eitaa logo
گلچین شعر
17.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
458 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) دستهایت بگیر‌‌‌‌َدَم تا دست شد ردیف این غزل مرا با دست در ره عشق یاریت کردند همه اعضای تو نه تنها دست آب می خواست لعل لب هایت دست رد زد به آب اما دست دست هایت چو گشت نقش زمین از حیاتش کشید مولا دست گفت پشتم شکست مولا چون دید افتاده از تو آنجا دست چیست این نقش دست در کاسه؟ یعنی ای دل نداشت سقا دست دست ها سینه می زنند به شوق یعنی آقا بگیر از ما دست دست هایت هماره می گیرند یا ابالفضل خستگان را دست دستگیری کن ای خدا را دست بر نداریم از شماها دست ای که باب الحوائجی آیا لطف با چشم می کنی یا دست؟! چشم های تو بهترین غزل اند آب آوردن تو حتی دست @golchine_sher
باز با خیال تو لحظه ای دگر گذشت لحظه های من همه با تو سربه سر گذشت یا بیا شب مرا روشن از رخت نما یا ببین چگونه از شام من َسحر گذشت سر گذشت خویش را فاش خشک و تر کنم هر چه می‌شود، شود آب چون ز سر گذشت با گذشت با گذشت، از تو ای نگار من با چنین جفا و جور می توان مگر گذشت با مسیح هم نفس، انتظار در قفس یا به دادمان برس، یا بگو خطر گذشت عمر چون بهار من، طی شد ای نگار من وعده می دهی چرا؟! عمر من دگر گذشت با خبر نشد کسی از دل غمین من کاش می شد از جهان شاد و بی خبر گذشت هر چه بود با تو بود عمر یک دو روز من ورنه هر چه بی تو شد ، پوچ و بی ثمر گذشت می رسد که دوستان چون به یکدگر رسند یاد هم چنین کنند، حیف شد که در گذشت @golchine_sher
اصلاً قرار نبود چنین ناگهان رَوی از راهِ آسمان، به دلِ آسمان روی توخادم الرضایی و خدمتگزار خلق آری رواست مثل شهیدان مان روی باید به مشهد این سفرت منتهی شود باید  به مشهد دیدن آن مهربان روی کم کم به اوج می‌روی از قله تا به عرش تهران و قم نه، تا به خراسان تان روی لختی بمان که خستگی از تن به در کنی تصمیم تو  کجاست، که ای خسته جان روی اصل تو مشهد است به اصلت رجوع کن قصدت خوش است، اینکه بر آن آستان روی @golchine_sher
زبانحال طوعه با حضرت مسلم: مگر کوفه را میهمانی جوان؟ که این گونه بی خانمانی جوان؟ به تیغ زبانت ربودی دلم بنازم چه حیدر ببانی جوان چنین کز جمال تو پیداست حتم که از نسل خورشیدیانی جوان سفیر سر افراز پروانه ها دلم را کجا می کشانی جوان؟ بنازم سرت را پر از سروری است تو سردار هفت آسمانی جوان در این کوی گرگ و پلنگ است وببر تو یوسف جمال و نشانی جوان لبانت خدا را تلاوت کنان چه جانانه سرگرم آنی جوان تو بوی خدا می دهی بوی عشق ز نسل امام زمانی جوان دراین دشت واین شب جنون است وتیغ همان به که اینجا نمانی جوان به آقای خوبم به مولا حسین سلام مرا می رسانی جوان؟! @golchine_sher
بر آن سرم که وصف کنم بوتراب را چون ذره ای که شرح دهد آفتاب را می خوانمش چنانکه خداوند خویش را " می جویمش  چنانکه لب تشنه آب را." سرچشمه اوست  اول و آخر همین و بس باقی گرفته اند چو فانی سراب را عالم یتیم اوست مدینه که سهل بود شاعر نگاه داشته حد نصاب را هرکس مرام و شیوه او انتخاب کرد به به، به آن مرام و زهی انتخاب را تا شاه شان علی است چرا شاهنامه ها دم می‌زنند رستم و افراسیاب را در کعبه زاده شد که در آنجا فرشته هم حتی نیافت حق ایاب و ذهاب را من لب به آب هم نزنم بی ولای او ساقی بیار عشق علی را شراب را من دورم از نجف، بخدا بُعد منزل است انداخته به جان و دلم اضطراب را با محکمات وحی به نهج البلاغه اش ثابت نمود اصل حساب و کتاب را دریای خشم را ز تلاطم فرو نشاند آنگاه زد به تیغ دو سر، سر حباب را اول گرفت محکمه را زیر چتر خویش باطل نمود بعد صفی ناصواب را سر داده است بانگ سلونی و من هنوز در حسرتم که بشنوم از وی جواب را(1) او ثابت است کعبه به دورش کند طواف او حیدر است، حق امامت، جناب را @golchine_sher 1_ اشاره به سخن امام علی علیه السلام"سلونی قبل ان تفقدونی=ازمن بپرسید قبل از اینکه مرا از دست بدهید"
وعده صادق 3 نضمین و استقبال از شعر مقام معظم رهبری ( تو راست معجزه در کف ز ساحران مهراس) : خدا که هست بیا و ز دیگران مهَراس در این میانه ز تهدید کافران مهراس تو یوسفی و به دور تو هست صدها چاه ز خنده ها و ز اخم برادران مهراس برای رد شدن از نیلِ مشکلاتِ بزرگ "تو راست معجزه در کف ز ساحران مهراس" خدا به محکمه عدل بهترین قاضی است ز بی عدالتی و حکم داوران مهراس برای وعده صادق سپیده دم کافی است زهای و هوی سپاه ستمگران مهراس به آشیانه شکستند بال و پرها را ز پر کشیدن فوج کبوتران مهراس کرانه تا به کران فتنه هست و بی مهری فرج که می رسد از ظلم بی کران مهراس   هوای خانه ما با شَهِ خراسان است به پشتوانه قائم دمی بر آن مهراس   برای کشتن یاران تقاص شد لازم زعقل ناقص و رای سبک سران مهراس تمام کشور ما سبز و زنده با اینهاست ز قد کشیدن سرو و صنوبران مهراس @golchine_sher
یا حضرت زینب تو با یاسمن های پرپر چه کردی؟ بگو با بدن های بی سر چه کردی؟ در آن دشت و آن شب، جنون بود و آتش خلیل مجسم در آذر چه کردی؟ بگو دختر یاس، بگو ای شقایق تو با لاله زار برادر چه کردی؟ در آن باغ پر گل که آتش خزان کرد به گل های در خون شناور چه کردی؟ نشستی کنار همان نخل بی سر پریشان به رگ های حنجر چه کردی؟ علمدار یک دشت، زخم و غم و درد ز معراج گودال، پیمبر چه کردی؟ وفای تو دیدند از روز اول غریبانه در شام آخر چه کردی؟ تو را در بزرگی ستایند تا حشر تو کبرایی الله اکبر چه کردی؟ بنفشه بنفشه کنار تو در راه شقایق شقایق مکرر چه کردی؟ نشسته به رویت غبار اسارت اسیر مجلل، مظفر چه کردی؟ خمیدی که بوسی بریده سری را بگو با وصایای مادر چه کردی؟ @golchine_sher
به بهانه شهادت حضرت رقیه (س) بنت الحسین: بوی نان داری پدر اما نشان از آب نیست آمدی آرام اما دختر تو خواب نیست بوی نان داری پدر جان بوی موی سوخته پر ز خاکستر چرایی در دل من تاب نیست روی زانویم پدر جان سر نهادی کوچک است بالشی جز خشت اینجا بین این اسباب نیست من نشانت می دهم هم زخمِ پا هم آبله چشم من تار است و چشمت بسته و مهتاب نیست من زمین خوردم پدر جان زانوانم زخمی است خون رگ های تو میریزد بر آن خوناب نیست پنجه هایم می کشم در موی درهم برهمت شانه ای در خور ندارم پیش من آداب نیست بچه ها دورم بگیرید عمه ها شادی کنید من پدر دارم دگر  در خاک و خون غرقاب نیست لب گشا بابا که از لب های خونین تو جز خنده ای یا پاسخی معنای فتح الباب نیست من بغل می خواهم و آغوش گرمت را پدر غیر از آغوشت برایم هیچ جا جذاب نیست نوکری آداب کم دارد ولی "منصور" را چاره ای جز التجا بر دختر ارباب نیست @golchine_sher
یا امام حسن مجتبی کاشکی در حدّ چندین مرد یاور داشتی لا اقل در خانه ات همدرد و همسر داشتی بی کسی، تنهایی و غربت بمیرم تا کجا ای غریب آشنا ای کاش مادر داشتی کاش بر دوشت نمی کردند سنگینی چنین آن همه باری که از آن دوش ها برداشتی مثل عباس و حسین و چند مرد هاشمی کاشکی چندین دلاور یا برادر داشتی با وفا و مرد بر تعداد انگشتان دست یار اگر بودت مگر تو صلح در سر داشتی تو همان سردار تنهایی که در جنگ جمل پشت در پشت برادر مثل حیدر داشتی استخوانی در گلویت  بود در ساباط ها درد روی درد بودت زخم دیگر داشتی صبر هم اندازه ای دارد ولی من مانده ام با کدامین نوع آن تو انس بهتر داشتی تو کریم اهلبیتی تلخ شد با بخشش ات کام کاخ کفر وقتی کاسه را بر داشتی کل مال خویش بخشیدن مگر کاری است سهل تازه چندین بار تصویر مکرر داشتی هر چه باشد در کنار تو حسینی بوده است یا به هنگام شهادت جا به بستر داشتی در مدائن سوختی آیینه عبرت نشد هر که را در خانه بر ایوان و بر در داشتی @golchine_sher
ما تو را تا ز خدا می طلبیم از خدا باز تو را می طلبیم بال در بال کبوتر هایت وسعتی سبز و رها می طلبیم پنجره چیست، دخیلیم تو را کی ز پولاد شفا می طلبیم بر ضریح تو اگر دست رسد آنچه باید ز خدا می طلبیم روشنی، همت عالی و جلا زیر ایوان طلا می طلبیم گرد و خاکی به حریم تو مباد گرچه از بهر دوا می طلبیم چون نداریم کسی غیر شما از خدا و ز شما می طلبیم از رضا لطف خدا می خواهیم وز خدا باز رضا می طلبیم @golchine_sher