن بود الان منقل را آماده می کرد تا با اسپند از شهید گمنام استقبال کند و شاید این شهید همان احمدش بود...اگر بود می گفت: شهیدی که به شهر می آورند بوی احمدم را می دهد.... 5- روز پنج شنبه ۱۵۰ تا از احمدهای کشورمان را بدرقه می کنیم، ✅ *آنان سالها در گمنامی و غربت ماندند تا ما امروز با افتخار و در امنیت به زندگی هایمان سرگرم باشیم. حضور در بدرقه این دلاوران تا منزل ابدی حداقل کاری است که از دست ما بر می آید....* 🌹پنچ شنبه به رسم عاشقی و به رسم وفا بیاییم...به نیابت از مادران و پدران شهدای جاویدالاثری که عمرشان به سر رسید اما فرزند را ندیدن. 💠کانال (ایتا ، تلگرام) :👇 🌐 @pelakdez
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸مراسم با شکوه استقبال از توسط دانش آموزان عزیز دبیرستان دوره اول معارف و علوم اسلامی شهید مطهری، ناحیه ۷ 🔸 تهیه و تدوین : سید علی موسوی 🇮🇷نیمه پنهان 🇮🇷@nimeyepenhan
پای درس فاطمه🥀 برای دفاع از ولایت باید جنگید حتی با تنی خسته و رنجور حتی با سینه ای پردرد و شکسته حتی با صورتی کبود حتی اگر ولایت تک و تنها در گوشه ای به مصلحتی بزرگ تر ساکت و سر در گریبان 💠 درس بزرگ فاطمه از کوچه های تنگ مدینه از هزار و چهار صد سال پیش برای ما این است پای ولایت بمانید هر چند دلشکسته و هر چند رنجور و با تنی خسته! هر چند در مقابل دنیایی از دشمن و چه خوب شهدا این درس را گرفتند ای کاش... 🥀صلی الله علیک یا مادر مظلوم🥀 ✍ احمدی پرتو 🇮🇷 بدون مرز https://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
25.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ باز آمدند تا مارا از خواب 👆 غفلت بیدارکنند 😞💦 بارونه ، بارونه ، دلم جزیره مجنونه بارونه، بارونه، دلم مثل شلمچه خونه چه سرد دنیا.... خدا شدیم چه تنها... خدا بعد از شهیدان ....خدا .. سلام براین استخوان های نورانی 🌹 لحظاتی از حضور میهمانان ویژه آستان مقدس مسجد جمکران 💐 مراسم تشییع و تدفین پیکرهای پاک شهدای گمنام دفاع مقدس همزمان با شهادت حضرت امام جعفرصادق علیه السلام در آستان مقدس مسجد جمکران به دست عاشقان و منتظران حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه 👈 کانال تحلیل وخبر فاستقم کماامرت دکتر ارجمندی عضو هیات علمی دانشگاه علم وصنعت ایران https://ble.ir/fastaghem_313 https://eitaa.com/joinchat/1183252760C09ecf43283
YEKNET.IR - namahang - ShahadatImamSadegh1403 - ramezani.mp3
6.06M
🎙 جدید کربلایی برای ۲۴ ساله من مادرم هم صحبتم با عکس‌ هایت دست خودم که نیست دلتنگم برایت اصلا حواست نیست خیلی دیر کردید ای پهلوانم مادرت را پیر کردی گمنام من این شهر هم جانی ندارد اینجا کسی از تو نشانی ندارد (ع)🥀 🏴 ♨️ @Maddahionlin 👈
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰امروز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ پنج روز است که در هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی از هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است. امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود.. ابراهیم می گفت : اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند. در همین حال رزمنده ای فریاد زد : مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند. نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود...😭 کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به بچه های باقی مانده کمیل و حنظله بچه های کمیل و حنظله همراه با راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران داشتند حماسه دیگری رقم می زدند. ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد : ابراهیم شهید شد...😭😭😭 ❤️ 🌷 iD ➠ @sangarshohada