eitaa logo
گلچین شعر
13.9هزار دنبال‌کننده
749 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذار برایت چای بریزم امروز به ‌شکل غریبی خوبی صدایت نقشی زیباست بر جامه‌ای مغربی و گلوبندت چون کودکی بازی می‌کند زیر آیینه‌ها و جرعه‌ای آب از لب گلدان می‌نوشد بگذار برایت چای بیاورم، راستی گفتم که دوستت دارم؟ گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟ حضورت شادی‌بخش است مثل حضور شعر و حضور قایق‌ها و خاطرات دور... @golchine_sher
آیا شک داری، که بخشی از وجود منی؟ من از چشمان تو آتش را دزدیدم و مهم‌ترین انقلاب‌ها را رقم زدم، تو ماهی هستی که در آب حیات من شنا می‌کنی تو ماهی هستی که هرشب از پنجره کلمات من طلوع می‌کنی، تو بزرگ‌ترین فتح در میان فتوحات منی، تو آخرین وطنی که در آن زاده شدم، و در آن دفن خواهم شد...! @golchine_sher
همه کَلمات عِشق را می‌سوزانم تا کسی غیر از من آنها را برای تو نَنویسد و همه مَرزهای دیوانگی را اِشغال می‌کنم تا کسی غیر از من دیوانه تو نَشود... @golchine_sher
پیش از تو جهان نثر بود، آمدی، شعر شد… @golchine_sher
عشق در کتاب‌ها نیست! عاشقان بزرگ خواندن بلد نبودند... @golchine_sher
بنشین تا ببینیم حدّ و مرز‌ِ چشمانت تا به کجاست... و حدّ و مرزِ غم‌های من تا به کجا... @golchine_sher
مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا می‌میرم؛ و فردا چطور؟ جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشته‌ام @golchine_sher
با چشمانت عاشقم نشو ممکن است زیباتر از من ببینی با قلبت عاشقم شو چون قلب ها هرگز شبیهی ندارند. @golchine_sher
دلم را که مرور می‌کنم تمام آن از آن توست فقط نقطه‌ای از آنِ خودم روی آن نقطه هم میخ می‌کوبم و قاب عکس تو را می‌آویزم... @golchine_sher
همچون سیگار میانِ دستانت باقی مانده‌ام نه دودم می‌کنی و نه خاموش! آیا فراموش کرده‌ای که در حال سوختنم... @golchine_sher
چشمانت چون شب بارانی‌ست کشتی‌هایم در آن‌ها غرق می‌شوند نوشته‌هایم در آن‌ها فراموش می‌شوند آیینه‌ها حافظه‌ای ندارند! @golchine_sher
کمی با من بنشین! تا در آن نقشه جغرافیایی عشق، تجدید نظر کنیم. بنشین تا ببینیم تا کجاها مرز چشمان توست، تا کجاها مرز غم‌های من! کمی با من بنشین تا بر سر شیوه‌ای از عشق به توافق برسیم... @golchine_sher
عاشقت شدم و خنده‌ی کودکان جهان دلنشین‌تر طعمِ نان شیرین‌تر و بارشِ برف زیباتر شد... @golchine_sher
دوستت دارم و در آخر سطر نقطه‌ای نمی‌گذارم @golchine_sher
همه کَلمات عِشق را می‌سوزانم تا کسی غیر از من آنها را برای تو نَنویسد و همه مَرزهای دیوانگی را اِشغال می‌کنم تا کسی غیر از من دیوانه تو نَشود... @golchine_sher
هر چشمی به اندازه‌ای که دوستت دارد، تو را می‌بیند... @golchine_sher
عشق در کتاب‌ها نیست! عاشقان بزرگ خواندن بلد نبودند... @golchine_sher
ساده‌دلانه گمان می‌کردم تو را در پشت سر رها خواهم کرد ! در چمدانی که باز کردم، تو بودی هر پیراهنی که پوشیدم عطرِ تو را با خود داشت و تمام روزنامه‌های جهان عکس تو را چاپ کرده بودند! به تماشای هر نمایشی رفتم تو را در صندلی کنار خود دیدم! هر عطری که خریدم، تو مالک آن شدی! پس کی؟ بگو کی از حضور تو رها می‌شوم؟ مسافر همیشه همسفر من! @golchine_sher
کمی با من بنشین.. تا در آن نقشه جغرافیایی عشق، تجدید نظر کنیم. بنشین تا ببینیم تا کجاها مرز چشمان توست، تا کجاها مرز غم­های من... کمی با من بنشین تا بر سر شیوه ­ای از عشق، به توافق برسیم ...! @golchine_sher
أُريدك دائماً بِقُربي إن وقع حُزن الأرض على كَتفي أميلُ إليك... می‌خواهم همیشه کنارم باشی تا اگر اندوه زمین روی شانه‌هایم افتاد به سمت تو کج شوم... @golchine_sher
حين أحببتك صارت ضحكة الأطفال في العالم أحلى ومذاق الخبز أحلى وسقوط الثلج أحلى... عاشقت شدم و خنده‌ی کودکان جهان دلنشین‌تر طعمِ نان شیرین‌تر و بارشِ برف زیباتر شد... @golchine_sher
حضور تو کافی است تا همه جا بی مکان شود آمدن تو کافی ست تا همه ی لحظه ها بی زمان شود... @golchine_sher
ليس كل شيء في القلب يقال، لذلك خلق الله التنهيدة، الدموع، النوم الطويل، الإبتسامة الباردة، ورجف اليدين هر آن‌چه در قلب می‌گذرد را نمی‌توان گفت، برای همین خدا آه، اشک، خواب طولانی، لبخند سرد و لرزش دستان را خلق کرد @golchine_sher
يداك سحابتان ربيعيتان لولاهما لمات العالم عطشًا... دستان تو ابرهای بهاری‌اند اگر نبودند جهان از تشنگی می مُرد... @golchine_sher
دنبالِ شهری هستم مانند خودمان زمستانش مانندِ ماست پاییزش، آرامشش و جنونش مانندِ ماست و تندرها و خیزابهایش. دنبالِ شهری به رنگِ چشمانِ توام به رنگِ اندوههای من! دنبالِ شهری درانتهای جهان هستم جایی که کسی را نمی شناسیم و کسی مارا نمی شناسد. بارانهایش غرقمان می کند و برفش مارا می سوزانَد. دنبالِ کوچه های تنگی هستم که ما را می بلعد، دنبالِ قایقی ماجراجو که شبی مارا می گیرد و پس نمی دهد! دنبالِ گوشه ای در رستورانی هستم که به گفتگوی ما گوش می دهد، دنبالِ باده ای ناب که پیش ازآنکه آن را بنوشیم ما را می نوشد! دنبالِ شعری هستم که لابلای انارها جا گذاشتم. از کتاب «عشقِ تو پرنده ای سبزاست!» @golchine_sher