eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
745 عکس
259 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستت دارم پدر اما برای نان که نیست عشق های این چنین ، آن قدْر ها ارزان که نیست دوستت دارم برای مهربانی های تو دوست دارم بوسه بنشانم به دست و پای تو راز و رمز مهربانی را  تو یادم داده ای همدلی با همزبانی را تو یادم داده ای من در آغوش تو راز عشق را فهمیده ام در نوازش هات لطف زندگی را دیده ام راه و رسم زندگی با تکیه بر پند تو بود یادگار کودکی هایم شِکر خند تو بود بر سرم دست نوازش می کشیدی بارها خستگی می رفت و آسان بود باتو کارها خنده ات رؤیای شیرین من از آن خانه بود تا تو بودی خانه با اندوه وغم بیگانه بود عطر شادی می رسید از راه تا در می زدی من به یادم مانده هر ساعت به من سر می زدی می کشیدی نازهایم را به یادم مانده این می شنیدی رازهایم را به یادم مانده این آه ای شیرینی دنیا برای ما  بمان نازنین ای بهتر از رؤیا برای ما بمان خانه روشن می شود با خنده هایت باز هم بوسه می خواهم که بنشانم به پایت بازهم تکیه گاهم شانه های توست می دانی خودت اشک دلتنگی برای توست می دانی خودت تا نفس دارم دل دریایی من می تپد دم به دم در سینه جای توست می دانی خودت توی گوشم باز هم پیچیده شور خنده ات خانه گلبانگ صدای توست می دانی خودت عکس تو در قاب ، لبخندی به لب دارد هنوز چند گل هم زیر پای توست می دانی خودت نام زیبای تو را در دل نوشتم سال ها شاهد آن هم خدای توست می دانی خودت هرچه دارم هرچه بعد از این به دستم می رسد پشت گرمی از دعای توست می دانی خودت باز هم آن طفل شیطانم ، نگاهم می کنی؟ مه‍ر تو پیوسته با جانم ، نگاهم می کنی؟ آخرین حرف است اما درد دل ها مانده باز فرصتی دیگر برای گفتن اینجا مانده باز بانگاهت عشق می آید به دیدارم پدر! من شبیه کودکی ها ، دوستت دارم پدر! @golchine_sher
من بی خیال ِ ابر ، از توفان نمی ترسم در زیر چتر عشق از باران نمی ترسم بگذار قایق بشکند با سیلی امواج من عاشقی دریادلم از جان نمی ترسم مرز یقین و کفر یک مو بود می دانم با عشق از نابودی ایمان نمی ترسم اصلا فریب سیب در عقلم نمی گنجد وقتی خدا را دارم از شیطان نمی ترسم بیهوده از هر باد بنیان کن نمی لرزم در آزمون سخت از میدان نمی ترسم من یک زنم اما دلم دریاست باور کن کوهم که از پیدا و از پنهان نمی ترسم در هر رگم خون نجابت می شود جاری اهل یقینم هرگز از عصیان نمی ترسم @golchine_sher
به روی حلقه ی هر شعر من نگین شده ای برای من نفس گرم واپسین شده ای برای دیدن من آمدی گل آوردی فقط تویی که از این عشق خوشه چین شده ای سلام مرد غزل های من درود ای عشق میان بیت قشنگم تو نقطه چین شده ای به خاطر تو نفس می کشم که در این شهر فقط تویی تو که ارامش زمین شده ای هنوز بوی بهار از تن تو می آید بهار من ! تو به تقویم تازه " پین " شده ای بمان برای من این روز ها دلم تنگ است بمان ، بمان که تو یک آیه از یقین شده ای @golchine_sher
گیرم که به آرزوی  دوری برسیم با گوهر وسیم و زر به گوری برسیم با این همه ی غرور آخر باید چون سفره ی آماده به موری برسیم @golchine_sher
نگاه پنجره بر روی باغ حک شده است رسیده بهمن  و در باغ برف روییده دوباره باغ به عریانی اش  کفن پوشاند وماه هاست  گلی هیچ کس نبوییده دوشاخه نرگس وآن هم که باغ محوش کرد چه روزگار ِ عجیبی که باغ می لرزد اتاق و آتش و فنجان ِ چای وقتی هست بمان که باغ  ،  به درد ِسرش نمی ارزد سلام ! آخر اسفند  ؛ برف دیگر نیست که باغ سبزه به تن کرد و نو نوارش کرد صدای پای بهار است این که می اید زمان رویش گُل شد خدا چه کارش کرد !! تمام پنجره ها را دوباره ، واکردم نگاه پنجره حیران به سمت زیبایی ست به سمت باغ که پوشیده از بنفشه شده به سمت سبزه در آغوش گل که رویایی ست نگاه کن که سر ِ شاخه ها چه غوغایی ست پرندگان همه سرگرم ِ عشقبازی ها خدا کند که به ما هم دوباره برگردد زمان رویش وهنگام ِ دلنوازی  ها @golchine_sher
اندازه ی تو دلم مساحت دارد با این همه یک فضای راحت دارد هروقت دلت گرفت یادت باشد یک گوشه برای استراحت دارد @golchine_sher
گرچه عمری ست فقط سنگ مزارم هستم مثل یک پنجره در فکر بهارم هستم مُردم از بس که به کابوس خودم خیره شدم گاه انگار ، سر ِ چوبه ی دارم هستم ساده تر از همه، غم دیدم و لبخند زدم فکر کن آینه ای ،   زیر ِ غبارم هستم شعر ، آرامش ِ هر روزه ی من شد ، با آن خسته در خلوت ِ خاموش ِحصارم هستم ساده ام ، ساده ، مرا سرزنش اصلا نکنید وارث ِ سادگی ِ ایل و تبارم هستم زنم اما به کسی پشت ، نکردم هرگز مثل یک مرد سر ِ قول و قرارم هستم چمدان بسته ام از شهر خودم خواهم رفت من فقط منتظر ِ سوت ِ قطارم هستم @golchine_sher
گذشتم از همه ی آسمان و پای تو ماندم قرار بود بمیرم ، فقط برای تو ماندم تو خون شدی و دویدی میان هر رگم اما غزل شدم من و در خلسه ی صدای تو ماندم کدام رود زدریا بُرید  و سمت تو  آمد ؟ به جز منی که به دنبال موج های تو ماندم چه قحطسال ِ عجیبی ملال ِ خاطر ما شد ! میان باغ  فقط من اقاقیای  تو ماندم به هر طرف که دویدی کنار دست تو بودم به پرتگاه رسیدیّ  و پابه پای تو ماندم تو یک کتاب بزرگی به حجم خاطره هایم که خواندمت همه روز و درابتدای تو ماندم @golchine_sher
ای عشق ! ای خلاصه ی دنیای شعر من وقتش رسیده با تو کمی گفت وگو کنم از تو جز آرزو که نصیبی نبرده ام با من بگو چگونه تورا آرزو کنم ؟ وقتی که مثل صاعقه در خرمنم زدی آتش گرفتم از تو ، حکایت نکرده ام گاهی زدم به دشت که بگریزم از غمت مردم هزار بار و شکایت نکرده ام عمری در انتظار نشستم برای تو ای  ماه آسمانی ِ  آیینه پرورم صدبار اگر چه عقل سر راه ِ من نشست هرگز نخواستم که دمی از تو بگذرم ای عشق ای حلاوت ِ رویای در گریز مجموعه ی تمامی اضداد ِ من تویی اندوه ِ جاودانه و شیرین هر شبی ای روح شعر مرهم ِ فریاد من تویی رویای بهترین من ای آسمان پاک خالی  نباشداز نفست زندگانی ام من فکر می کنم که اگر نام ِ تو نبود دیگر چه سود داشت درخت جوانی ام @golchine_sher
ای کاش زمین به دست عاشق ها بود یک نیمه از آن  دشت  شقایق ها بود باقی همه رود بود و مهتاب و  سرود رویای شبانه روی قایق  ها  بود @golchine_sher
با نان خودت بساز ! سلطان باشی در پیله ای از غرور ، پنهان باشی در وقت عطش تاب بیاور هر بار خوبست در انتظار ِ باران باشی @golchine_sher
سپیدار بلندم از تبر چیزی نمی دانم هوای عشق دارم از خطر چیزی نمی دانم شب وروزم چه فرقی می کند وقتی تو این جایی تو خورشیدی وازاین بیشتر چیزی نمی دانم میان دوزخم شاید،  ولی آتش نمی گیرم که در پروازم و از خشک وتر چیزی نمی دانم من آن موجم که خودرا می کشم تا ساحلت هر شب ولی از روشنی های سحر چیزی نمی دانم دلم می خواست چون آیینه رو درروت بنشینم که با عشق تو هرگز از سفر چیزی نمی دانم چه شوری دارم از رویای تو پر می کشم اما که باور می کند از بال وپر چیزی نمی دانم؟ تمام شهر آتش می شود یک روز اما من در آغوش تو از این شور وشر چیزی نمی دانم @golchine_sher
تا آمدنت داغ به دل چند بمانم در حسرت یک غنچه ی لبخند بمانم این دست خودم نیست دلم گفته که باید از دور به رویای تو پابند بمانم @golchine_sher
دورِ دورم از تو اما با خیالت زنده ام با غزل های تو و با قیل و قالت زنده ام یک زنم ، یک زن که در یک شهر دیگر روزها ساده با امواج رویای محالت زنده ام می رسم رد می شوم یک قهوه می نوشم ، تورا پیش خود حس می کنم با شور و حالت زنده ام دم به دم انگار می پرسی که می خواهی مرا پاسخم را خوردم اما با سوالت زنده ام آه سرمای عجیبی هست شالت را بپیچ خاطرت باشد که زیر دست و بالت زنده ام آی خانم فال می خواهی؟ دل من می تپد "یوسف گمگشته بازآید" به فالت زنده ام خوب می دانم که می آیی خودت گفتی به من ساده ام با وعده های ماه و سالت زنده ام https://t.me/The_pulse_of_poetry @golchine_sher
دیگر برای آمدنم پشت در نباش دلواپس نبودن  این در به در نباش آبی نپاش پشت سرم ، بعد از این ولی از عاشق شکسته ی خود بی خبر نباش شیرینی تمامی دوران  عمر من! در قهوه های تلخ رقیبان شکر نباش نازک دلم ، به یادتو خون می خورم هنوز از کوچه های خاطره ام در گذر نباش دل پیش توست می روم اما قسم به عشق تا زنده ام رفیق کسی در سفر نباش تو مهربان تر از همه بودی برای من این می کشد مرا برو و خوب تر نباش https://t.me/The_pulse_of_poetry @golchine_sher
آتش نمی زند به دلت بی قراری ام باور نکرده ای که برایت قناری  ام دیدی مرا و باز گذشتی نگفته ای پیش تو یک جوانه ی سبز وبهاری ام چشمم به هر طرف برود قبله ام تویی هرگز دلت نسوخت به چشم انتظاری ام ای خفته در تمام غزل های تازه ام آخر چه می کنی به کجا می سپاری ام در بستر ِ کدام گل ِ ناز خفته ای این عطر چیست می کشد امشب به زاری ام صد زخم خورده ام نه صدایی نه ناله ای می آید آن شبی که تو دیگر نداری ام من می روم ولی به تو شک کرده ام که نیست یک قطره اشک از تو شب سوگواری ام @golchine_sher
امشب به جای شعر شوق یاسمین دارم یک تکه از زیبا ترین جای  زمین دارم انگشتری زیباتر از انگشتر من کو ؟ وقتی که رویای تو را جای نگین دارم یک لحظه آرامش ندارم بی تو می میرم دور از تو بر پیشانی ام  هر بار چین دارم بگذار تا آیینه ی چشم تو من باشم اسطوره ام ، چشم  و دلی پاک وامین دارم کمتر به دلتنگی دچارم ، آمدی دیدی من در خیالم یک گل ناز آفرین دارم گفتم که می خواهم تو را چون جان شیرینم اما دروغم بود مهری بیش از این دارم یک روز هم دور از تو یارای نفس نیست من بی تو می میرم به این مردن یقین دارم @golchine_sher
ای عشق ! به من نوبت دیدار بده پیغام  ِبهار ، از چمنزار  بده اسفند گذشت و باز فروردین شد یاری کن و عطر نفس یار بده @golchine_sher
تو آمدی و بهار من شد پیدا سرسبزترین بهار دارد اینجا هرچیز سر قرار خود می آید اسفند! تو را نمی شناسد دنیا @golchine_sher
ای رهگذر ِ ابر زمستانی من ! رنگین شده پهنای بیابانی من تقویم ! ورق بزن بهارت خندید باید برود روز پریشانی من @golchine_sher
می رود آهسته فروردین ، خیالم نیست ، نه ! این بهار تازه هم غیر از وبالم  نیست ، نه ! گاه گاهی می رسد بانگ چکاوک های مست سبزه هم روییده اما شور وحالم نیست ، نه ! روزگاری از غزل پُر می شدم ، این روزها شور ِشعر و حس و حال قیل و قالم نیست ، نه ! می توان با عشق ، غم ها را به دست ِ باد داد می روم دنبال او اما مجالم نیست ، نه ! خسته ام از آسمان سرد و ابرآلود _ این ابر ِ آشک آلوده ، رویای شمالم نیست ، نه  ! شوق پروازی که در من مانده می سوزد مرا آرزوی پرگشودن  هست ، بالم نیست ،  نه ! دم  به دم دارم فروتر می روم در خلوتم بی تو حتی بوته ای پژمرده مالم نیست، نه ! @golchine_sher
از عشق ِ تو تا شعر و غزل کام گرفته هر دغدغه ای داشتم آرام  گرفته گفتم که حریفم نشود دام کس اما جنبیدم و دیدم که مرا دام گرفته اعجاز بهار است دراین شهر گمانم در نقش گل از خنده ی تو وام گرفته خاموشی و دل در غم خاموشی تو نیست از قاصدک ِ پنجره ، پیغام  گرفته مست است قناری دل ِ آرام ندارد از لاله ی صحرای جنون جام گرفته آن شعر که از واژه گریزان شده چندی ست با عشق ،  غزل هاش سرانجام گرفته هر چلچله این جا زده گلبانگ بهاری بی شک زنفس های تو الهام گرفته @golchine_sher
چون ماه نشسته ای به بام همه کس شیرین شده با نام تو کام همه کس یک روز تو را به نام من سکه زدند من رفتم و سکه شد به نام همه کس @golchine_sher
گردابم و در خیال خود گم شده ام در دفتر ماه و سال خود گم شده ام این حادثه ، اتفاق استثنایی ست من مرغم و زیر بال خود گم شده ام @golchine_sher
باران ، نفس غزال زیبای شمال یک صحنه ی دلنشین ِ رویای شمال بر شانه ی خود جوجه چکاوک ها را دادند پناه نارون های  شمال @golchine_sher