eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
704 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار شکوه به دل ماند و تا گلو نرسید چه نامه‌ها که نوشتم، ولی به او نرسید خوشا به گریه، که روزِ وداع، دستانم اگر رسید به گیسوش، بی‌وضو نرسید هزار حرفِ جگرسوز بر دهانم بود شکست بغضم و کارم به گفتگو نرسید میانِ شهر، گریبان دریدم از غمِ خویش رمیده بودم و عقلم به آبرو نرسید جهان چه بزمِ خسیسانه‌ای به پا کرده‌ست که عمرِ ما به سر آمد، ولی سبو نرسید @golchine_sher
دَستَم نِمی‌رِسَد به بُلندایِ چیدَنَت بایَد بَسَنـده کَرد به رؤیایِ دیدَنَت @golchine_sher
سینه مالا مال توفان است ، امّا درسکوت ابرچشمم غرق باران است اَمّا درسکوت حرف،بسیاراست در دل گفتن آن ساده نیست درگلو صد عقده پنهان است اَمّا درسکوت خود گواهی کز جفای این وآن در روزگار درد ورنج وغم فراوان است اَمّا درسکوت زندگی درسایه ی لطف تومعنا می شود بی تو دنیا نابه سامان است اَمّا درسکوت چشم سر درانتظار ودیدۀ دل، بیقرار یک جهان زین هجرحیران است اَمّا درسکوت در فراقت هرکجا چون کودکی بی اختیار گوهرچشمم به دامان است اَمّا درسکوت با شکفته تانیایی دریَم این انتظار عشق هم پاسوز هجران است اَمّا درسکوت @golchine_sher
روز و شب، در غم اینم که اگر من بی تو... نه خدایم نکند، بی تو بمانم یک آن.. @golchine_sher
دلداده شدم آه که تقصیر من اینست دیوانه و دیوانه و تصویر من اینست تقدیر مرا بسته به عشق تو نوشتند ممنون توام عشق که تقدیر من اینست کوهیست میان من و دامان تو باید فرهاد شوم قصه و تدبیر من اینست در ماذنه ها نام تو مهمان لبم بود قامت به رخت بستم و تکبیر من اینست سرمشق مرا نام بلند تو نوشتند سرمشق چنین بود که تحریر من اینست یک تار سر زلف تو را داد به دستم فهمید که تنها ره تسخیر من اینست @golchine_sher
حال مرا هرکس که می پرسد بگو خوب است اشکش روان، اندوه جاری، زخم ها کاری ست... @golchine_sher
با شعرِ تازه داغِ دلم تازه می شود حرفی به جز سکوت، کماکان صلاح نیست... @golchine_sher
تاریخ بی حضور تو یعنی دروغ محض سالِ هزار و چند‌که فرقی نمی‌کند... @golchine_sher
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آن‌که رقم می‌زد به دردِ عشق فالم را ای کاش می‌پرسید یک امروز، حالم را... @golchine_sher
آن حجت بی بدیل بر خواهد گشت تنها به جهان دلیل بر خواهد گشت یک جمعه ی سبز با طلوع خورشید مانند علی، اصیل بر خواهد گشت @golchine_sher
من آن حکایت ِ شیرین من این روایت ِ تلخ تو فکر میکنی این من همان من است؟ ببین! @golchine_sher
این طرف مشتی صدف آنجا كمی گِل ریخته موج، ماهیهای عاشق را به ساحل ریخته بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌ ایست بعد از این در جام دریا ماه كامل ریخته مرگ حق دارد كه از من روی برگردانده است زندگی در كام من زهر هلاهل ریخته هر چه دام افكندم، آهوها گریزان‌تر شدند حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر كجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته زاهدی با كوزه‌ای خالی ز دریا بازگشت گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته! @golchine_sher
خسته ام مانند شیری که شکارش کرده اند گله ای کفتار پیش چشم آهو و غزال... @golchine_sher
رها کردم جهان را باشد ارزانی به ارزن‌ها که یک جو معرفت پیدا نشد مابین خرمن‌ها @golchine_sher
چون کاسه‌ای که پُر شدنش بی صدا کند از تو دلم پُر است ولی دم نمی‌زنم...! @golchine_sher
تگرگ در نزند ، باغ مبتلا نشود شکوفه از بغل شاخه‌اش جدا نشود زمین به مین ننشیند ، بیافتد از پا جنگ به دست مرز دل روستا دو تا نشود به روزنامه خبرهای مضطرب نرسد و دوربین به تنی کشته آشنا نشود نصیب کارگران نان گرم سفره شود به روسری زنی پای گریه وا نشود اسیر سرفه نباشد صدای لالایی و خرج نسخه خودش درد بی‌دوا نشود غذا برای فقیر آرزو نخواهد بود «و عجل» صلواتم اگر قضا نشود @golchine_sher
چون لاله همیشه واژگونم بی تو عاشق شده ام غرق جنونم بی تو صد بار مرا در دلِ خاک اندازند فواره زند دوباره خونم بی تو @golchine_sher
برشاخه نشست و خنده سر داد، بهار صد غصّه ی باغ داده بر باد، بهار از رویش دانه های خود فهمیدم؛ با سردی ایّام درافتاد بهار! (کهربا) @golchine_sher
صحبت از ماندن یک عمر بماند به کنار قدر نوشیدنِ یک چای بمانی کافیست... @golchine_sher
با تيشه خيال تراشيده ام تو را در هر بُتي كه ساخته ام ديده ام تو را از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟ يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را هر گل به رنگ و بوي خودش مي دمد به باغ من از تمام گلها بوييده ام تو را رؤياي آشناي شب و روز عمر من! در خوابهاي كودكي ام ديده ام تو را از هر نظر تو عين پسند دل مني هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را زيبا پرستيِ دل من بي دليل نيست زيرا به اين دليل پرستيده ام تو را با آنكه جز سكوت جوابم نمي دهي در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را از شعر و استعاره و تشبيه برتري با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را @golchine_sher
عاشقی کی واحد اندازه گیری داشته ست؟ عشق را قربانی متراژ و مثقالش نکن! @golchine_sher
از هر چه دارم چشم می پوشم، اگر دنیا یک شب مرا زانو به زانوی تو بنشاند... @golchine_sher
ناله را، هر چند می‌خواهم که پنهان بَرکِشم، سینه می‌گوید که من، تنگ آمدم فریاد کن...! @golchine_sher
جای مرا پر کرد اینک او در آغوشت امشب محرم می شود من هم سیه پوشت باور نمی کردم مرا ازیاد خواهی برد یعنی زمانی می رسد من هم فراموشت؟ لعنت به آن زن تا تورا بوسید من مردم ناگاه دیدم یک جنازه بر سر دوشت هرگز نمی خواهم بدانی تا ابد یک زن هرصبح تا شب گریه کرده لای تن پوشت دارد هوای این غزل دم می کشد کم کم هی بغض می نوشم ازاین فنجان دمنوشت امشب کمی دلشوره دارم بی گمان او هم باید بخواند آیت الکرسی دم گوشت @golchine_sher
با شال می بندد زن قصه سرش را چون درد پوشانده تمام پیکرش را تخت وتشنج یک تن بدحال و حالا آشفتگی دربرگرفته بسترش را کم‌ کرده روی درد را باعشق، هرچند در ناشکیبی سوخته بال وپرش را یک مشت دارو، چشم های خیره برتخت یک شربت سرفه که گم کرده درش را سنگر گرفته کودکش کنج اتاق و دیده ولی بابای او هم سنگرش را یک دست وپایش مانده درمرز شلمچه همراه خود آورده نیم دیگرش را شبها مچاله می شود از درد در خود مهتاب می بندد به همراهی سرش را روزی هزاران بار می میرد زنی که همسایه می خندد جنون همسرش را هربار چیزی می شکست وباز می گفت فردا برایت می خرم یک بهترش را دارالجنون و عشق یعنی این اتاق و یک زن که دیده پیش چشمش محشرش را شاعر به پایان می رساند این غزل را بامرد موجی با زن در محضرش را @golchine_sher