eitaa logo
گلچین شعر
16.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
385 ویدیو
14 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آنکه به تاریکی شب پابندی تنها به نسیم ماه دل میبندی با اینکه تمام روزهایت تار است صبح آمده، وانمود کن میخندی @golchine_sher
دعا کنید مرا ای تمام مردم شهر که ما به زور دعا ها به پای هم برسیم @golchine_sher
پیچیده عطر چای و صدای چکاوکان آرام می‌چکد نم دستان آسمان شبنم نشسته روی تن ناز نسترن غرق عرق شده گلِ شب‌بو کنار آن گنجشک‌های عاشق اردیبهشت‌ماه پر می‌کشند شاد و رها در مسیرمان فصل تلاقی قلم و قلب و قافیه با قاصدک قصیدهٔ زیباتری بخوان آری بهار آمده عاشق کند تو را با من بیا به باغ پر از گل قدم‌زنان @golchine_sher
سینه ام دكان عطاریست  دردت چیست ؟ شمبلیله ،رازیانه ، شاهی و گشنیز  اهل آویشن ،نبیذِ سرخ شورانگیز سینه ام دكان عطاریست ... دردت چیست؟ تو اگر جسمت بهاران است اما جان تو پاییز.. عازم مسجد سلیمانی ولیكن میرسی تبریز  عاشقی تو عاشقی تو ... سینه ام دكان عطاریست ، دردت چیست ؟ من برای عاشق بی كس... من برای عاشق بی چیز... راه رفتن ، گریه كردن زیر باران می كنم تجویز ... سینه ام دکان عطاریست ، دردت چیست ... @golchine_sher
مگو اصحابِ دل رفتند و شهرِ عشق شد خالی جهان پُر شمسِ تبریز است، مردی کو چو مولانا؟! @golchine_sher
مانند اسیر نم نمک می میرم در کنج اتاق مشترک می میرم بعد از تو شبیه رود بی آبم که از تشنگی ات بدون شک می میرم @golchine_sher
شعر من شهره ی آفاق شد از وقتی که؛ وصفِ یک گوشه‌ی دنجِ‌ حرمت راگفتم! @golchine_sher
گل که می گرید غم عریانی اش را می خورد پیچ و تاب زخم سرگردانی اش را می خورد خاک اگر باران نمی بیند گناه ابر چیست؟ نامسلمان چوب بی ایمانی اش را می خورد عشق را از دستبرد بی وفایی دور کن گرگ بی شک برّه ی قربانی اش را می خورد راستی! بار کج خود را به منزل می برد آن که دارد نان بی ایمانی اش را می خورد؟ وامصیبت! شیخ راه قبله را گم کرده است غصه ی معشوقه ی پنهانی اش را می خورد اشک بند آمد ولی این سد بی جان نیمه شب بی گمان دیواره ی سیمانی اش را می خورد @golchine_sher
زبان شعله به من داده‌اند، تا چون شمع سخن بگویم و در اشک خود تمام شوم @golchine_sher
اگر چـــــه با همه ی غصه ها گلاویزی شبیه کـــــــوهی و هرگز بــــــهم نمیریزی بهار، فصلِ دل انگیز عشق در راه است ولی تو در همه ی چار فصل ،پایــــــیزی میانِ این هــــــمه نامردمی عصرجدید خــــــداکـــند که تو از هر خطا بپرهیزی دلت که از قفسِ روزگـــــــــار میگیرد درون ِکنجِ دلم، شهـــــــــــریار تـــــــبریزی بیا و خستگی ات را بــــــــریز در فنجان بیا؛ تو با همه ی خستگی دل انگیزی ببخش غیرِ همین چند بیت ِ بی سر و ته بـــــــــــرای عرض ارادت نداشتم چـــــــیزی @golchine_sher
مثل باران بهاری که نمی گوید کِی بی خبر در بزن و سرزده از راه برس حسین_منزوی @golchine_sher
جَمالش کرد حیرانم چه ماهَست آن؟ نمی‌دانم ... @golchine_sher