eitaa logo
گلچین شعر
@golchine_sher
17.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
459 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
پرسش‌ها
قوانین
داغ‌ترین‌ها
چندسکویی
پیوستن
گلچین شعر
17.2هزار دنبال‌کننده
دانلود
گلچین شعر
قم بارگاهِ دختر موسی ابن جعفر است جان در پناهِ دختر موسی ابن جعفر است این بارگاه قدس که شد سرتر از بهشت آرامگاهِ دختر موسی ابن جعفر است نور خُدا و جلوه خُلد برین یقین در خانقاهِ دختر موسی ابن جعفر است شد آشیان رواق زُمرّد نشین به عرش این عزّ و جاهِ دختر موسی ابن جعفر است از گُنبد طلاست که این شهر روشن از نور پگاهِ دختر موسی ابن جعفر است از توس نامه ای به مدینه رسیده است پیغام شاهِ دختر موسی ابن جعفر است خورشید خُم به دوش خُراسان و خاوران خورشیدِ ماهِ دختر موسی ابن جعفر است همراه نامه آمده عطر نگار هم این دلبخواهِ دختر موسی ابن جعفر است دلتنگ و بی قرار برادر به قم رسید اشکش گُواهِ دختر موسی ابن جعفر است هنگام بُغض، شانه ی چوبین محملش چون تکیه گاهِ دختر موسی ابن جعفر است چون دانه های سُبحه اش اشکی که جاری است سُکر مُباح دختر موسی ابن جعفر است بُغض هوا شکسته و باران گرفته ، نه ! این اشک و آهِ دختر موسی ابن جعفر است در راه توس لشکری انگیخت غم که اشک همچون سپاهِ دختر موسی ابن جعفر است انگار نامه ایست به پای کبوترش! آهِ نگاهِ دختر موسی ابن جعفر است هر لحظه بغض می کند این راه قم به توس این راه، راهِ دختر موسی ابن جعفر است ... بانوی قم کجاوه ی بی سایبان ندید بال و پرش شکست ولی ریسمان ندید دور و برش که خولی و شمر و سَنان نبود هرگز سر بُریده به روی سِنان ندید از داغ سرو، قدّ سپیدار خم نبود او قدّ کوه غرق به خون را کمان ندید آیینه در محاصره سنگ ها نبود! او را میان لشکری از کوفیان ندید انگشت شاه او سر انگشتری نرفت دست بُریده، سایه ای از ساربان ندید دعوا نبود بر سر پیراهن گُلش پرپر ندید آه! گُلش را خزان ندید کردند غسل خون لب گودال نعل ها! در خاک و خون چگونه شکست استخوان! ندید با چشم خویش شاهد محشر نبود نه! بر روی ریگ های منا آسمان ندید با بُغض سرخ؛ داغ فراوان به دل نداشت جان را میان شعله آتش فشان ندید بر روی نی مؤذّن یی تن ندید نه! او برفراز ماذنه بُغض اذان ندید در زیر تازیانه نشد پیکرش کبود هرگز به پیکر این همه رنگین کمان ندید معصومه بین لشگر نامحرمان نبود هرگز ندید این همه زخم زبان ، ندید با دست بسته کوچه و بازار را نگشت او زخم تازیانه به تن بی گمان ندید هرگز میان کوچه تنگی زمین نخورد ! مانند یاس، صاعقه ای بی امان ندید بزم شراب و آیه تطهیر آه...آه... او بر فراز تشت طلا خیزران ندید @golchine_sher
1.3هزار مشاهده