من قول داده ام غزلم را نیاورم
تا حرف روی حرف شماها نیاورم
اصلاً قرار بود که گرد ملال را
دیگر به هیچ چهره ی زیبا نیاورم
از آنهمه پرنده که افتاد در قفس
حتّی پری برای تماشا نیاورم
یعنی که زیر ِ خم شدن ِ شانه ی درخت
بنشینم و به روی خود امّا نیاورم
جانم به تنگ آمده دیگر، اجازه هست؟
آن را بیاورم به لبم یا نیاورم؟
حالا که کارد آمد و از استخوان گذشت
بهتر که یاد قول خودم را نیاورم
میخواستم که سقط کنم هرچه شعر را
نوزادهای زنده به دنیا نیاورم،
اما نشد عفونت ِ این چند ساله را
در خود فرو بریزم و بالا نیاورم!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
بگیر دست مرا و بگو سلام به عشق
بیا که مانده فقط با توچند گام به عشق!
دوباره صبح و نفس در هوای دیدارت
دوباره می دهم امروز هم پیام به عشق :
سلام دختر پاییز! مهربان آذر!
بسوز برگ تنم را در احترام به عشق!
من و تو پنجره هایی به زیر بارانیم
نگاه ماست جداگانه هر کدام به عشق
قرار بود شناسنامه مان عوض بشود
به شوق لحظهی تغییر نام به : عشق
چگونه می شود از قلب خود جدات کنم؟
منی که باز رسیدم از انتقام به عشق!
چقدر خاطره در شهر دارم از چشمت
که می خورم سر هر کوچه ای مدام به عشق
بپوش کفش دلم را، ضمانتش با من!
که دارد این دل صد پاره ام دوام به عشق!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
جز یک نفر یاد کسی در سینه جاری نیست
این سرزمین مشمول طرح سرشماری نیست
تکثیر شد چشم تو در قابم، تماشا کن!
بیهوده در من اینهمه آیینه کاری نیست!
آن اعتباری که به قلب مهربانت هست
هرگز درون کارت های اعتباری نیست
آنگونه که خود را به آتش می زنم بی تو،
دنیا به فکر حمله های انتحاری نیست
چشم و لبت نقاشی ناب خداوند اند
رنگی شبیه رنگ شان آبی_ اناری نیست
دور از طنین خنده ات ، موسیقی باران
در گوش خانه جز صدای سوگواری نیست
دارد غزل می ریزد از خودکار من اما
این جوهر عشق است شعر ِ یادگاری نیست!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
گفتم تقاص التماسم را بگیرم
از هرکسی جز تو حواسم را بگیرم!
گفتم که تنها ماه این دریاچه باشم!
از برکه هاشان انعکاسم را بگیرم!
در کوچه ی دل ، دوربینی نصب کردم
تا عابران ناشناسم را بگیرم!
دور از تو شالیزار ما را کدخدا برد
همراهی ام کن تا که داسم را بگیرم!
دور از تو با " غم" پاس کردم زندگی را
باید که حال همکلاسم را بگیرم !
پیراهن نارنجی ام را دوخت پاییز
مهر آمده، باید لباسم را بگیرم
حتما به باران زنگ خواهم زد، کجایی؟
شاید همین امشب تماسم را بگیرم!
ای سردبیر آزمون سخت پاکی!
برگرد تا لوح سپاسم را بگیرم!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
شد شعر من اتاقِ قرنطینه ی خودم!
باران ِ سنگ خورده به آیینه ی خودم
بوی بهار آمده امسال زودتر
با سرفه ای به غارت سبزینه ی خودم!
حتی نشد ببوسمت از روی ماسک ها
نفرین به صبح ِ تیره ی آدینه ی خودم!
این قلب ساده را - که نمی خواست هیچ کس -
اخراج می کنم شبی از سینه ی خودم
پرونده های عاشقی ام جرم ثابتی است
شرمنده ام به خاطر پیشینه ی خودم
این سکّه های اشک ، پس انداز ِ زندگی است
افزوده ام دوباره به نقدینه ی خودم
من آبروی دولت ِ عشقم که یک سرش
وصل است ناگزیر به کابینه ی خودم!
با اینهمه ، دو متر عقب تر بمان عزيز!
تا دور باشی از تب ِ دیرینه ی خودم
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
زیر سقفت تا منم معمار می خواهی چه کار؟
با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟
سرشماری میکنی در سرزمین قلب من
یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟
میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا
روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟!
مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای
خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟
خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان!
در کنارم تلخی ِ اخبار می خواهی چه کار؟
فصل خرمنکوبی ِ تبدار آغوشت رسید!
اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟
عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن!
همسفر! یک جاده ی هموار می خواهی چه کار؟
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
بگیر دست مرا و بگو سلام به عشق
بیا که مانده فقط با تو چند گام به عشق!
دوباره صبح و نفس در هوای دیدارت
دوباره می دهم امروز هم پیام به عشق :
سلام دختر پاییز! مهربان آذر!
بسوز برگ تنم را در احترام به عشق!
من و تو پنجره هایی به زیر بارانیم
نگاه ماست جداگانه هر کدام به عشق
قرار بود شناسنامه مان عوض بشود
به شوق لحظهی تغییر نام به : عشق
چگونه می شود از قلب خود جدات کنم؟
منی که باز رسیدم از انتقام به عشق!
چقدر خاطره در شهر دارم از چشمت
که می خورم سر هر کوچه ای مدام به عشق
بپوش کفش دلم را، ضمانتش با من!
که دارد این دل صد پاره ام دوام به عشق!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِ دواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِ تازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تورا، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
جز عشق هر حرفی که داری، مختصر لطفا !
نگذار چتر خیس خود را پشت در ، لطفا!
با خود بیاور سرزده مهمان باران را
امشب تمام ابرها را کن خبر لطفا!
من ماهی دلتنگ تنگم ، چیست سوغاتت؟
امواج دریا را بیاور از سفر لطفا!
در صندلی مشترک ، جای خجالت نیست !
اهل خطر باش و کمی نزدیکتر ....، لطفا!
هرچند می میرد برایت هرکسی، بگذار
تا زنده باشد در کنارت یک نفر ، لطفا!
در پای مرز بکر آغوشت زمینگیرم
با بوسه ویزای مرا کن معتبر لطفا!
بعد از نماز صبح، می چسبد شراب تو!
این خانه را میخانه کن وقت سحر، لطفا!
با تو سرم ای عشق ، دائم درد می خواهد !
تزریق کن در من دوباره دردسر ، لطفا.
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
پاکی ولی این جمله ام در خاطرت باشد:
جز من نباید هیچ چشمی زائرت باشد!
در چاپ های بعدی لبخند خود، بگذار
تنها نگاه مهربانم ناشرت باشد
باید که سر -هر بار- بسپارد به سنگ من
هرکس در این کوچه بخواهد عابرت باشد!
از صفر دارد داستانت می شود آغاز
این فصل کافی نیست فصل آخِرت باشد!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
دیشب پدر دوباره تبی شعله ور خرید!
از نان خبر نبود... که خون جگر خرید
با کارت های خالیِ عمری که سوخته است
دیگر نمی شود نفسی مختصر خرید!
کبریت های بی خطر خانه گفته اند:
باید به سر دوباره هوای خطر خرید،
اصلاً برای هر سرِ بی درد لازم است
با مشت های بسته کمی دردسر خرید!
خورشیدهای باور ما را فروختند
یک عمر این جماعتِ تاریکِ زرخرید!
ای سرزمین آبی لبخندهای من!
باید چگونه تا تو بلیط سفر خرید؟
وقتی که بادها همه تعطیل می شوند
باید برای قاصدکان هم خبر خرید
دیشب رکاب می زدم اما میان خواب
با آن دوچرخه ای که برایم پدر خرید!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
جز عشق هر حرفی که داری، مختصر لطفا !
نگذار چتر خیس خود را پشت در ، لطفا!
با خود بیاور سرزده مهمان باران را
امشب تمام ابرها را کن خبر لطفا!
من ماهی دلتنگ تنگم ، چیست سوغاتت؟
امواج دریا را بیاور از سفر لطفا!
در صندلی مشترک ، جای خجالت نیست !
اهل خطر باش و کمی نزدیکتر ....، لطفا!
هرچند می میرد برایت هرکسی، بگذار
تا زنده باشد در کنارت یک نفر ، لطفا!
در پای مرز بکر آغوشت زمینگیرم
با بوسه ویزای مرا کن معتبر لطفا!
بعد از نماز صبح، می چسبد شراب تو!
این خانه را میخانه کن وقت سحر، لطفا!
با تو سرم ای عشق ، دائم درد می خواهد !
تزریق کن در من دوباره دردسر ، لطفا.
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِ دواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِ تازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تورا، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
جز من چه کسی غرق دعا بود برایت؟
باران شدم از لحظه ی بدرود برایت
بی مرزترین کشور دنیا منم امّا
از چارطرف بسته و محدود برایت !
گردشگر زیبا! بنشین، نقشه درست است
پا می شود از جنگل من دود، برایت
قلّآب به قلّاب شدم ماهی ِ رودت
هرگز نشد این آب ، گلآلود برایت
تا دست کسی سیبی ازین باغ نچیند
پرچین شدم و یکسره مسدود ، برایت
بگذار پس انداز حساب تو شود عشق
با درصدی از بیشترین سود برایت
تنها تو بت ِ آزر من باش دراین شهر
تا بگذرم از آتش نمرود برایت
سنجاق به دفتر شده سنجاقک شعرم
برگرد که تا پر بکشد زود برایت
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟
با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟
سرشماری میکنی در سرزمین قلب من
یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟
میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا
روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟!
مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای
خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟
خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان!
در کنارم تلخی ِ اخبار می خواهی چه کار؟
فصل خرمنکوبی ِ تبدار آغوشت رسید...!
اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟
عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن!
همسفر! یک جاده ی هموار می خواهی چه کار؟
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
بر گــونه ی من بوسه دوتایی بگـذار
در صحنـــه ی جرم ، ردّپایی بگذار
از سکّه ی بوسه هـــای من هم بردار
آن را به حســــاب آشنایی بگذار
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@robaiiyat_takbait
زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟
با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟
سرشماری میکنی در سرزمین قلب من
یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟
میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا
روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟!
مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای
خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟
خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان!
در کنارم تلخی ِ اخبار می خواهی چه کار؟
فصل خرمنکوبی ِ تبدار آغوشت رسید...!
اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟
عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن!
همسفر! یک جاده ی هموار می خواهی چه کار؟
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذرِ دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
روز ملّی شعر در تقویم
طرح معشوق شاعران هستی!
میوه ی نوبرانه ی کرمو!
بخدا مفت هم گران هستی!
چای دبشی و مُهر ِ بد خورده!
فرش کاشان ولی ....لگد خورده!
مثل چاقوی تیز زنجانی
حیف! نزدیک ِ استخوان هستی!
در لغت نامه ات " مدارا" نیست
آبی ِ بی نظیر دریا نیست
سنگ یک سدّ ِتازه تاسیسی
که به هر رود ، بد گمان هستی
باد ولگرد! دائماً پستی
با علف های هرز همدستی
به نگینت نناز وقتی که
توی انگشت این و آن هستی!
آی گنجشک ِ خوب رنگ شده!
گل مصنوعی ِ قشنگ شده!
شاعرانت دروغ می گفتند
که: در آیینه ها جوان هستی
دل هر شاهنامه ای خون است
زادگاه غمِ فریدون است
روی دوشت اگرچه ماری نیست
جنس ضحاّک ِ داستان هستی
جانشین سیاه زشتی ها!
آخرین نوبت ِ پلشتی ها!
انتظارت چقدر بيهوده است
چون خودت " آخر الزمان " هستی
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
رباعی
خواند از تب غنچه های پرپر شده ات
از داغ تن به خون شناور شده ات
مداح گرفت پول خود را و گذشت
من ماندم و نخل های بی سر شده ات
ــــــــــــــــــــــــــ
دیدیم که ننگ در جهان خشک نشد
رگ های تفنگ در جهان خشک نشد
یک روز به کربلا و امروز اینجاست!
سرچشمه ی جنگ در جهان خشک نشد
ــــــــــــــــــــــــ
شد پیچ و خم فرات پابست خودت
این شعر مرا بزن به پیوست خودت
از کتف تو جای دست، گل روئیده!
گل کاشته ای دوباره با دست خودت!
ـــــــــــــــــــ
هرچند که در مسیر طوفان باشد،
باید قدمت گذشته از جان باشد
شاید که دوباره- کربلای بعدی-
در سینه کش همین خیابان باشد!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
🎙پرویزے✍نیکومنش...دم ازتو می زنند.mp3
2.43M
دم می زنند از تو و ...دلداده نیستند!
بر روح عشق جز سر سمباده نیستند!
آزاد می کنند جهان را برای مرگ !
چون زینب اسیر تو آزاده نیستند
ما قاریان مهر توایم و غراب ها
هرگز قناریان غزل زاده نیستند
سگ های زوزه کش- به در خانه ی شما-
شایسته جز به دسته ی قلاده نیستند
پا در رکاب مرثیه ، مظلوم می کشند
اصلا برای شادی ات آماده نیستند!
دیدم که این مقام پرستان هفت خط
چون تو نجیب و صادق و دلساده نیستند
پای پیاده ایم و به ما طعنه می زنند
این سنگ ها که همنفس جاده نیستند!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
🎙#سمیه_پرویزی
#عضو_کانال
@golchine_sher
با دمای دل خود چای مرا دم کردی
شعر خواندی و مرا چشمه ی زمزم کردی!
تا که لبخند زدی، طعم زمان شیرین شد
قند را از سر صبحانه ی من کم کردی
زندگی بی تو بنا بود که دق مرگ شود
ضربان دلمان را چه منظّم کردی!
در قرنطینه ی آغوش تو جایم عالی است!
گره ی وا شده ای داشت که محکم کردی
دستی از مهر کشیدی به سر گلدان ها
خانه را تابلوی میخک و مریم کردی
خواستم تا خط پایان به کنارت باشم
و مرا باز در این کار مصمّم کردی!
انجمن ها همه مهمان دو چشمت هستند :
در"شب شعرِ " قشنگی که فراهم کردی
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
کنج آغوش تو گیتار به رقص آمده است
کلبه ی ساکتم انگار به رقص آمده است
میخورد بوسه ی باران به لب پنجره ام
ناودان در شب ِدیدار به رقص آمده است
با قدم های خوش آهنگ تو از اوّل شب
"سبزه میدان" سرِ بازار به رقص آمده است
لطف کن اینهمه آویشن و بابونه نخر
دیدم از بوی تو عطّار به رقص آمده است
عطری از دامن گلدار تو پیچیده به شهر
که ته ی باغ، سپیدار به رقص آمده است
باز از خنده ی تو شیخ شکایت دارد
مسجدش با در و ديوار به رقص آمده است
ساعت مرگ کنارت به عقب افتاده!
زندگی با تب تکرار به رقص آمده است
الکل چشم تو گیرایی خاصی دارد
مست شد واژه و خودکار به رقص آمده است
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher