تنش باران لبش دریا ، دوبیتی هایِ نازش گل
به دریا می زنم دل را ، چه موجی موی بازش گل
شدم مهمان لبخندش ، گلاب آورد و با خود گل
تعارف کرد نازش را ، پریزادم جهازش گل
نگفت از عشق و احساسش ، نگفت از حال هر روزش
نگاهش کِل کشید اما ، مرا بوسید رازش گل
نه خان می داند از عشقش ، نه رعیت زاده ها حتی
چهل آبادی ام عاشق ، که یار افسانه سازش گل
مرا رقصاند و شعرم را ، حنابندانِ هر بیتم
چه رقصی دامنش عاشق ، چه زلفی اهتزازش گل
نگارم هفت فرسنگ از ، عروس آباد عشق آمد
رسید از خواب تعبیرم ، عزیزم روی بازش گل
#فواد_شجاع_الدینی
#عضوکانال
@golchine_sher
بنویس پشت سر هم...،بنویس از پشت سر برف
ابری پراکنده درشهر،ببری سراسیمه دربرف
بنویس باخط تیره،شعری سپید وکبودین
ازلولی لاقبا-ابر-،از کولی دربدر -برف-!
شاعرتر از این دقایق دیگر کجا می توان یافت
بر میز صبحانه کودک،وقتی بگوید پدر!برف!
در گرگ ومیش سحرگاه،در برف ریزان بیندیش
همسایه ات راشب پیش،کرده ست خونین جگر برف
این برف،حرف کمی نیست،دیوار همسایه کوتاه ست
یاللعجب می نشیند بر بام او بیشتر برف
دل می سپارد به جاده،مردی که پای پیاده..
می خواند امشب اگر سیل...،فردا بیاید اگر برف
خم می شود خسته اما،دلواپس کوله بار ست
تا می کشد بی ترحم،شلاق بر کوله بر برف
درحسرت اسکناسی،سر می گذاردبه صحرا
درداعلامات سرخی،خوابیده درپشت هربرف
باشور کردی بخوانید ازغربت کوله برها
وقتی به خون می نشیند،بریال اسب کهربرف
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
بیا به حلقه ی ما تا ز یاد خود بروی
عذاب چهره شدن نیست از جذام به بعد
#سجاد_حیدری_قیری
#عضوکانال
@golchine_sher
قهوه را بردار و یک قاشق شکر...سم بیشتر
پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر
قهوه قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست
می شوم هر آن به نوشیدن مصمّم بیشتر
صندلی بگذار و بنشین رو به رویم، وقت نیست
حرف ها دارم، صدها راز مبهم ، بیشتر
راستش من مرد رویایت نبودم هیچ وقت
هر چه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر
ما دو مرغ عشق اما تا همیشه در قفس
ما جدا از هم غم انگیزیم ، با هم بیشتر
عمق فنجان هر چه کمتر می شود حس می کنم
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر
خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی
زخم، قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر
حیف باید شاعری خوشنام بودم در بهشت
مادرم حوّا مقصّر بود ، آدم بیشتر
سوخت نصف حرفهایم در گلو...اما تو را
هر چه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
با من بگو که همره من بدپیر میشوی
یا آنکه بین راه، ز من سیر میشوی؟
ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز!
کی در میان برکه به زنجیر میشوی؟
چون چکهای ز نور، در آیینه میچکی
آنگاه مثل آینه تکثیر میشوی
رویای صادقی که سرانجام میرسی
یک خواب عاشقانه که تعبیر میشوی
چین میخورد نگاه غمانگیز آینه
وقتی ز دست آینه دلگیر میشوی
میروید از کویر گلویم، گُلی کبود
وقتی شبیه بغض، گلوگیر میشوی
دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من
داری برای خوب شدن دیر میشوی
#یدالله_گودرزی
@golchine_sher
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا
ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا
آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم
نور یک فانوس باشم پیش پای روستا
یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند
پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا
حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم
قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا
کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر
راهیم می کرد قبرستان به جای روستا
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است
بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا
من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
.
.
مگر قرار نشد دست بر دلم نگذاری
نیامدم که مرا جزء رفتگان بشماری
هنوز خط و نشان می کِشی و واهِمِه دارم
که رسم نیست شکایت از این دلی که تو داری
چراغهای سَرِ شاخه، دانهدانهی اشکند
خوشست بگذری امشب به کوچه باغ اناری
قرار بود بر این چینیِ شکسته نکوبی
بر این انارِ تَرَک خورده، زخمِ تازه نکاری
به سارهای سراسیمه فکر کردهای آیا
دمی که رد شدهای از غروبِ جنگلِ ساری
چه فرق میکند ای دوست! بَعدِ کوچِ مسیحا
که بود کُشتنِ او نقشهی کدام حَواری
چه فرق بین قفس هست و نرده های نفسگیر
به محبسی و دلت خوش به بال بال قناری
مگو که زنده به عشقی و اوست دار و ندارت
که کشته عاشق بسیار را به جرم نداری
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
رو به روی آینه هر روز صبح،
می نشینم با تو صحبت می کنم
از خجالت سر به زیر و گل به دست
در سلامم خوب دقت می کنم
گاه گاهی دزدکی می بینمت
از نگاهت شعر غارت میکنم
گاه گاهی ابلهی می خوانی ام
من به ابله ماندن عادت می کنم
این من و این ابلهی در عشق تو؛
وای احساس صداقت می کنم
پیر دربان لبم را می کشم
بغض را از درد راحت می کنم
می رود بیماری عشقم ولی،
همچنان حس نقاهت می کنم
آینه دیروز افتاد و شکست
فکر کردی من شکایت می کنم؟!
قبل از این که چیز دیگر بشکند،
خود شکستن را رعایت می کنم
باز فردا سر به زیر و گل به دست
من به قاب ـ آینه عادت می کنم...
#میثم_رنجبر
#عضوکانال
@golchine_sher
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت
گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی
تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت
گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات
یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت
گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی (نه) با!
در بیت اخرین غزلم دست برد و رفت
یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
چیست در اشعار
این ، وزن و ، ردیف و ، قافیه ،
گر زشعری ، بوی عشق آید،
کفایت میکند
#راحم_تبریزی
@golchine_sher
بستیم چو از ردّ و قبولِ دگرانْ چشم
تشریفِ قبولِ نظرِ یار گرفتیم
#حزین_لاهیجی
@golchine_sher