eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
882 عکس
306 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان دوستت دارم، که کاش کسی این‌گونه مرا دوست می‌داشت... @golchine_sher
مرد باشی و فقط اسب وتفنگت باشد غم یک فاجعه در پشت فشنگت باشد مردباشی و به میدان بروی رستم وار داغ سهراب اگر مایه ی ننگت باشد همچو سرباز پر از صبر که در دژبانی نبض آرامش یک مرز به چنگت باشد گرد آیینه ی تقدیر تو رد خواهد شد در مسیری که فقط معدن سنگت باشد رمز شب!اسم کسی ورد زبانت سخت ست راز دیوانگی این دل تنگت باشد باحمایل چه خوش آماده ی رفتن باشی و شبیخون که فقط نقشه ی جنگت باشد @golchine_sher
دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را من دوست دارم زندگی با دست‌هایت را از بی‌قراری‌های قلب من خبر دارد بادی که می‌دزدد برای من صدایت را روی زمین بودی و من در ماه دنبالت باید ببخشی شاعر سر به هوایت را تسخیر تو سخت است آنقدری که انگاری در مشت خود جا داده باشم بی‌نهایت را زود است حالا روی پاهای خودم باشم از دست‌های من نگیری دست‌هایت را هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت انگار می‌بینند در من رد پایت را بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی گنجشک‌ها خانه به خانه ماجرایت را   وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من باید بنوشی با خیال تخت چایت را @golchine_sher
تو از مساحتِ پیراهنم بزرگ تری... ببین! نیامده سر رفته ای از آغوشم! @golchine_sher
بی تو نشستم در خیابان زیر باران گویی که مجنون در بیابان زیر باران افتاده نانِ خشکی از منقار زاغی گنجشکِ خیسی می‌خورد نان زیر باران [ هرکس به قدر روزی خود سهم دارد سهم من از تو: چشم گریان زیر باران ] ای کاش می‌شد با تو ساعت‌ها قدم زد از راه‌آهن تا شمیران زیر باران با طعنه عابرها سراغت را گرفتند آخر چه می‌گفتم به آنان زیر باران باور کن از تو دست شستن کار من نیست عشق تو می‌گردد دو چندان زیر باران وقتی دعا در زير باران مستجاب است ديگر چه كاری بهتر از آن زير باران؟ پروردگارا در غیاب حضرت عشق رعدی بزن ما را بسوزان زیر باران @golchine_sher
دل به دریا زده ام تا تو دل انگیز شوی وشبیه غزلی خاطره انگیز شوی این چه سِرّی است که من چنگ به کوه اندازم وتو شیرین دهنِ خانه ی پرویز شوی @golchine_sher
نام زهرا است که بر روی زبان است هنوز داغ من تازه‌ترین داغ جوان است هنوز... آمدی دست عنایت به جهان آیه‌ی نور نبض دستان تو بر کل جهان است هنوز... از غم هجر تو این آه...که در سینه‌ی من! شده یک آتش جان سوز، فغان است هنوز... گاه بین در و دیوار سخن می‌گویم! زخم پهلو چقدر بار گران است هنوز... در عطش سوختم و ناله‌ی من چاه شنید! چاه از ناله‌ی من دل نگران است هنوز... بعد تو بلبل غم بر در این خانه نشست! بال و پر ریخته و تعزیه خوان است هنوز... بی تو این خانه سرای غم و اندوه من است! زینبم دیده‌ی تر مرثیه خوان است هنوز... بی تو کارم شده چون شمع فقط سوختن است! گفتن نام تو آرامش جان است هنوز... جان به لب می‌رسد از عشق تو ای یاس کبود فصل من بعد نگاهِ تو خزان است هنوز... نیستی غربت تو خانه نشینم کرده! هر چه گفتند به من زخم زبان است هنوز... سوختم در غم این حادثه آن شب که تو را نیمه شب بُردم و تاریخ بیان است هنوز... آمدم تا که تو را خاک کنم دست گرفت! اشک بر دیده‌ی دست آب روان است هنوز... همه‌ی شعر مرا غربت و اندوه پر است! داغ زهرا است که در سینه و جان است هنوز... اشک می‌ریزم و این حسرت عالم سوز است! تربت فاطمه بی‌نام و نشان است هنوز... @golchine_sher
آرام شده‌ام مثل درختی در پاییز وقتی تمام برگ‌هایش را باد برده باشد ...! @golchine_sher
آبادتر از آن بود كه يادِ منِ ويرانه بيفتد @golchine_sher
کنار پنجره ای آسمان فرود آمد شبیه دسته ی زیبایی از کبوترها سلام ماه بلندم سلام حضرت مهر سلام معنی ادراک کل باور ها کنار پنجره ای آسمان طلایی شد به چشم های قشنگی بهار میتابید چقدر خوب و زلال است این طراوت صبح چقدر گرم و صمیمی تر است این خورشید تمام شاپرکان از شهود او خوشحال ملک به دور ضریحش طواف باران داشت شکوفه بر لب عاشق به عشق گل میکرد امام هشتم ما بیشمار مهمان داشت ستاره ها به کنار ضریح در سجده لبی به شوق زیارت قشنگ می خندید کنار پرچم‌ فولاد اسمانی سبز زلال نم نم باران ِ چشم می بارید صدای خنده و گریه صدای شوق حضور صدای بال ملائک صدای کوبه ی در و دست خادم باران نشست بر سینه که داشت حال خوشی با سلام بالا سر هوا هوای بهارو هوای سبز بهشت نسیم بوسه ی او شد به روی زائر ها سبک تر از پر یک قاصدک به بالا رفت ترنم غزلی بر لبان شاعرها سلام حضرت ایمان سلام حضرت عشق سلام‌مهر تمام و سلام‌شرب مدام سلام حضرت ثامن سلام سبط رسول سلام کعبه ی مقصود ما امام همام نمک نشست به روی قلم به نام رضا دو تا شد و غزلی بی بهانه گل ها داد صدای ماذنه ها با غزل معطر شد نگاه خیس قلم بر ضریح تا افتاد کنار پنجره ای آسمان فرود آمد کنار پنجره ای فوجی از کبوترها هزار چشمه ی احسان در این حرم جاریست خوش آمدید؛ زیارت قبول زائرها @golchine_sher
من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم چون سایه عدم بود سراپای وجودم   بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی وقتی که به اندازه‌ی حُسن تو حسودم   تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست دیدی که گشودی در و من پر نگشودم   من "نغمه‌ی نی" بودم و چون "مویه‌ی عشاق" با آه درآمیخته شد، بود و نبودم   یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس شعری که سزاوار تو باشد نسرودم   @golchine_sher
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم امروز محتاج توام؛ فردا نمی خواهم آشفته ام...زیبایی ات باشد برای بعد من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم می خندم و آیینه می گرید به حال من دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم در را به رویم باز کن! اندوه آوردم امشب برای گریه کردن شانه می خواهم @golchine_sher