eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
901 عکس
308 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چون لاله همیشه واژگونم بی تو عاشق شده ام غرق جنونم بی تو صد بار مرا در دلِ خاک اندازند فواره زند دوباره خونم بی تو @golchine_sher
برشاخه نشست و خنده سر داد، بهار صد غصّه ی باغ داده بر باد، بهار از رویش دانه های خود فهمیدم؛ با سردی ایّام درافتاد بهار! (کهربا) @golchine_sher
صحبت از ماندن یک عمر بماند به کنار قدر نوشیدنِ یک چای بمانی کافیست... @golchine_sher
با تيشه خيال تراشيده ام تو را در هر بُتي كه ساخته ام ديده ام تو را از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟ يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را هر گل به رنگ و بوي خودش مي دمد به باغ من از تمام گلها بوييده ام تو را رؤياي آشناي شب و روز عمر من! در خوابهاي كودكي ام ديده ام تو را از هر نظر تو عين پسند دل مني هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را زيبا پرستيِ دل من بي دليل نيست زيرا به اين دليل پرستيده ام تو را با آنكه جز سكوت جوابم نمي دهي در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را از شعر و استعاره و تشبيه برتري با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را @golchine_sher
عاشقی کی واحد اندازه گیری داشته ست؟ عشق را قربانی متراژ و مثقالش نکن! @golchine_sher
از هر چه دارم چشم می پوشم، اگر دنیا یک شب مرا زانو به زانوی تو بنشاند... @golchine_sher
ناله را، هر چند می‌خواهم که پنهان بَرکِشم، سینه می‌گوید که من، تنگ آمدم فریاد کن...! @golchine_sher
جای مرا پر کرد اینک او در آغوشت امشب محرم می شود من هم سیه پوشت باور نمی کردم مرا ازیاد خواهی برد یعنی زمانی می رسد من هم فراموشت؟ لعنت به آن زن تا تورا بوسید من مردم ناگاه دیدم یک جنازه بر سر دوشت هرگز نمی خواهم بدانی تا ابد یک زن هرصبح تا شب گریه کرده لای تن پوشت دارد هوای این غزل دم می کشد کم کم هی بغض می نوشم ازاین فنجان دمنوشت امشب کمی دلشوره دارم بی گمان او هم باید بخواند آیت الکرسی دم گوشت @golchine_sher
با شال می بندد زن قصه سرش را چون درد پوشانده تمام پیکرش را تخت وتشنج یک تن بدحال و حالا آشفتگی دربرگرفته بسترش را کم‌ کرده روی درد را باعشق، هرچند در ناشکیبی سوخته بال وپرش را یک مشت دارو، چشم های خیره برتخت یک شربت سرفه که گم کرده درش را سنگر گرفته کودکش کنج اتاق و دیده ولی بابای او هم سنگرش را یک دست وپایش مانده درمرز شلمچه همراه خود آورده نیم دیگرش را شبها مچاله می شود از درد در خود مهتاب می بندد به همراهی سرش را روزی هزاران بار می میرد زنی که همسایه می خندد جنون همسرش را هربار چیزی می شکست وباز می گفت فردا برایت می خرم یک بهترش را دارالجنون و عشق یعنی این اتاق و یک زن که دیده پیش چشمش محشرش را شاعر به پایان می رساند این غزل را بامرد موجی با زن در محضرش را @golchine_sher
دور از تو قبیله تا ابد سر گردان دنیا نشود بدون تو آبادان پائیز به زخم ها نمک می پاشد برگرد و بهار را به ما بر گردان @golchine_sher
صبح آمده بود و غنچه سنبل میریخت گــــل در ضربانِ سبز بـــلبــل میریخت تا نبـــــضِ پــــــرنده ها به شادی بزند خورشید به روی قدمت گل میریخت! @golchine_sher
با بدان کم نشین که صحبت بد گر چه پاکی تو را پلید کند آفتابی بدین بزرگی را لکه ای ابر ناپدید کند! @golchine_sher