درد دل کن که نماند به دلت دل تنگی
کوه هم در فوران است به آن دل سنگی
#فرزاد_الماسی
@golchine_sher
مرد باشی و فقط اسب وتفنگت باشد
غم یک فاجعه در پشت فشنگت باشد
مردباشی و به میدان بروی رستم وار
داغ سهراب اگر مایه ی ننگت باشد
همچو سرباز پر از صبر که در دژبانی
نبض آرامش یک مرز به چنگت باشد
گرد آیینه ی تقدیر تو رد خواهد شد
در مسیری که فقط معدن سنگت باشد
رمز شب!اسم کسی ورد زبانت سخت ست
راز دیوانگی این دل تنگت باشد
باحمایل چه خوش آماده ی رفتن باشی
و شبیخون که فقط نقشه ی جنگت باشد
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
دلم میگیرد از شب های تاریک
تو را می خواهمت از دور و نزدیک
به من آموخت این رسم زمانه
غم و شادی ندارد مرز باریک
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
وقتی که دل از فاجعه ، برپا مانده است
مانند بم از زلزله تنها مانده است
حیف ست نگویم به شما دردم را
رفتی و دلم پشت سرت جامانده است
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
شاید برسانند به عرضت خبری را
یکباره کشانند به آتش جگری را
از این نگرانم ،که تو در عمق نگاهت
باچشم خود احساس کنی هر خطری را
اندیشه ی هر جاده کمین ست که ترسم
از قافله دلگیر کند همسفری را
در دست پدر باشی و یک لحظه ببینی
ناخواسته از دست دهی یک پسری را
ای سبز ترین زخم از این دلهره دارم
روزی برسانند به جنگل تبری را
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
برد یا باخت ، از این قصه پر از تردیدم
زندگی طعم قماریست که من فهمیدم
شانس! تعبیر بدی داد به دستم ای کاش
خواب این معرکه را جور دگر می دیدم
پشت این سنگر لو رفته خیالم خوش بود
اینکه با دشمن فرضی چِقَدر جنگیدم
من اگر ساده و افتاده نبودم هرگز
قد کوهی به پَر کاه نمی ارزیدم
آسیابان که مرا خسته به نوبت می دید
پس چرا اینهمه من دور خودم چرخیدم
زندگی چشمه ی طغیانگر ما بود اگر
مثل یک سنگ به پای تو نمی غلطیدم
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
مَپرس از چه مسیری به من بهار رسیده ست
بهار مثل سواری ست که از دیار رسیده ست
همیشه دلخوش تغییرم ُو گمان من این بود
که فصل سرد به پایان انتظار رسیده ست
در این رقابت با ماه و سال چند به چندیم
که درد های من و تو به بیشمار رسیده ست
سقوط نیست به معنای انحطاط که هر رود
فقط به قصد رهایی به آبشار رسیده ست
سکوت دامنه دارم شبیه ابر بهاری
در امتداد نگاهت به کوهسار رسیده ست
مرا که عهد زمستان فریب داد! ، پس از آن
بهار بود،به موقع سر قرار رسیده ست
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
از دست های خالی بابا نوشته بود
موضوع را به شیوه ی انشا نوشته بود
در سطرهای اول آن موج درد را
بر شانه های خسته ی دریا نوشته بود
در کودکی چنان به زمین خورد ، ناله را
در ارتفاع پا شدن از جا نوشته بود
از خاطرات زخمی خود سالهای دور
بر بیستون کتیبه ی خود را نوشته بود
از خنجری که بوی خیانت به خود گرفت
حس عمیق گُرده ی ما را نوشته بود
دلتنگ زخم کاری امروز خود نبود
او درد را بخاطر فردا نوشته بود
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
ای یوسف گمگشته به کنعان برگرد
با خاطره ای تلخ وپریشان برگرد
یا اینکه تو از دست برادر هایت...!
درچاه بمان یا که به زندان برگرد
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
در حادثه ،کوهسار اگر بگذارد
بخت بد و روزگار اگر بگذارد
با مشعل بیداری خود خواهم ماند
من ریزعلی ام قطار اگر بگذارد
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher
شاید برسانند به عرضت خبری را
یکباره کشانند به آتش جگری را
از این نگرانم ،که تو در عمق نگاهت
باچشم خود احساس کنی هر خطری را
اندیشه ی هر جاده کمین ست که ترسم
ازقافله دلگیر کند همسفری را
دردست پدر باشی و یک لحظه ببینی
ناخواسته ازدست دهی یک پسری را
داغ تو گران ست عزیزم چه بگویم!
بی شک نتوان گفت:بجز مختصری را
ای سبز ترین!، زخم از این دلهره دارم
روزی برسانند به جنگل تبری را
#فرزاد_الماسی
#عضوکانال
@golchine_sher