افتاده ام در زیر پایت برگ پاییزم
احساس هایم له شده، با غم گلاویزم
داری کنارم می زنی اصلأ حواست نیست
پاییزم و از شاخه هایم اشک میریزم
با لهجه ی شیرین خود عاشق ترم کن باز
چون شعر های منزوی از عشق لبریزم
در کودتای فصل هایت من گرفتارم
آری تو می گفتی که من از نسل چنگیزم
در بسترم عطر تو می آید، خدا را شکر
با بودنت من بایدم از خود بپرهیزم
من با تو خوشبختم، بمان در سینه ی شعرم
تنها تو را می خواهد این خودکار ناچیزم
#داودقرجه_لو
#عضوکانال
@golchine_sher
هرگز نگفتم نازنین من دوستت دارم ولی....
باید بدانی بی تو من از خویش بیزارم ولی......
امشب هوای بوسه ات دیوانه می سازد مرا
آری خیالاتی شدم تا صبح بیدارم ولی ....
هرگز نفهمیدی که من در شعرهایم ، عاشقم
با هر غزل بر چشم تو ، این است اقرارم ولی......
با رنگ چشمانت قلم این بار هم شد رو سفید
باید تو را عاشق کند این رنگ خودکارم ولی.....
دارم فرو می ریزم و در خویشتن گم می شوم
انگار من با واژه ها در زیر آوارم ولی......
امشب سرم را روی دفتر می گذارم باز هم
ای کاش بودی تا سری بر شانه بگذارم ولی.....
#داودقرجه_لو
#عضوکانال
@golchine_sher