eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
451 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبیتی های عاشورایی☘ الا ای تیرها از سر بگیرید ! به سوی خاندانم پر بگیرید اگر با کشتن من عشق بر پاست مرا شمشیرها! در بر بگیرید * مآل اندیش فردا بود زینب در آن صحرا چه تنها بود زینب به هنگام غروب تنگ آن روز تمام غربت ما بود زینب! * هلا ! آبی تر از متن سپیده صبوری این چنین را کس ندیده چه کرد آن لحظه لرزیدن عرش لبانت روی رگ های بریده ؟!! * تورا از نسل کوثر آفریدند ز صلب پاک حیدر آفریدند شعور و عشق ما در شان تو نیست تو را از عشق برتر آفریدند! @golchine_sher
خورشید سربرهنه برون آمد چون گوی آتشین و سراسر سوخت آیینه‌های عرش ترک برداشت قلب هزارپاره ی حیدر سوخت از فتنه‌های فرقه نوبنیاد، آتش به هر چه بود و نبود افتاد تنها نه روح پاک شقایق مرد، تنها نه بال‌های کبوتر سوخت حالت چگونه بود؟ نمی دانم، وقتی میان معرکه می دیدی بر ساحل شریعه ی خون آلود آن سروِ سربلند تناور سوخت جنگاوری ز اهل حرم کم شد، از این فراق ، قامت تو خم شد آری، میان آتش نامردان فرزند نازنین برادر سوخت هنگام ظهر، کودک عطشان را بردی به دست خویش به قربانگاه جبریل پاره کرد گریبان را وقتی که حلق نازک اصغر سوخت در آن کویر تفته ی آتشناک، آن‌قدر داغ و غرق عطش بودی تا آن‌که در مصاف گلوی تو حتی گلوی تشنه ی خنجر سوخت...! چشمان سرخ و ملتهبی آن‌روز چشم‌انتظار آمدنت بودند امّا نیامدی و از این اندوه آن چشم‌های منتظر آخر سوخت می خواستم برای تو، ای مولا، شعری به رنگ مرثیه بسرایم امّا قلم در اوّل ره خشکید، اوراق ناگشوده دفتر سوخت (شهاب) @golchine_sher
شب در سکوتِ آینه آشوب می کنی حالم بد است، حالِ مرا خوب می کنی بیدار می کنی تو گلوی پرنده را هاشور می زنی به لبم طرحِ خنده را من بُهتِ سرد و ابریِ یک آه ممتدم در درّه ی عمیقِ نگاهت مردّدم! لبخند را به روی لبم قاب می کنی رسمِ قدیمِ آینه را باب می کنی ماه از لبانِ شیری تو آب می‌خورَد صدها ستاره بر تنِ تو تاب می خورَد! عالَم برای خواندنِ تو گوش می شود شب پیشِ چشم های تو خاموش می شود! @golchine_sher
♦️ *به زودی مجموعه سروده‌های، شاعر شورشی خاورمیانه با ترجمه از نشر ثالث* 🔻 چند شعر کوتاه از غیاث مدهون ۱ هنگامی که زاده شدیم زندگی، رنگی بود و تصاویر، سیاه سفید امروز تصویرها رنگی هستند و زندگی، سیاه و سفید! ۲ از قایق های مهاجران تنها عیسی مسیح نجات یافته است زیرا او روی آب راه می‌رود! ۳ جنگ تمام شده است اما هنوز خمپاره‌ها در سرم سقوط می‌کنند! ۴ آیا می‌دانی چرا مردم وقتی گلوله سوراخشان می‌کند می‌میرند؟ چون هفتاد درصد بدن آدم از آب تشکیل شده است؛ درست مثل اینکه یک تانکرِ آب را سوراخ کنی! ۵ درست است که تو مُرده‌ای اما مرگِ تو هنوز زنده است و هر روز با من دیدار می‌کند! @golchine_sher
مردان برای جاودانگی می جنگند ماه را فتح می کنند می نویسند کشور گُشایی می کنند می کُشند و کُشتـه می شوند … اما زنان برای جاودانگی کافی ست معشوقِ شاعری شوند تا نام و یادشان را در شعـر جاودانـه کند ... @golchine_sher
مهم نیست دریا سَرِ خورشید را زیرِ آب کند مهم نیست آسمان ماه را سر به نیست کند و ستارگان را بتارانَد من به‌خدایی دل سپرده‌ام که در پوستِ تو زندگی می‌کند ! شب‌ها که بادها در روح من تنوره می‌کشند در بندرِ شانه‌هایت لنگر می‌اندازم و سر بر سخت‌ترین صخره می‌گذارم تا آن‌گاه که سوسوی آن دو فانوس خاموش شود و در سکوت، آغوش ِتو چون کِشتیِ سرنگونی در مِه فرو رَوَد ! @golchine_sher
ای تنها من مانده‌ام شکسته و پر بسته٬ در ابتدای راه تو ای تنها تـنـهاتـر از نــگــاهِ تـوام امــروز٬ تـنـهاتـر از نـگاهِ تـو ای تنـها این آسمان٬ زلالی دستانت٬ باران٬ شکوهِ شرقی ِچشمانت جز اشک‌های ساده‌ات اما چیست٬ در این میان گواه تو ای تنها؟ ای عصمتِ اصیل ِمعمایی٬ نیلوفر شبانه‌ی بودایی جز عشق ِبی‌دریغ چه بود آیا٬ پیش خدا گناه تو ای تنها؟ رفتی و در ادامه‌ی راه تو٬ باران گرفت و آینه‌ها تر شد. رفتی و در مقابل من جا ماند٬ چشمان سر به راه تو ای تنها گر برق عشق چهره برافروزد٬ چشمی به داغ های دلت دوزد ترسم تمام آینه‌ها سوزد٬ از شعله‌های آه تو ای تنها...! @golchine_sher
با یاد استاد نگارگر محمود فرشچیان که نام ایران را بر تارک هنر نشاند. شبیهِ نرمیِ یک ابر، مهربان  بودی شبیه شعر و غزل بر لبِ جهان بودی صداقتِ هنر از جوهرِ تو پیدا بود و عشق کارِ تو بود و تو کاردان بودی میانِ چشمه ی مهتاب می درخشیدی شبیهِ آینه بینِ ستارگان بودی ز نام "فرشچیان" عالَمی شکوفا شد. میانِ زندگی خویش، قهرمان بودی خبر، تلاقی ِسنگینِ پُتک و آینه بود تو چون شکفتنِ یک بُغضِ ناگهان بودی حدیثِ رفتنِ تو ساده تر ز رویا بود به روی ِهودَجِ بالِ پرندگان بودی..... @golchine_sher
به دنبال تو می گردم تو ای تنهای تا هرگز ! تو ای گم گشته در اندیشه ی فردای تا هرگز منم جهل مرکب! آنکه در آغاز خود مانده ست بیا ذات مرا معنا کن ای دانای تا هرگز ! بدون چلچراغ چشم هایت، راه تاریک است بیا فانوس روشن کن ! بیا زیبای تا هرگز ! نمی دانم چه روزی با حقیقت می خوری پیوند تو ای مرموز! ای کابوس! ای رویای تا هرگز ! منم مجنون تر از آن کس که می دانی و می‌دانم نمی خواهی که برگردی چرا.؟ لیلای تا هرگز ؟! تو را من با تمام انتظارم جستجو کردم ولی پیدا نشد آن عشق! ناپیدای تا هرگز! تو ای آن کس که تنها از فراز کوه می آید بگو صبحی نشسته پشت این شبهای تا هرگز؟؟!! @golchine_sher
بزرگراهها، اگر چه بزرگ و گشاده اند اما من و تو را به هم نمی رسانند! کوچه ی آشتی کنان کجاست؟! @golchine_sher
فرقی نکرده ایم کودک که بودیم بازیگوشی می کردیم اکنون گوشی بازی! @golchine_sher
گاهی کم کم گاهی رگبار گاهی نم نم گاهی سیلاب باران، همیشه حرفهای ناگفته ای دارد! @golchine_sher