eitaa logo
گلچین شعر
14.1هزار دنبال‌کننده
773 عکس
268 ویدیو
11 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
با آینه، سنگ اگر گلاویز نبود دنیای بشر چنین غم انگیز نبود کشتار زنان و کودکان معصوم این گونه به چشم خلق ناچیز نبود @golchine_sher
مانده ام بعد ازتو من تنهای تنها فاطمه مانده ام تنها من و غمهای دنیا فاطمه نشنود حرف مرا این روزها دیگرکسی بعد تو دارم به گوش چاه ،نجوا فاطمه هیچکس دیگرسلامم را نمی گوید جواب نیست دیگر یک نفر با من هم آوا فاطمه هیچکس سنگ صبورخانه ام بعد از تو نیست نیست روشن بعد تو کاشانۀ ما فاطمه زینبت هر روز می گیرد سراغت را زمن اوست بعداز تو مرا مأنوس غمها فاطمه گفته بودی نیمه شب،بسپار جسمم را به خاک تا بماند قبر من مخفی ز اعدا فاطمه مانده قبرت درجهان پنهان اگر ازچشم خلق نور تو می تابد از عرش معلا فاطمه نیستی تا روزگارم را ببینی بعد از این  غربتم را می کند دشمن تماشا فاطمه @golchine_sher
نام زهرا تا که درهرمجلس عنوان می شود محفل ازعنوان نامش غرق عرفان می شود تا که جاری می شود عطر کلامش بر زبان ظلمت دل روشن از انوار ایمان می شود آنکه دلبندد به مِهر بیکران فاطمی مثل فضّه حافظ آیات قرآن می شود سفرۀ گسترده درهرخانه از احسان اوست روزیِ ما با دعاهایش فراوان می شود خانه اش چون مکتب عرفان و علم و حکمت است خادمانش بوذر و مقداد و سلمان می شود لطف بی پایان زهرا برکسی پوشیده نیست چون به نور چادرش کافر مسلمان می شود گرچه دوریم از مدینه صبح و شب چشمان دل روشن از انوار خورشید خراسان می شود @golchine_sher
گم گشته درحوالیِ باید نبایدم گاهی به خیرخواهی خود هم مردّدم در پیچ و تاب چرخ چرا های روزگار یک روزخوب خوبم و روزی بد بدم ازصبح دور، تابه غزلهای بی غروب درگیر و دار قافیه های مُشدّدم  پل بسته ام به دست دعا تا به آسمان در آن بدون واسطه در رفت و آمدم عمری به راه فلسفه رفتم به شوق وصل چشم انتظار نبض الفبایِ ابجدم کار دلم صلابت و صبراست و انتظار ازکودکی به شیوۀ خوبان مقیدم مسرورم ازعنایت و لطف خدای که همسایه با بهشت معلای مشهدم بالطف بیکرانه اش ازصبح زندگی تحت لوای عالم آل محمّدم (ص) @golchine_sher
ای که ازحال دل بی خبران باخبری کی از این کوچۀ دلتنگی ما می گذری جمعه تا جمعه نشستیم به اُمّید، ولی نشد از جمعهٔ موعود، خدایا خبری توکه در هردل و هر دیده حضورت پیداست بنما ای گل طاها به من و ما نظری نظر مرحمتی کن به جهان از سر لطف ای که برعالم ما ازهمه آگاه تری کار دنیا نرسد بی تو به سامان هرگز نیست غیر از تو بر این عالم ما دادگری آنکه از کودکیش سائل این در بوده است نیست اورا به جز این خانهٔ اُمّید دری سایهٔ پرچم سبز تو بهشت است مرا نَروم هرگز از این سایه به جای دگری غنچه هرچند شکفته است ولی از هجرت نیست دیگر به تن خستۀ گل بال و پری @golchine_sher
به نام آنکه سزاوار هر سر آغاز است خوشم که دفتر شعرم به شوق او باز است به مهربانی حق دل سپرده ام که به لطف به قفل بستهٔ دلها کلید اعجاز است به پاس هر تپش قلب صد هزاران شکر همینکه می تپد از لطف او سرافرازاست بدون واسطه دل در کرانه های امید کبوترانه پی وصل او به پرواز است نگفته ام به کسی راز خویش غیرخدا چرا که عالمِ سرّ است و محرم راز است چه بیم اگرکه ببندد دری به رویم خلق به روی من دری از رحمت خدا باز است منم شکفته در این ممکنات و می گویم خدا به کار من از کودکی سبب ساز است @golchine_sher
دل به آنکس که تو را آینه بشکست مده چون بزرگت شِمُرَد، قافیه از دست مده تو که از ساغر و از ساقی  و مِی بی خبری اختیارت به کف ساقیِ سرمست مده عاشقی، درسفر عشق اگر با تو نشست باده برعاشق آواره گناهست مده یار هرچند که دلداده  و مجذوب تو شد دست دل را به کف دلبر تردست مده تا که ثابت نشود بر تو وفاداری یار بوسه یِ خویش به پیغام و به پیوست مده ریشه  و اصل  و نسب حاصل ارزشمندیست مفت این گوهر نایاب خود از دست مده چون شکفته ،گلی از گلشن رخسار تو چید غنچه درباغ تو یعنی که گران است مده @golchine_sher
نمی گیرد به جز چشم تو محبوبی نگاهم را مجزّا کرده ای با چشمت از بیراهه راهم را در این سرداب تنهایی،کُمِیتم بی تو می لنگد بکن با جلوه ای روشن فضای خانقاهم را نمی خواهم ببینم لحظه ای حال پریشانت نمی خواهم برنجاند نگاهی قرص ماهم را تو صبح صادقی برشام یلدای من عاشق منور کن به نور مقدمت شام سیاهم را   خطا کردم به درگاه خدا و از تو می خواهم وساطت کن که محض خاطرت بخشد گناهم را من این را خوب میدانم که قلبی مهربان داری  کمی فرصت دهی جبران نمایم اشتباهم را به خلوتها همیشه از خدای خویش می خواهم نگیرد از من آواره این تنها پناهم را شکفته خرمنی از گل اسیر دامنت داری  معطر کن به آن گلشن نسیم صبحگاهم را @golchine_sher
آســمان از پرتــو نــورت فــروزان مــی شــود جلوۀ خورشـید از مهرت دو چندان می شـود آسـمان وقتـی کـه مبهوت قنوت سـبز توسـت عاشـق هـرم نفـس هـای تـو بـاران مـی شـود ّ جنت اهـل زمیـن وقتـی خراسـان شماسـت بارگاهــت قبلــه گاه اهــل ایمــان مــی شــود هــر گرفتــاری دخیــل پنجــره فــولاد شــد مشــگل او بــا نــگاه مهــرت آســان مــی شــود ســایۀ دارالشــفایت هــم طبیــب عالــم اســت درد هـای بـی دوا نـا گفتـه درمـان مـی شـود چشـمۀ جوشـیده پیـش پایـت ای فرزنـد نـور از دل دهســرخ جــاری در بیابــان مــی شــود از مســیحای کلامــت صبــح نیشــابوریــان تـا قیامـت غـرق عطـر یـاس و ریحـان می شـود خــا ک پایــت از مدینــه تــا خراســان بــزرگ توتیــای دیــدۀ شــب زنــده داران مــی شــود ای بــه قربــان کرامــات تــو کــه از روی مهــر مـرد سـلمانی بـه اعجـازت سـلیمان مـی شـود @golchine_sher
شهید جمهور ـــــــــــــــــــــــــــــــ شفیق لشکر عشق و سفیر قافله بود مرید رهبر و مردم مدار و یک دله بود برای خدمت مردم دمی درنگ نداشت میان او و رقیبان چقدر فاصله بود به پای خدعۀ نامردمان صبوری داشت همیشه با ستم و جور در مجادله بود در این زمانه که بازار دلبری گرم است بری ز ریب و ریا بود و عاری از گله بود به کار هم وطنانش اگر گِره می دید برای حل معما کلید مسئله بود همیشه در پیِ یک جرعه از شهادت بود کسی که رمز قیامش نماز نافله بود مدام لعل لبش را شکفته می دیدی به پیشگاه رفاقت خدای حوصله بود @golchine_sher
یاران تو مشتاق دیدارند ابراهیم برخیز دلتنگ تو دلگیر سردارند ابراهیم برخیز تنها نه ایران اشک می بارد، در این غم از فراقت بیگانگان هم دیده خون بارند ابراهیم برخیز برخیز ابراهیم دیگر بار آهنگ تبر کن نا هم لان همدست اشرارند ابراهیم برخیز بنگر که در غزه هنوزه کودکان بی گناهی آواره یا در زیر آوارند ابراهیم برخیز آنها که تا دیروز با زخم زبان آزار می دادند امروز در میدان ایثارند ابراهیم برخیز با قلب این مردم چه کردی که همانندکبوتر بر گِرد تو پیوسته پرگارند ابراهیم برخیز وقتی که رهبر، هم شما را محترم هم مغتنم خواند دیدم که در این غم عزادارند ابراهیم برخیز @golchine_sher
جامهٔ عرفان ـــــــــــــــــــــــــــــــ نقش هجران را کشیدن کار هر نقاش نیست آنکه هجران می پذیرد در پیِ پاداش نیست دل شکسته می خرد خالق به بازار عمل   نزد او فرقی میان والی و فرّاش نیست کاش می فهمید این را زاهد ظاهر مآب جامۀ عرفان مناسب با تن اوباش نیست   آسمانیکه در آن سیمرغ جولان می دهد جای پرواز کلاغ و کرکس و خفاش نیست جستجو در امر دین و کار دنیا،لازم است سرکشی درکار این و آن به جز کنکاش نیست چون تو را افسُرد مجنونی، مکن با او جَدَل حکم، شیداییست آنجا چاره اش پرخاش نیست ای شکفته بیشتر در کار خود اندیشه کن روز رستاخیز هرگز فرصت ای کاش نیست @golchine_sher
بــه جلــوه نــور خداونــد در ســحر آمــد بــه دوش بــاد صبــا پیــک خــوش خبــر آمــد وزیــد بــوی گل ســرخ در دل صحــرا چکیـد عطــر ولایــت بــه پهنــۀ دریــا دری بــه لطف خداونــد بــر زمیــن وا شــد نسیــم عطــر بهشــتی نصیــب صحــرا شــد دوبــاره صــوت خــوش نغمــۀ هزار آمد هــزار واژۀ تحســین بــه وصــف یــار آمــد دو پلک پنجــره وا شـد بـه دیدە ی خورشــید سرود مرغ خوش الحان ترانــۀ توحیــد از آســمان بــه زمیــن تــا کلام وحــی رســید َ به کوه و دشت و دمـن ذکـر یـا علـی پیچیـد رسـول هـم سـخن از حجـت خـدا مـی گفـت برای اهل زمین مــدح مرتضــی مــی گفــت فضــای برکــه بــه امــر نبــی مزیّن شــد بــه جانشــینی احمــد علــی معین شد گرفــت دســت رســالت بــه دســت ایمــان را بهشت هم به تماشا نشست انسان را به چـار سو نظر افکند و ایـن چنیـن فرمـود علــی ولــی خــدا شــد خــدای او خشــنود هــوای برکــه شــد از شــوق دلپذیــر آن روز شکفته شد گل خورشید در غدیــر آن روز @golchine_sher
تــا لــب بــه تمنــای وصــال تــو گشــودم ُ شــد زمزمۀ کــربُ بـلـا گفــت و شــنودم ذکرت شده ای روح دعا رمز قیامــم بــا مِهر تــو تکمیــل شــود راز قعــودم کامم متبرک شده بــا تربــت پا کــت نامــت شــده در نافله ها ذکر ســجودم آیینهٔ چشمم شده شـش گوشـه ضریحـت لبریــز شــد از عشــق تــو پیوســته وجــودم تــا نوکــری خانــۀ تــو گشــت نصیبــم از آینــۀ دل غــم ایــام زدودم حـالا کـه نصیبـم شـده ایـن فیـض زیـارت بــادا بــه تــو ای پادشــه حُســن درودم از هیچ کسی غیر تو امداد نخواهم تنهــا تویــی ای قبلهٔ جان بــود و نبــودم @golchine_sher
با آنکه دل از روز ازل یار حســین اســت پیوســته ولی بــاز بدهــکار حســین اســت اربــاب بــه هــر تــازه مقامــی نتــوان گفــت زیــرا فقــط ایــن نــام ســزاوار حســین اســت سرمایۀ مـن نیســت بــه جــز مهــر حســینی در سـینه دلم روشـن از انوار حسـین اسـت تــا آخــر عمــرم اگــر از او بنویســم دل باز پر از نوحە و اشـعار حسـین اسـت ای کاش بداننــد همــه در صــف محشــر آزاد بود آنکــه گرفتــار حســین اســت فرمــود پیمبــر نشــود طعمــۀ آتــش آن مـردم چشـمی کـه عـزادار حسـین اسـت هــر چنــد شــکفته نبــود لایــق ایــن لطــف در روز جــزا طالــب دیــدار حســین اســت بــر حاشــیۀ ســنگ مــزارم بنویســید ایـن سـوخته دل نوکـر دربـار حسـین اسـت @golchine_sher
وقت اذان ـــــــــــــــــــــــــــــــ در محفلـی کــه مد ح و ثنایــت بیــان شــود هــر مســتمع بیــاد تــو مرثیــه خــوان شــود با هــر نــوا بــه غربــت تــو نوحــه ســر کنــم وای آنکـه روضـه خوانـت امام زمــان شــود آنجــا کــه صحبــت از عطــش و آب مــی شــود هــر ســینه یــک حســینیه آه و فغــان شــود هـر غنچـه در شـهادت شـش ماهـه ات گریسـت آلالــه در بهــار بــه رنــگ خــزان شــود بـر آیه های پیکر اکبر تمــام عمــر دریای اشــک دیــدۀ خلــق جهــان شــود بــر خواهــر تــو زینــب کبــری چــه بگــذرد آن دم کــه نیســت اکبــر و وقــت اذان شــود در ایــن عــزا شــکفته بســوزد شــبیه شــمع تـا جان فدای غربــت ایــن خانــدان شــود @golchine_sher
دیده دریـا و دلـم تنـگ و قلـم دل خون اسـت چه عزاییسـت که این گونه فلک گلگون اسـت نکنــد عــرش خــدا روی زمیــن افتــاده اســت کــه چنیـن حال زمین در هم و دیگر گون اسـت جسم هفتاد دو خورشید به خون غوطور است دشت از خون عزیزان خدا جیحون اســت مــاه انــگار کــه مهمــان شــب کــرب و بلاســت چهـره اش از غـم عبـاس جـوان محـزون اسـت پــاره هــای تــن اکبر ،تــن قاســم ای وای چـون سـتاره بـه تـن دشـت و دل هامـون اسـت غنچــه را تــاب ســه شــعبه نبــود ای ظالــم جنـگ بـا کودک شـشماهـه کجـا قانــون اسـت این چه سوزیست در این روضۀ عظمی ای دل کـه چنین قلب جهانی ز غمـش مجنون اسـت نیسـت در خیمه شکـفته گلــی از آل رســول گل پرپـر شده در دشـت بلـا افزون اســت @golchine_sher
ســائل کــوی حســینم، عبــد دربــار حســن دل پریشـان حسـینم، دیـده خونبـار حسـن تــا قیامــت در مصــاف مشــق میــدان بـلـا هــم علمــدار حســینم، هــم علمــدار حســن در محـرم مـی شـود عالـم سـیه پـوش حسـین مــی شــود مــاه صفــر دلهــا عــزادار حســن مــی وزد عطــر محــرم از نــوای یاحســین مــی شــود مــاه خــدا لبریــز ایثــار حســن تاکه هیئت دم بگیــرد بــر زبــان نــام بقیــع مــر غ دلهــا مــی شــود صیــد گرفتــار حســن نــام مــا را ثبــت کــن ای عشــق در روز جــزا هم به منشور حسین و هم به طومار حسن هـر زمـان گل مـی کنـد در شـعر مـن نـام بقیـع بــر زبــان مــی آورم پیوســته اشــعار حســن مـا همـه از کودکـی مأنـوس هیئـت بـوده ایـم جــان فدایــان حســینیم و هــوا دار حســن کربـلا مبهـوط شمشـیر حسـین ابـن علیسـت عالمـی هـم در عجـب از صبـر بسـیار حسـن تــا قیامــت مــی چکــد خــون از گلــوی کربــلا مـی زنـد آتـش بـه دلهـا قلـب خونبـار حسـن @golchine_sher
غروب غریب ـــــــــــــــــــــــــــــــ آن روز کربلا چه غروبــی غریــب داشــت بغضی به رنـگ خون و ســکوتی عجیــب داشــت صحرا و آسمــان بــه یــم خــون نشســته بــود خورشیـد هـم نظـاره بـه شـیب الخضیـب داشـت هفتــا دو دو کبوتــر بــی ســر بــه روی خــاک بــر نیــزه، نیــزه دار ســر عندلیــب داشــت یــک آســمان چــکاوک عاشــق بــه شــوق وصل برلب نوای آیــۀ امن یجیــب داشــت ساقی کنــار علقمــه بــا چشــم خــون فشــان دل واپســی ز واقعــه ای عنقریــب داشــت از عطــر خــون ســرخ شــهیدان در آن غــروب حــال و هــوای کــرب بـلـا عطــر ســیب داشــت زینــب در آن مصیبــت عظمــای کربلــا چــون بانــوی مدینــه دلــی پــر شــکیب داشــت زینــب اســیر نیســت ســفیر رســالت اســت یــک کربلــا فــراز بــدون نشــیب داشــت آهــی کشــید شــاعر و همــراه گریــه گفــت آن روز کربـلـا چــه غروبــی غریــب داشــت @golchine_sher
گفتم به هر زمان و مکان از ازل حسین از لحظۀ ولادت مان تا اجل حسین در موج غم امید دل عاشقان حسن بر مشکلات اهل جهان راه حل حسین تلخ است اگر چه کندن جان از بدن ولی شیرین شود به پای شما چون عسل حسین مانند مصطفی و علی نبض حکمتی دریای علم و کشتیِ خیرِالعمل حسین شعری که در اقامۀ آن نام زینب است دارد شمیم عطر تو را در بغل حسین هرجا حدیث عشق بیان می شود یقین تنهاست کربلای تو ضرب المثل حسین آقا طلب نما که بیایم به کربلا تا در کنار قبر تو گویم غزل حسین وقتی برید خنجر بیداد حنجرت با گریه گفت خواهرت از روی تل حسین @golchine_sher
شریانهای غم ـــــــــــــــــــــــــــــــ شعری بگو که یاد خدا را رقم زند جز او تمام قافیه ها را قلم زند با خوب و بد بجوشد و در قاب آرزو آتش به خرمن شریانهای غم زند شعری بگو که مثل خلیج همیشه فارس توفان کند معادله ها را به هم زند یا آنکه از سه تیغ دماوند بگذرد بر پهنۀ خلیج نشان از عجم زند از حرف حق زدن نهراسد به پیش کفر از حق همیشه دربر بیهوده دم زند شعری بگو که مدح علی را بیان کند پا در مسیر شاعری محتشم زند از بهر کسب علم و ادب در مدار شعر دست طلب به دامن اهل کرم زند شعری بگو که زنده بماند ز بعد تو نام تو را به سردر ملک عدم زند @golchine_sher
حضرت_زینب_سلام_الله علیه عمری به پای روضۀ تان غم گریسته هر صبح و شام چشم محرم گریسته یک اربعین قدم به قدم درفراق تو زینب شبیه چشمۀ زمزم گریسته @golchine_sher
موج خون مردانه، بینِ معرکه ها پا گذاشتنند آنانکه عشق را به تماشا گذاشتند یک آسمان ستاره کشیدند و در اُفق آیاتی از حضور به معنا گذاشتند با رمز یا حسین گذشتند از فرات پا در مسیرحضرت سقا گذاشتند لب تشنه، دل به دامن دریای خون زدند داغ عطش به سینۀ دریا گذاشتند جان را به کف گرفته و در راه عاشقی آثار عشق بر تن خود جا گذاشتند مست از شراب ناب طهوراً شدند و بعد مجنون شدند و، پای به صحرا گذاشتند از سربه پای دوست گذشتند، بی دریغ تن را به تیغ تیز بلا وا گذاشتند تا دست اجنبی نرسد جانب وطن خود، دست و پا به صحنۀ هیجا گذاشتند در موج خون شکفته کشیدند لاله را شب را میان حادثه تنها گذاشتند @golchine_sher
محبوب جانان هرکه از جان بگذرد محبوب جانان می شود عشق تنها با زبان عاشق عنوان می شود ما به فرمان خدا دل را به دریا می زنیم مصلحت هرآنچه باشد عاقبت آن می شود ما مسلمانیم و چون عمار ها سنوارها باید از سر بگذرد هرکس مسلمان می شود با پیمبر جمله بودند از مسلمانان ولی یک نفر تنها از آن اصحاب سلمان می شود چون که گردد نصرتِ حق یارِ نصرالله او با ولایت این چنین هم عهد و پیمان می شود غم مخور ای کودک بی سرپناه غزّه ای کاخ ظلم از نالهٔ مظلوم ویران می شود این چنین فهمید دنیا در مسیر عمر خویش عاقبت کفر است که مغلوب ایمان می شود @golchine_sher
حقیقت بین شود چشمی که با دل هم زبان باشد اگر آئینهٔ دل چون زلال آسمان باشد به خشت خام اگردید ه است پیر آن روز امری را یقین امروز آن آئینهٔ چشم جوان باشد ملالی نیست بیگانه اگر دل را به رنجاند غم است آنجا که پای آشنایی در میان باشد خدا از خیرو شر بندگانش خوب آکاه است نیازی نیست کار خیر در چشمی عیان باشد برو دل دلبری دلجو طلب کن از خدایت که جهنم جنت است آنجا که یارت مهربان باشد شبیه خوبها پیوسته من هم صبح و شب گویم به هر امری مرا دست خدایم سایه بان باشد بیا و عاشقی کن دل که از دنیا امیدی نیست ببین شیرینی دنیا به کام عاشقان باشد بهاری بگذرد دنیای دنیا دوستان هر روز اگر که چارفصل زندگانی هم خزان باشد بیا حال خوشت را با من افسرده قسمت کن امیدی نیست فردا را که از ماها نشان باشد @golchine_sher