مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد
تو را اندیشهات مانای تاریخ معاصر کرد
میان آیۀ والفجر یا بعد از لیالٍ عشر
تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟!
تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی
تو را همپای ابراهیم میباید مجاور کرد
پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه
کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد
جوانها را مرامت کربلا در کربلا قاسم
غمت پیران عاشق را حبیب بن مظاهر کرد
به راه افتادی و با تو بیابانها خیابان شد
جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد
سپاه فیل آوردهست دنیا و نمیفهمد
ابابیل آنچه را با لشکر بیدین و کافر کرد
به تحریف تو در ذلت نشستند و نمیدانند
که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد
زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری
مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد
#محسن_ناصحی
#دهه_فجر
#امام_خمینی_قدسسره
@golchine_sher
به سجده بودی و انگار وقت خواب نمیشد
نماز صبح نمیخواندی آفتاب نمیشد
تو شعله بودی و در حیرتم مقابل ِهُرمت
چطور تاج ِطلاکوب ِشاه آب نمیشد؟
تو تیغ بودی و طوفان، وگرنه بر سر ِتاریخ
به محض باد وزیدن، طبس خراب نمیشد
اگر به خاک نمیریخت دانه دانۀ انگور
که هشت سالۀ این خوشهها شراب نمیشد
کلاسهای دبستان چگونه بوی خدا داشت؟
اگر که عکس ِتو بالای تخته قاب نمیشد
اگر معلم مردان ِاین دیار نبودی
ترانههای شهادت دوباره باب نمیشد
تو آمدی و به هم ریختی محاسبهها را
وگرنه با مردم شاه بیحساب نمیشد
اگر امام زمان میرسید جز تو در این خاک
کسی برای پذیرایی انتخاب نمیشد
اگرچه قلب همه تشنۀ جوانه زدن بود
تو انقلاب نمیکردی، انقلاب نمیشد
#امیرعلی_سلیمانی
#دهه_فجر
#امام_خمینی_قدسسره
@golchine_sher
برخیز و نقش تازهتری بر جهان بزن
حرفی از اتفاق جدید زمان بزن
برخیز و با صدای رسایت اذان بگو
با خاک خستهجان سخن از آسمان بگو
از یک بهار تازه و از یک شروع خوب
بعد از غم غروب، بگو از طلوع خوب
روح خدا! که در تن قرن معاصری
تو اتفاق روشن قرن معاصری
باید که نور چشم تو را انتشار داد
عطر تو را میان فضا انتشار داد
باید به قلب حادثه چون تو نشانه رفت
جایی فراتر از قفس این زمانه رفت
تاریخ با نگاه تو زیر و زبر شده
این خاک مرده از نفست معتبر شده
آرام در میانۀ طوفان نشستهای
بر منبر سپید جماران نشستهای
ای خطبههای سرخ تو آیات انقلاب
هم آیۀ مَوَدّت و هم آیۀ عذاب
رودیم و پا به پای تو ما بیکران شدیم
کابوس تلخ هر شب فرعونیان شدیم
تا یاد مهربان تو در خاطرات ماست
در گوش باغ، لهجۀ شیرین آن صداست
در جذر و مد حادثهها ایستادهایم
با بال زخم خورده، رها ایستادهایم
روشنتر از حماسۀ آتشفشان شدیم
یک کوه سربلند میان جهان شدیم
ما در میان جمع خود از «من» گذشتهایم
از التهاب آن همه بهمن گذشتهایم
دنیا! ببین که باغ پر از لاله ماندنیست
تاریخ عاشقانۀ این باغ خواندنیست
این باغِ ریشهدار به اصل «تو» میرسد
پایان خوب قصه به فصل «تو» میرسد
#عاطفه_خرّمی
#دهه_فجر
#امام_خمینی_قدسسره
@golchine_sher