eitaa logo
گلچین شعر
16.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
451 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
من آسمان سیاهم تو نیز ماه شگفت چگونه سر زدی از من ای اشتباه شگفت چگونه وصف کنم چشم های نابت را چگونه شعر بگویم از آن نگاه شگفت بگو کجا ببرم بال ناتوانم را در این هجوم زمستان پناه گاه شگفت تورا میان دلم کاشتم که وقت نمو وجود تازه ببخشی به من گیاه شگفت همان دقیقه که دیدم تورا مرا کافیست همان دقیقه... از این عمر... این تباه شگفت غروب میشوی و من در این خیال که باز کجا ببینمت اینبار ای پگاه شگفت @golchine_sher
با غرور خسته ام آیا مدارا سخت بود؟ میگذشتی و برای من تمنا سخت بود برکه بودم... آسمانی بُرد مهتاب مرا شب، هم‌آغوشی آن هارا تماشا سخت بود گفتی: از این عاشقی ها سخت بیزارم، برو! گفتم عاشق نیستم، هرچند حاشا سخت بود سخت و بیرحمانه مثل صخره های سنگ دل حرف های تو برای موج دریا سخت بود گریه کردم گفتم این شب ها...بدون تو ...چطور؟ خنده کردی گفتی آسان است اما سخت بود @golchine_sher
تقدیم به مردی که این روزها نبودنش بیشتر حس می‌شود آن قطره ای که راه به دریا گرفته است دلتنگی اش تمام هوا را گرفته است میخواستم ببینمش آن دم که می‌گذشت افسوس! اشک راه تماشا گرفته است آخر مراد یافته هرکس که اینچنین در هر قنوت دست تمنا گرفته است آن بیت ناب بود که کم داشت واژه ای با یک "شهید" این همه معنا گرفته است هر کس در این مسیر سرش می‌شود فدا با روضهٔ حسین تسلا گرفته است ای عطر ناب! شیشهٔ عمرت اگـر شکست حالا ببین تمام جهان را گرفته است @golchine_sher
نشسته است غمی بر دلم... غمی که تویی تَر است گونه ام از اشک نم نمی که تویی به یاد خندهٔ تو گریه میکنم هر شب و زیر پلک ترم عکس مبهمی که تویی هبوط دولت آدم همان دمی که منم عروج عشوهٔ حوّا همان دمی که تویی میان این همه چون و چرای بی پایه خوشم به عشق به برهان محکمی که تویی چقدر تشنه ام اما در این سرابستان کجا بنوشم از آن آب زمزمی که تویی کجاست در همه عالم عظیم‌تر از عشق بخوان به نام خودت اسم اعظمی که تویی @golchine_sher
زمین به قدر خودش آسمان به قدر خودش جهان وجب به وجب هر کران به قدر خودش بروج‌ و کوکب و شمس و قمر، عوالم غیر تمام اهل فلک، کهکشان به قدر خودش مناره، گنبد، منبر، وضو، رکوع، سجود صلاة، صوم، اقامه، اذان به قدر خودش حدیث و حکمت و جَفْر و نجوم و هیئت و رمل کلام ، فلسفه، منطق، بیان به قدر خودش حدوث و حرکت و نظم و وجوب و صدیقین حدود و ظرفِ زمان و مکان به قدر خودش تراب و آتش و آب و هوا و جملهٔ آن هر آنچه هست عیان و نهان به قدر خودش به قدر دانه ارزن نه کمتر از آن هم! شناخته است علی‌ را جهان به قدر خودش علیست چشمه هستی... نه! بلکه اقیانوس! کسی نرفت و ننوشید از آن به قدر خودش شناخته است علی را به قدر وسعت خود زمین به قدر خودش آسمان به قدر خودش @golchine_sher
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) زبانِ غربتیِ من، شدست آشنا به تو بپرس...از خودم گلایه میکنم چرا به تو بپرس... باز از من آن سوال های ناب را چه میکنم؟ فرار... از که؟ از خودم... کجا؟ به تو... نمی‌رسد صدای هیچکس به هیچکس ولی هماره می‌رسد از این کرانه‌ها صدا به تو خبر از ابتدای آفرینشم تو بودی و دوباره میرسد در انتهاش مبتدا به تو چه طالع مُوحشی، چه سرنوشت سرکشی فراقِ از تو شد نصیب قلب مبتلا به تو در امتداد روزگار میدوم پِی ات ولی نمیرسم...نمیرسم...نمیرسم... چرا به تو! @golchine_sher
زمین به قدر خودش آسمان به قدر خودش جهان وجب به وجب هر کران به قدر خودش بروج‌ و کوکب و شمس و قمر، عوالم غیر تمام اهل فلک، کهکشان به قدر خودش مناره، گنبد، منبر، وضو، رکوع، سجود صلاة، صوم، اقامه، اذان به قدر خودش حدیث و حکمت و جَفْر و نجوم و هیئت و رمل کلام ، فلسفه، منطق، بیان به قدر خودش حدوث و حرکت و نظم و وجوب و صدیقین حدود و ظرفِ زمان و مکان به قدر خودش تراب و آتش و آب و هوا و جملهٔ آن هر آنچه هست عیان و نهان به قدر خودش به قدر دانه ارزن نه کمتر از آن هم! شناخته است علی‌ را جهان به قدر خودش علیست چشمه هستی... نه! بلکه اقیانوس! کسی نرفت و ننوشید از آن به قدر خودش شناخته است علی را به قدر وسعت خود زمین به قدر خودش آسمان به قدر خودش @golchine_sher
باز هم روضه مهیاست خودت را برسان جای خالی تو پیداست خودت را برسان آب و جارو شده مجلس همگی آمده اند صاحبش حضرت زهراست خودت را برسان کی توانیم که بی اذن بگوییم حسین لال را چشم تمناست خودت را برسان من رسیدن به تورا یاد ندارم، تو بیا چشم ماهی سوی دریاست خودت را برسان ما غمی از تو نبردیم ولی آقا جان میتوان از غم ما کاست خودت را برسان باور ما همه این است میایی امشب روضه حضرت سقا است خودت را برسان @golchine_sher
خبر نداشت کسی از شبِ عذاب گرفته به غیر حنجرِ زخمیِ التهاب گرفته قدم گذاشته روی پلِ معلقِ تاریخ و تکیه داده به زانوی اضطراب گرفته قسم به اشک غریب پدر به پیکر دختر دمی که آتشِ شر از گلش گلاب گرفته من از طراوت وسرسبزی جهان چه بگویم به خانوادهٔ عکسِ سیاهِ قاب گرفته تنِ نحیف گروهِ از این به بعد کفن پوش و چشم‌های برای همیشه خواب گرفته بریده باد! نخ روی خصم دار نگشته به زیر سایهٔ تسبیح ها ثواب گرفته تکیده باد! درختی که استوار نماند شکسته باد! تن ریشه در سراب گرفته کسی به داد تو خواهد رسید دختر غزه زمینِ چشمِ قشنگت اگر که آب گرفته غمت مباد! کسی مهربان‌تر از پدرت هست کسی که از نفسش گرمی آفتاب گرفته و دانه دانه غمت را بگو که می‌شِنَود او بگو تو... حنجر زخمی التهاب گرفته @kooparvaneh @golchine_sher
نبین که سایهٔ نسیان نشسته بر تنِ من غبار عشق دویده است روی مدفن من هوار بر سر آیینه ها زدن، تا کی؟ بگو چقدر بپرسم:کجاست آن منِ من؟ نخواه اینکه رهایت کنم نگو بروم کجا روم؟ که در آغوش توست میهن من بگو چکار کنم بی فروغِ چشمانت چگونه گم نشوم ای چراغ روشن من تو ناخدای منی... از چه آمدی اکنون؟ به پایکوبیِ جشنِ به گِل نشستن من از آن زمان که تو اعلام دشمنی کردی مدام جار زدم: زنده باد دشمن من! تو نیستی و خیالت کنار من مانده هنوز عطرتنت مانده است بر تن من @kooparvaneh @golchine_sher
مرا ز تربت پاک تو آفرید آنجا خدا که صبح نخستین به من دمید آنجا عجب! که در قفسِ سینه حبس بود دلم ولی به شوق تو هر لحظه میتپید آنجا از ابر های مسافر هماره میپرسم: که بغض های نهان را نمیبرید آنجا؟ منم که شمع فراقم، نشد شبی باشم به جای قطرهٔ اشکی که میچکید آنجا اگرچه پای رسیدن نداشتم به حرم ولی دهان به دهان شعر من رسید آنجا... @kooparvaneh @golchine_sher
و پشت پنجره‌ها چشم‌های قاب به‌دست برای بدرقه‌ات آمدند آب، به‌دست تو بی ملاحظهٔ آفتابگردان‌ها عبور کردی از این دشت، آفتاب به‌دست هزار تاک جوان، پشت بارهای فلز کشیده بود سرک ، شیشهٔ شراب به‌دست سواره بودی و هفت آسمان مسیرت بود ستاره‌ها همه دور و برت رکاب به‌دست سوال کردی: زیباتر از من آیا هست؟ رسید آینه قدی ات، جواب به‌دست عبور میکنی و چارپایه می افتد که زیر تیرک برق آدمی طناب به‌دست... ◾️ چه هدیه آمده از سوی تو در این شب تار که ابر پیک رسیده است قرص خواب به‌دست @kooparvaneh @golchine_sher