eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
739 عکس
258 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
شب سردیست، هوا منتظر باران است وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است نعیمی @golchine_sher
خوش آن‌ شبی که در آغوش گیرمش تا روز به زیر پهلوی او دست من به خواب رود... @golchine_sher
من بی گمان کنار تو خوشبخت میشدم اما نشد؛ نشد که من و تو... خدا نخواست @golchine_sher
تا نفس باقیست خود را جستجویی تازه کن آن چه بودی را رها کن! رو به سویی تازه کن رو به هرچی داشتی ، بیهودگی انباشتی باخدا ، باخویش ، بااندیشه رویی تازه کن یک نفس بیهوده گردی های خود را واگذار یک غزل مهمان من ، بنشین ، گلویی تازه کن حرص، حسرت، خُسر، خِسّت،من، منیّت... بگذریم بیش از این دنیا چه دارد؟ آرزویی تازه کن با حقیقت رو به رو شو ، رو مگردان از خودت خیز و در آیینه با خود گفتگویی تازه کن الغرض برخیز و با هستی سلام خویش را پیش از آنی که خداحافظ بگویی تازه کن @golchine_sher
دل را چنان به مهر تو بستم ! که بعد از این ؛ دیگر هوای دلبر دیگر نمیکنم.. @golchine_sher
یکمرتبه ،بی درنگ زد بر مویت نقشی چقَدَر قشنگ زد بر مویت ایکاش که مُرده بودم آن وقتی که آقای نسیم چنگ زد بر مویت @golchine_sher
عالم همه بی قرار زهرا و علی است افلاک همه نثار زهرا و علی است پُرفیض‌تر از بهشت می‌دانی چیست؟ آن سینه که دوست‌دار زهرا و علی است @golchine_sher
تمام خنده هایم را نذر کرده ام تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا عطر دستهایت دلتنگی ام را به باد می سپارد... @golchine_sher
روز نخست،نوبت‌ ‌تقسیم تاب و تب تابش به مویِ تو به منِ خسته تب رسید @golchine_sher
برای آن‌که نگویند "جسته‌ایم و نبود" تو آن که جسته‌ و پیداش کرده‌ام، آن باش... @golchine_sher
هرچه‌پیدا‌کردمت ای‌دوست! پنهان‌تر شدی هرچه پنهان‌کردمت ای‌عشق! پیداتر شدی @golchine_sher
در چشم ِتو دیدم غم ِپنهان شده‌ات را پنهان نکن احساس ِنمایان شده‌ات را یا دست بر این قلب پریشان شده بگذار یا جمع کن آن موی پریشان شده‌ات را جز شانه‌ی پُر مهرِ تو ، کو شاخه‌ی امنی؟ گنجشکِ -کم و بیش- هراسان شده‌ات را گاهی به نگاهی شده، یک پنجره وا کن این عاشقِ پابندِ خیابان شده‌ات را از هرچه به جز چشم تو، کافر شده این مرد آغوش گشا تازه مسلمان شده‌ات را @golchine_sher
ای پر از عاطفه در قحط محبت با من کاش می شد بگشایی سر صحبت با من هیچ کس نیست که تقسیم شود در اینجا درد تنهایی و بی برگی و غربت با من از خروشانی امواج نگاهت دیریست باد نگشوده لبش را به حکایت با من خواستم پر بزنم با تو به معراج خیال آسمان دور شد از روی حسادت با من بعد از این شور غزلهای شکوفا با تو بعد از این مرثیه و غربت و حسرت با من گرچه کوچیدی از این باغ ولی خواهد ماند داغ چشمان تو تا روز قیامت با من @golchine_sher
با آسمان معاوضه کن چشم هات را تا بیقرار خویش کنی کائنات را نقاشی تو را که کشیده که ناگهان در این دو کاسه ریخته قدری دوات را آب حیات اگرچه میان دهان توست از ما گرفته موی تو حق حیات را دوری و با خیال رخت دوره میکنم این روزگار بی ثمر بی ثبات را بانو که مرگ و زندگی من به دست توست در من بیازمای حیات و ممات را بیهوده است فکر رهایی ازین حصار اینسان که بسته موی تو راه نجات را در شرع دین نجات من از مرگ واجب است مشروع نیست ترک کنی واجبات را @golchine_sher
بيخيالِ زمين ... حواستان جمعِ دلِ ... آدمهايى باشد كه شايد ... ناخواسته روزى هزار بار ... ميلرزانيد و عينِ خيالتان نيست ! @golchine_sher ‌‌‎
دیری ست که از صدای در می ترسم از ابر سیاه رهگذر می ترسم ترسم فقط از توطئه ی دشمن نیست از سایه ی دوست بیشتر می ترسم    @golchine_sher
رضا خان هم اگر می دید با چادر چه زیبایی جهان پر می شد از قانون چادرهای اجباری... @golchine_sher
تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من خودش از گریه ام فهمید مدتهاست مدتهاست... @golchine_sher
من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست بســـیـار برای تـو نـوشـتـم غـم خـود را بســـیـار مرا نامه ،ولی نامه بری نیست یک عمر قفس بست مسیر نفســــم را حالا که دری هست  مرا بال و پری نیست حـالا کـه مـقـــدر شــده آرام بگـیـــــرم سیـــلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست بگـذار که درها هـمگـی بسـته بـمانـنـد وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست بگــذار تبـــر بـر کـــمــر شـــاخه بکـــوبد وقتی که بهـار آمد و او را ثمــــری نیست تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر در شهر به جز مــرگ متـاع دگری نیست @golchine_sher
‌کی گفته خانه بی تو غرقِ خاک خواهد شد حتی نباشی بودنت ادراک خواهد شد گریه نکن آیینه‌ام را لک نیندازی از چشم‌هایت سرمه‌هایت پاک خواهد شد در موی و روی و بوی تو مشروب خواهم دید در چشم‌های من تمامت تاک خواهد شد عاشق که باشی سخت می‌ترسی ولی خوب است از ترس‌ها کم‌کم دلت بی‌باک خواهد شد عاشق که باشی شعر می‌آید تو را هر روز شاعر که باشی عشق وحشتناک خواهد شد جز من کسی چشم خمارت را نبیند کاش یک شهر با تو عاشق تریاک خواهد شد. @golchine_sher
از مهر خود و کین تو در تابم من در چشم تو گوئی به میان آبم من یا من گنهی کردم و در خشمی تو یا تو دگری داری و در خوابم من @golchine_sher
قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودت وَ گریه کن وسط کافه‌ها برای خودت تو خود علاجِ غم و درد بی‌شمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده‌ای بین عکس‌های خودت... @golchine_sher
پنهان و آشکار به یادت گریستم چون ابر نوبهار به یادت گریستم دلسنگ و پر غرور از این عشق رد شدی دلتنگ و بی قرار به یادت گریستم تو مثل رود راهی دریا شدن شدی من مثل آبشار به یادت گریستم روزی هزار بار تو را یاد کردم و... روزی هزار بار به یادت گریستم مانند جاده ای که به پایان نمی رسد عمری در انتظار به یادت گریستم دیدم که در قفس دو قناری چه دلخوش اند بی هیچ اختیار به یادت گریستم @golchine_sher
تَه مانده‌ ی بغضِ غریبِ فصلِ پاییزم! آنقدر سنگینم که در آذر نمی‌گنجم... @golchine_sher
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد چه شادباشی ازین خوب‌تر که برف آمد؟ @golchine_sher