آشفته مکن موی پریشان شدهات را
بیچاره مکن عاشق حیران شدهات را
بر چشم مزن سرمه که بیتاب نگردم
بسمل مکن این بیسروسامان شدهات را
اینقدر مینداز گره در خم ابرو
کافر مکن این تازه مسلمان شدهات را
زنجیر مینداز به گردن که نباشد،
طاقت به دلِ نازک زندان شدهات را
کم عشوه کن ای دختر خورشیدِ فروزان
آتش مزن این سینه سوزان شدهات را
تیر نگهت قلب مرا رفته نشانه
زخمی مکن این عاشق درمان شدهات را
در شهر مکن فتنه و آشوب دوباره
تاراج مکن کشور ویران شدهات را
جاری شده از هجر تو سیل از دل و دیده
آرام کن این رود خروشان شدهات را
#محمدصادق_عبادی_راد
@golchine_sher
یا بیا این داغ را از عمق جانم در بیاور
یا بیا نام خودت را از دهانم در بیاور
بر زبان من نمی آید به جز نام عزیزت
نام خود را دیگر از ذهن و زبانم دربیاور
گر در آغوشم نمی آیی ملالی است اما
حسرتت را از میان بازوانم در بیاور
ابروانت را کمی باریک تر بردار بانو
کم کم ،این شمشیر را از استخوانم در بیاور
می توانستم اگر ، از یاد می بردم غمت را
یاد خود را از ضمیر ناتوانم در بیاور
زیر پای رفتن تو خرمنی از برگ خشکم
شعله ای بردار و دود از دودمانم در بیاور
حرف رفتن را نزن تا مرگ جانم را نگیرد
مرگ را از محتوای داستانم دربیاور
#علی_مقنی
@golchine_sher
هزار بار اگر امتحان کنی اینم
عوض نمیشوم آن «آدم» نخستینم
منم پیامبری بی کتاب و بی اعجاز
که شبهه های خودم رخنه کرد در دینم
چه خنده ها که دگر روی صورتم ننشست
چه اشک ها که نشست و نداد تسکینم
رسیده دستِ پر از خواهشم به عرش، بگو
که «خیر» میشنوم یا که «خیر» میبینم؟
نپرس طعم مرا ، مثل سم نخوردنی ام
چه فرق دارد اگر تلخ یا که شیرینم ؟
به غیر از آه از این سینه بر نمیآید
کتاب شعرِ پر از بیت های غمگینم
#جعفر_مقیمیان
@golchine_sher
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو
تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو
تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم
رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو!
تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم
که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو
سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
نِیَم به هجر تو تنها؛ دو همنشین دارم
دلِشكسته یكی، جانِ بیقرار یکی...
#حزین_لاهیجی
@golchine_sher
ندانمت
که چه گویم
تو هر دو چشم منی
که بی وجود شریفت جهان نمیبینم
#سعدی
@golchine_sher
فکر می کردم جواب نامه ام را می دهی
نامه را بی آنکه بگشایی، کنار انداختی!
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
تنش باران لبش دریا ، دوبیتی هایِ نازش گل
به دریا می زنم دل را ، چه موجی موی بازش گل
شدم مهمان لبخندش ، گلاب آورد و با خود گل
تعارف کرد نازش را ، پریزادم جهازش گل
نگفت از عشق و احساسش ، نگفت از حال هر روزش
نگاهش کِل کشید اما ، مرا بوسید رازش گل
نه خان می داند از عشقش ، نه رعیت زاده ها حتی
چهل آبادی ام عاشق ، که یار افسانه سازش گل
مرا رقصاند و شعرم را ، حنابندانِ هر بیتم
چه رقصی دامنش عاشق ، چه زلفی اهتزازش گل
نگارم هفت فرسنگ از ، عروس آباد عشق آمد
رسید از خواب تعبیرم ، عزیزم روی بازش گل
#فواد_شجاع_الدینی
#عضوکانال
@golchine_sher
بنویس پشت سر هم...،بنویس از پشت سر برف
ابری پراکنده درشهر،ببری سراسیمه دربرف
بنویس باخط تیره،شعری سپید وکبودین
ازلولی لاقبا-ابر-،از کولی دربدر -برف-!
شاعرتر از این دقایق دیگر کجا می توان یافت
بر میز صبحانه کودک،وقتی بگوید پدر!برف!
در گرگ ومیش سحرگاه،در برف ریزان بیندیش
همسایه ات راشب پیش،کرده ست خونین جگر برف
این برف،حرف کمی نیست،دیوار همسایه کوتاه ست
یاللعجب می نشیند بر بام او بیشتر برف
دل می سپارد به جاده،مردی که پای پیاده..
می خواند امشب اگر سیل...،فردا بیاید اگر برف
خم می شود خسته اما،دلواپس کوله بار ست
تا می کشد بی ترحم،شلاق بر کوله بر برف
درحسرت اسکناسی،سر می گذاردبه صحرا
درداعلامات سرخی،خوابیده درپشت هربرف
باشور کردی بخوانید ازغربت کوله برها
وقتی به خون می نشیند،بریال اسب کهربرف
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
بیا به حلقه ی ما تا ز یاد خود بروی
عذاب چهره شدن نیست از جذام به بعد
#سجاد_حیدری_قیری
#عضوکانال
@golchine_sher
قهوه را بردار و یک قاشق شکر...سم بیشتر
پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر
قهوه قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست
می شوم هر آن به نوشیدن مصمّم بیشتر
صندلی بگذار و بنشین رو به رویم، وقت نیست
حرف ها دارم، صدها راز مبهم ، بیشتر
راستش من مرد رویایت نبودم هیچ وقت
هر چه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر
ما دو مرغ عشق اما تا همیشه در قفس
ما جدا از هم غم انگیزیم ، با هم بیشتر
عمق فنجان هر چه کمتر می شود حس می کنم
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر
خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی
زخم، قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر
حیف باید شاعری خوشنام بودم در بهشت
مادرم حوّا مقصّر بود ، آدم بیشتر
سوخت نصف حرفهایم در گلو...اما تو را
هر چه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
با من بگو که همره من بدپیر میشوی
یا آنکه بین راه، ز من سیر میشوی؟
ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز!
کی در میان برکه به زنجیر میشوی؟
چون چکهای ز نور، در آیینه میچکی
آنگاه مثل آینه تکثیر میشوی
رویای صادقی که سرانجام میرسی
یک خواب عاشقانه که تعبیر میشوی
چین میخورد نگاه غمانگیز آینه
وقتی ز دست آینه دلگیر میشوی
میروید از کویر گلویم، گُلی کبود
وقتی شبیه بغض، گلوگیر میشوی
دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من
داری برای خوب شدن دیر میشوی
#یدالله_گودرزی
@golchine_sher
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا
ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا
آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم
نور یک فانوس باشم پیش پای روستا
یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند
پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا
حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم
قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا
کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر
راهیم می کرد قبرستان به جای روستا
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است
بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا
من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
.
.
مگر قرار نشد دست بر دلم نگذاری
نیامدم که مرا جزء رفتگان بشماری
هنوز خط و نشان می کِشی و واهِمِه دارم
که رسم نیست شکایت از این دلی که تو داری
چراغهای سَرِ شاخه، دانهدانهی اشکند
خوشست بگذری امشب به کوچه باغ اناری
قرار بود بر این چینیِ شکسته نکوبی
بر این انارِ تَرَک خورده، زخمِ تازه نکاری
به سارهای سراسیمه فکر کردهای آیا
دمی که رد شدهای از غروبِ جنگلِ ساری
چه فرق میکند ای دوست! بَعدِ کوچِ مسیحا
که بود کُشتنِ او نقشهی کدام حَواری
چه فرق بین قفس هست و نرده های نفسگیر
به محبسی و دلت خوش به بال بال قناری
مگو که زنده به عشقی و اوست دار و ندارت
که کشته عاشق بسیار را به جرم نداری
.
.
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
رو به روی آینه هر روز صبح،
می نشینم با تو صحبت می کنم
از خجالت سر به زیر و گل به دست
در سلامم خوب دقت می کنم
گاه گاهی دزدکی می بینمت
از نگاهت شعر غارت میکنم
گاه گاهی ابلهی می خوانی ام
من به ابله ماندن عادت می کنم
این من و این ابلهی در عشق تو؛
وای احساس صداقت می کنم
پیر دربان لبم را می کشم
بغض را از درد راحت می کنم
می رود بیماری عشقم ولی،
همچنان حس نقاهت می کنم
آینه دیروز افتاد و شکست
فکر کردی من شکایت می کنم؟!
قبل از این که چیز دیگر بشکند،
خود شکستن را رعایت می کنم
باز فردا سر به زیر و گل به دست
من به قاب ـ آینه عادت می کنم...
#میثم_رنجبر
#عضوکانال
@golchine_sher
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت
گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی
تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت
گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات
یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت
گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی (نه) با!
در بیت اخرین غزلم دست برد و رفت
یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
چیست در اشعار
این ، وزن و ، ردیف و ، قافیه ،
گر زشعری ، بوی عشق آید،
کفایت میکند
#راحم_تبریزی
@golchine_sher
بستیم چو از ردّ و قبولِ دگرانْ چشم
تشریفِ قبولِ نظرِ یار گرفتیم
#حزین_لاهیجی
@golchine_sher
من و یار و دلِ دیوانه بساطی داشتیم
عقلِ بیکار بیامد همه را بر هم زد !!
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher
می شود عاشقِ دلداده و یارم باشی؟
و به کوتاهیِ"یک عمر"کنارم باشی؟
حسرتِ دیدنِ تو،کرده زمین گیر مرا
«دردِ بیچاره»منم!کاش دچارم باشی
سوختم،سوختم از گرمی احساساتم
آهِ مرداد شدم تا تو بهارم باشی
بی قرارت شده ام در تب و تابم هرشب
می شود«عشق»تو یک لحظه قرارم باشی؟
ترسم از مرگ و از آن رفتن اجباری نیست
ترسم آن است که«تو»چوبه ی دارم باشی
آه!یارم نشدی،کاش که بعد از مرگم
شمعِ جا مانده به پهلوی مزارم باشی
#رقیه_نوری_پور
@golchine_sher
گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم
اما دلم برای همان هیچ کس گرفت...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
میترسم از هجومِ غَمت بشکند؛ دریغ!
در سینهام دلیست که بسیار نازک است...
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
قدم بزن همهی شهر را به پای خودت
وَ گریه کن وسط کافهها برای خودت
تو خود علاجِ غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت
شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت
دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت
بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شدهای بین عکسهای خودت...
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher