از سادگیِ نگاهشان فهمیدم
از دیده ی بی گناهشان فهمیدم
یکرنگی وصاف وساده بودن ها را
من از دلِ بی پناهشان فهمیدم
#محسن_طالب_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
هرچند ندیدمت؛بیادت هستم
تنها به نسیم ِبودنت دل بستم
هر دم به بهانه ای سلامــَت دادم
ای کاش جوانه میزدی از دستم
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@golchine_sher
سرسبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟
افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟
من شور و شر موج و تو سرسختی ِ ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟
هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد ِ خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور، ولی دست به دامان ِ رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟
«تنهایی و رسوایی»، «بی مهری و آزار»
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
من بغض فرو میخورم و جای تو خالیست
هرجا که دو تـا صندلی ســـاده ببینــم..
#احسان_افشارى
@golchine_sher
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفال دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد...
#حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
آنقدر دوستت دارم
که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم!
هر بار که می پرسی، چقدر؟!
با خودم فکر می کنم؛
دریا چطور
حساب موجهایش را نگه دارد؟!
پاییز از کجا بداند
هر بار چند برگ از دست میدهد؟!
ابرها چه می دانند
چند قطره باریده اند؟!
خورشید مگر یادش مانده
چند بار طلوع کرده است؟!
و من،
چطور بگویم که،
چقدر دوستت دارم
#هستی_دارایی
@golchine_sher
هرڪس بہ
هواے جان ڪَرفتار
ما بی تو ز جان خویش بیزار...
#قاآنی
@golchine_sher
با شوق وصل دست ز عالم فشاندهایم
جز تو به شوق ما، چه کسی میدهد جواب
#حسین_منزوی
@golchine_sher
زاییدهی دردیم و به بار آمدهی عشق
در مکتب ما عشق فقط حرف حساب است
#محسن_نظری
@golchine_sher
خورشید خم شد تا نگاهت را ببوسد
گل غنچه شد تا قرص ماهت را ببوسد
هفتآسمان افتاد در آیینهی آب
تا لحظهای ردّ نگاهت را ببوسد
افتاده حتی سایهی خورشید بر خاک
تا ذرهای از گرد راهت را ببوسد
شب خیمه زد بر سایهروشنهای نیزار
تا تار مژگان سیاهت را ببوسد
در برکه خم شد روی عکس ماه در آب
نیلوفری، تا روی ماهت را ببوسد
با سوز سینه بر لب تفتیدهی عشق
آتش زدی تا دود آهت را ببوسد
دل آستین افشاند و بر وهم دو عالم
تا آستان بارگاهت را ببوسد
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
در وقت قرار می رسیدی ای کاش
با سوت قطار می رسیدی ای کاش
تقویم دلم ورق نخورده بی تو
همراه بهار می رسیدی ای کاش
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است
#محمد_علی_بهمنی
@golchine_sher