بگذار برایت چای بریزم
امروز به شکل غریبی خوبی
صدایت نقشی زیباست بر جامهای مغربی
و گلوبندت چون کودکی بازی میکند
زیر آیینهها
و جرعهای آب از لب گلدان مینوشد
بگذار برایت چای بیاورم،
راستی گفتم که دوستت دارم؟
گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟
حضورت شادیبخش است
مثل حضور شعر
و حضور قایقها و خاطرات دور...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
آیا شک داری،
که بخشی از وجود منی؟
من از چشمان تو آتش را دزدیدم
و مهمترین انقلابها را رقم زدم،
تو ماهی هستی که
در آب حیات من شنا میکنی
تو ماهی هستی که
هرشب از پنجره کلمات من طلوع میکنی،
تو بزرگترین
فتح در میان فتوحات منی،
تو آخرین وطنی که در آن زاده شدم،
و در آن دفن خواهم شد...!
#نزار_قبانی
@golchine_sher
همه کَلمات عِشق را میسوزانم
تا کسی غیر از من
آنها را برای تو نَنویسد
و همه مَرزهای دیوانگی را
اِشغال میکنم تا کسی غیر از من
دیوانه تو نَشود...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
عشق در کتابها نیست!
عاشقان بزرگ
خواندن بلد نبودند...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
بنشین تا ببینیم
حدّ و مرزِ چشمانت تا به کجاست...
و حدّ و مرزِ غمهای من تا به کجا...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
مرا جوری در آغوش بگیر
که انگار فردا میمیرم؛
و فردا چطور؟
جوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشتهام
#نزار_قبانی
@golchine_sher
با چشمانت عاشقم نشو
ممکن است زیباتر از من ببینی
با قلبت عاشقم شو
چون قلب ها هرگز شبیهی ندارند.
#نزار_قبانی
@golchine_sher
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطهای از آنِ خودم
روی آن نقطه هم میخ میکوبم
و قاب عکس تو را میآویزم...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
همچون سیگار میانِ دستانت باقی ماندهام
نه دودم میکنی و نه خاموش!
آیا فراموش کردهای که در حال سوختنم...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
چشمانت
چون شب بارانیست
کشتیهایم در آنها غرق میشوند
نوشتههایم در آنها فراموش میشوند
آیینهها حافظهای ندارند!
#نزار_قبانی
@golchine_sher
کمی با من بنشین!
تا در آن نقشه جغرافیایی عشق،
تجدید نظر کنیم.
بنشین تا ببینیم
تا کجاها مرز چشمان توست،
تا کجاها مرز غمهای من!
کمی با من بنشین
تا بر سر شیوهای از عشق
به توافق برسیم...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
عاشقت شدم
و خندهی کودکان جهان دلنشینتر
طعمِ نان شیرینتر
و بارشِ برف زیباتر شد...
#نزار_قباني
@golchine_sher
همه کَلمات عِشق را میسوزانم
تا کسی غیر از من
آنها را برای تو نَنویسد
و همه مَرزهای دیوانگی را
اِشغال میکنم تا کسی غیر از من
دیوانه تو نَشود...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
هر چشمی
به اندازهای که دوستت دارد، تو را میبیند...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
عشق در کتابها نیست!
عاشقان بزرگ
خواندن بلد نبودند...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
سادهدلانه گمان میکردم
تو را در پشت سر رها خواهم کرد !
در چمدانی که باز کردم، تو بودی
هر پیراهنی که پوشیدم
عطرِ تو را با خود داشت
و تمام روزنامههای جهان
عکس تو را چاپ کرده بودند!
به تماشای هر نمایشی رفتم
تو را در صندلی کنار خود دیدم!
هر عطری که خریدم،
تو مالک آن شدی!
پس کی؟
بگو کی از حضور تو رها میشوم؟
مسافر همیشه همسفر من!
#نزار_قبانی
@golchine_sher
کمی با من بنشین..
تا در آن نقشه جغرافیایی عشق،
تجدید نظر کنیم.
بنشین تا ببینیم
تا کجاها مرز چشمان توست،
تا کجاها مرز غمهای من...
کمی با من بنشین
تا بر سر شیوه ای از عشق، به توافق برسیم ...!
#نزار_قبانی
@golchine_sher
أُريدك دائماً بِقُربي
إن وقع حُزن الأرض
على كَتفي أميلُ إليك...
میخواهم همیشه کنارم باشی
تا اگر اندوه زمین روی شانههایم افتاد
به سمت تو کج شوم...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
حين أحببتك
صارت ضحكة الأطفال في العالم أحلى
ومذاق الخبز أحلى
وسقوط الثلج أحلى...
عاشقت شدم
و خندهی کودکان جهان دلنشینتر
طعمِ نان شیرینتر
و بارشِ برف زیباتر شد...
#نزار_قباني
@golchine_sher
حضور تو کافی است
تا همه جا بی مکان شود
آمدن تو کافی ست
تا همه ی لحظه ها بی زمان شود...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
ليس كل شيء في القلب يقال،
لذلك خلق الله التنهيدة،
الدموع، النوم الطويل، الإبتسامة الباردة،
ورجف اليدين
هر آنچه در قلب میگذرد را
نمیتوان گفت،
برای همین خدا آه، اشک،
خواب طولانی، لبخند سرد و
لرزش دستان را خلق کرد
#نزار_قبانی
@golchine_sher
يداك سحابتان ربيعيتان
لولاهما
لمات العالم عطشًا...
دستان تو ابرهای بهاریاند
اگر نبودند
جهان از تشنگی می مُرد...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
دنبالِ شهری هستم مانند خودمان
زمستانش مانندِ ماست
پاییزش، آرامشش و جنونش مانندِ ماست
و تندرها و خیزابهایش.
دنبالِ شهری به رنگِ چشمانِ توام
به رنگِ اندوههای من!
دنبالِ شهری درانتهای جهان هستم
جایی که کسی را نمی شناسیم
و کسی مارا نمی شناسد.
بارانهایش غرقمان می کند
و برفش مارا می سوزانَد.
دنبالِ کوچه های تنگی هستم
که ما را می بلعد،
دنبالِ قایقی ماجراجو
که شبی مارا می گیرد و پس نمی دهد!
دنبالِ گوشه ای در رستورانی هستم
که به گفتگوی ما گوش می دهد،
دنبالِ باده ای ناب
که پیش ازآنکه آن را بنوشیم
ما را می نوشد!
دنبالِ شعری هستم
که لابلای انارها جا گذاشتم.
از کتاب «عشقِ تو پرنده ای سبزاست!»
#نزار_قبانی
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher