eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
834 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ دلم گرفــــــــته ازهمه مرا به دورها ببر به دشت های آرزو به خلوت خـــدا ببر به بیشه های پرغزل،  به باغی از پرنده ها به آفتاب صبحدم به چشمه ی صفا ببر به شهر دور دوستی به  کوی باصفای یار به خطه  صداقت و به کلبه  وفا ببر مرا بگیر از خودم بده به دست زندگی در این زمانه سکوت به ساحت صدا   ببر پر از هجوم غربتم میان این غریبه ها تو را قسم به تو مرا به شهر آشنا ببر همیشه زندگانی ام  به چالشم کشیده است مرا صبورو بی صدا به قلب ناکجا ببر مریض عشق تو منم منم که بی تو نیستم برس به حال زار من به چشمه ی شفا ببر تویی تو حاجت دلم به وقت صبح و عصر و شام به آیه های یکدلی به سفــــــــره ی دعا ببر شبیه تخته پاره ای به روی موج تو منم مرا بریده از خـــودم رهــا رهــا رهــا ببر دوباره و. دوباره از غزل به سمت  من بیا میان سینه لانه کن  به شــــهر بی ریا ببر تو کیستی غریبه از کجا به شهرم آمدی خوش امدی ولی مرا به ســـمت انتها ببر تو بی نهایــــت منـــــی نهایت تغزلم به آستان مــــــهر خود  مرا ببر مرا ببر به سنگ طعنه زخمی ام شکسته از کنایه ها دلم گرفـــــــته از همه مرا به دور ها ببر «شدتی» @golchine_sher
آبــــروی آفتـــــاب و آبـــــروی ماه؛ زهرا در شروع عاشقی؛ معنای بسم الله؛ زهرا عزت دین است و دنیا ؛ اوکه خود ام ابیهاست براصول و برفروع دین خود آگاه زهرا بر حسن هم برحسین اموخت راز عاشقی را در تمام سوره ی حق آیه ی دلخواه زهرا معنی حجب و حیا الگوی انسان  مسلمان شاه بانوی دو عالم  ماه زهرا راه زهرا   در مسیر مستقیمش گمرَهی معنا ندارد در صراط عشق هرجا هرزمان همراه زهرا یاعلی گفت و همیشه باعلی در هرکجا بود هم نوا با ناله هایش دردل هرچاه زهرا وزن سنگین کلامش گرچه در بحری طویل است  در بهار زندگانی صامتی کوتاه زهرا یاد و نام  دل نشینش هرزمان مشکل گشا شد بر لب پیر و جوان درهرکجا هرگاه زهرا از در و دیوارها عمریست برمیخیزد از درد آه زهــرا! آه زهــرا! آه زهــرا! آه زهــرا! «شدتی» @golchine_sher
نگاهی غیر معــمولی،  مرا از من رِبــود آخر فضایی سمت دلتنگی به روی من گشود آخر نگاهی که به دنبـــالش هــزاران دردسر آمد هزاران رنج و محنت را به احوالم فزود آخر افق را در خیــالاتم به رنگ جاده هایش زد و شعر تلخ هجران را به تنـــهایی سرود آخر سرای بی کسی هارا به هرجایی به نامم زد مرا بانوی شــهر درد و حسرت ها نمود آخر به عمق جان و احساس بلــورینم فرود آمد نگاهی که تبــــسم را ز لبــــــهایم زدود آخر به تــاراج نبـــودن ها کشانید و خلاصم کرد گرفـــت از من تمام آنچه را بود و نبود آخر «شدتی» @golchine_sher
شوریده ترین زنِ غزل من بودم سودابه‌ی میدان عمل من بودم شهری که همیشه غم تکانش میداد همواره به روی هرگسل من بودم هرجا سر آشیـــانه‌ی تنهایی مانند خروس بی محل من بودم هرجا که جهان شکسته بود اوزانش مفعولُ مفاعلن فَعَل من بودم بی شبهه به شهر مملو از رنگ و ریا آن چهره خالی از دغل من بودم در ظلمت محضی که زمین را پوشاند در قله ی چشمشان زحل من بودم مانند همان طفل یتیم سرراه لب  تشنه ی گرمای بغل من بودم از ترس نگاه مردم  رنگ به رنگ با سایه خود هم به جدل من بودم هرچند نبوده ام تمام نفست در هرنفسی حداقل من بودم «شدتی» @golchine_sher