ریخت بهم...
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم
و ردیف "سر" اولاد علی ریخت بهم
خواهری که قد و بالای برادرهایش
همه ی دلخوشی اش بود، ولی ریخت بهم
گذر نحس سه شعبه که به دریا افتاد
ساحل چشم و دو ابروی یلی ریخت بهم
نیزه ای آمد و پهلوی اذان گوی حرم
وسط جلوه ی "خیر العملی" ریخت بهم
زهر این حادثه آنقدر مذاقش تلخ است
طعم شیرینی "احلی عسلی" ریخت بهم
حنجری کوچک و "آنجا که عرب تیر انداخت"
بار معنایی ضرب المثلی ریخت بهم
بدنی ریخت بهم، پیروهنی ریخت بهم
مادری گفت "بُنَیَّ" غزلی ریخت بهم...
#محمدجواد_مهدوی
@golchine_sher
موکب عشق...
عشق آغاز می شود ساده
اربعین، ابتدای یک جاده
استجابت شده دعایی که
مادرم کرده بین سجاده
موکب عشق، تیر شصت و نهم
چای شیرین تازه دم داده
شب جمعه حوالی دو حرم
آن خیابان خارق العاده
با تمامی مست ها گفتم
"لک لبیک" حضرت باده
و نریمان دوباره می خواند
ته گودال مادر افتاده...
#محمدجواد_مهدوی
@golchine_sher
موکب عشق...
عشق آغاز می شود ساده
اربعین، ابتدای یک جاده
استجابت شده دعایی که
مادرم کرده بین سجاده
موکب عشق، تیر شصت و نهم
چای شیرین تازه دم داده
شب جمعه حوالی دو حرم
آن خیابان خارق العاده
با تمامی مست ها گفتم
"لک لبیک" حضرت باده
و نریمان دوباره می خواند
ته گودال مادر افتاده...
#محمدجواد_مهدوی
@golchine_sher
سوختی...
حرف رفتن می زنی در ربنّایت بیشتر
"رَبِّ خَلِّصنی" ست در سوز صدایت بیشتر
وقت مغرب روزه ات با تازیانه باز شد
می شود دشنام ها سهم عشایت بیشتر
از سر شب دخترت معصومه دارد اضطراب
در دلش دلشوره افتاده رضایت بیشتر
تا تو هم با آتش زهر جدایی سوختی
پر شد از خاکسترت، زیر عبایت بیشتر
ای که نور ساق عرشی، این غل و زنجیرها
فاصله انداخت بین ساق پایت بیشتر
ماجرای لنگه ی در داغمان را تازه کرد
بوی مادر می رسد از روضه هایت بیشتر...
#محمدجواد_مهدوی
#شهادت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
@golchine_sher
ام القمرها...
در پیچ و تاب بغض این کوی و گذرها
روضه گرفته حضرت ام القمرها
یک فاطمه وقتی دوباره روضه خوان است
پر می شود از عطر یاس این دور و برها
دارد به دل داغ تمام نیزه ها را
داغ علی های قبیله ، داغ سرها
داغی نشسته مادرانه بر دل او
داغی که می ماند همیشه بر جگرها
جمع مصیباتی که او دیده است یعنی
"ام البنین" شهر منهای پسرها
"وَیلی عَلی شِبلی" عزیز قلب مادر
شیرم حلالت ساقی بی بال و پرها
عباس جان،زینب برایم روضه خوانده
از کربلا، از علقمه، از "إِنْکَسَر"ها
نخل رشید باغ من، بالا بلندم
در بین گلدان جا شدی؟! آه از تبرها...
#محمدجواد_مهدوی
#وفات_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
@golchine_sher
به دست سرد جهالت نبود اگر نیزه
نداشت مطمئنا از خودش هنر، نیزه
میان بارش چشمان مادر تاریخ
کشیده سُرمه ی خون در غم پسر، نیزه
به فکر توطئه ی ناتمام "صفین" ست
همان قبیله که قرآن نشانده بر نیزه
قسم به عدل که این جنگ نابرابر بود
و این مصاف نمی خواست اینقدر نیزه
زدند بر تن صدپاره، صد نفر چکمه
زدند بر تن صد تکه، صد نفر نیزه
که این غریب کشی متهم فراوان داشت
و بوده از همه جرم تو بیشتر نیزه!
آهای با توام ای بی حیای سابقه دار
آهای با توام ای میخ پشت در، نیزه
تو قرن هاست که آتش بیار معرکه ای
چه خیر دیده ای از اینهمه شرر نیزه
تو رازهای زیاد نگفته ای داری
تو بودی از همه نزدیک تر به سر، نیزه...
#محمدجواد_مهدوی
#یا_حسین
@golchine_sher