eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
885 عکس
307 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
‏من نباشم چه کسی جایِ مرا می گیرد؟! ‏‏گاهی از تلخیِ این فکر، به هم می ریزم... @golchine_sher
نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام نه لایقم به دشمنى نه آن که دوست دارى ام تو آن نگاه خیره اى در انتظار آمدن من آن دو پلک خسته که به هم نمى گذارى ام تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى مرا به بند مى کشد به جرم راز دارى ام شناختند مردمان من و تو را به این نشان تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت مدام طعنه میزند به بودنم ، ندارى ام @golchine_sher
عقل اگر می‌خواهد از درهای منطق بگذرد باید از خیر تماشای حقایق بگذرد آنچه آن را علم می‌دانند، اهل معرفت مثل نوری باید از دل‌های عاشق بگذرد طفل می‌گرید مگر می‌داند این دنیا کجاست؟ عمر چون با های‌های آمد به هق‌هق بگذرد هر بهاری باغبان راضی به تابستان شود باید از خون دل صدها شقایق بگذرد صبر بر دور جدایی نیست ممکن بی‌شراب همتی کن ساقیا! تا مثل سابق بگذرد از گناه مست اگر زاهد به کفر آمد چه غم از خطای اهل دل باشد که خالق بگذرد @golchine_sher
سنی ندارد عاشقی کردن فرقی ندارد کودکی، پیری هروقت زانو را بغل کردی یعنی تو هم با عشق درگیری @golchine_sher
بخوان بلال ! که یاس کبود دل تنگ است اذان بگو ! که اذان تو ، آسمان رنگ است اذان بگو ! که پس از رحلت رسول خدا مصاحب دل من ، ناله ی شباهنگ است اذان بگو ! به صدای بلند و جار بزن که پشت پرده ی ایمان فریب و نیرنگ است اذان بگو ! که بدانند بعد پیغمبر نصیب آینه های خدانما سنگ است نه من ، غبار یتیمی نشسته بر رویم جمال آینه هایم ، مکدّر از زنگ است بگو که «اشهد ان علی ولی الله» بگو که لحن مناجات من ، غماهنگ است تو از سیاه دلی های خلق شکوه مکن «به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است» مرا ز گریه چرا منع می کنند ، بپرس که این چه رسم مسلمانی ؟ این چه فرهنگ است ؟ بگو که فاطمه این یک دو روزه مهمان است سفر به خیر بگویند وقت ما تنگ است بگو که فاطمه در حشر اگر که ناز کند «کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است» نماز شام غریبان شد و غروب و شفق بخوان بلال ! که ماه مدینه دل تنگ است @golchine_sher
دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟ دام بگذاری اسیرم، دانه می‌خواهی چه کار؟ تا ابد دور تو می‌گردم، بسوزان، عشق کن‌ ای که شاعر می‌کُشی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ مُردم از بس شهر را گشتم، یکی عاقل نبود راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟ مثل من آواره شو، از چاردیواری درآ! در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟ بشکن آن آیینه را، در شعر من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟ شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌ گریه کن! پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟ @golchine_sher
اگر چه شاعرتان شیعه‌ای که باید نیست در آزمون ورودی این حرم رد نیست کسی که آمده پابوس، خانه را بلد است به راه و رسم گدایی اگر مقید نیست حساب خانه‌ی سلطان جداست، چون اینجا به دعوت است، به برنامه و درآمد نیست دلم خوش است می‌آیی تو هم به دیدارم مگر سفارش اسلام، رفت و آمد نیست؟ کسی که پای ضریحت وداع می‌خواند به هیچ فکر، به جز مشهد مجدد نیست اگر بدون اجابت به خانه برگردم برای من که نه، اما برای تو بد نیست؟ @golchine_sher
رو به روی آینه هر روز صبح، می نشینم با تو صحبت می کنم از خجالت سر به زیر و گل به دست در سلامم خوب دقت می کنم گاه گاهی دزدکی می بینمت از نگاهت شعر غارت میکنم گاه گاهی ابلهی می خوانی ام من به ابله ماندن عادت می کنم این من و این ابلهی در عشق تو؛ وای احساس صداقت می کنم پیر دربان لبم را می کشم بغض را از درد راحت می کنم می رود بیماری عشقم ولی، همچنان حس نقاهت می کنم آینه دیروز افتاد و شکست فکر کردی من شکایت می کنم؟! قبل از این که چیز دیگر بشکند، خود شکستن را رعایت می کنم باز فردا سر به زیر و گل به دست من به قاب ـ آینه عادت می کنم رنجبر @golchine_sher
چرا بدون هم این عشق را حرام کنیم؟ برای بودنِ با هم، بیا قیام کنیم بمان به حرمت این شعرِ عاشقانه، بمان بیا به عشق، به این واژه احترام کنیم تو آمدی که بگویی خدا نگهدارت من آمدم که دوباره به هم سلام کنیم چقدر حرفْ زیاد است پشت ما دو نفر نرو که از خودمان رفع اتهام کنیم! جدا شدیم مبادا که چشممان بزنند جدا شدیم که این ترس را تمام کنیم @golchine_sher
یادش بخیر! پشت مرا ناگهان شکست آن‌دوستی که خواست بمیرد برای من @golchine_sher
برای مرگ به من حق انتخاب بده چقدر تشنه‌‌ی مرگم به من شراب بده بریز زهر و بچرخان در استکان قاشق به حل مشکل این زندگی شتاب بده بخند، وقفه بیانداز بین مرگ و حیات بدون آنکه بفهمی مرا عذاب بده برام خاطره‌ی خوش بگو، نداری اگر یکی بساز و به آن خوب آب و تاب بده گلوم می‌گیرد، چند لحظه بغض نکن گلوم می‌سوزد، چند قطره آب بده به چشم‌های تو زل می‌زنم سوال بپرس به چشم‌هام چرا زل زدی؟ جواب بده! @golchine_sher
غزل گفتم، مبادا یک نفر هم بی خبر باشد که خواهان تو باید بی گمان مرد خطر باشد ببین نام تو را در شعر هایم منتشر کردم نباید تا ابد احساس، مفقودالاثر باشد! نه تنها بار غم را دوست دارم، شانه ی من هم دلش می خواهد آن "بامی که برفش بیشتر..." باشد نمی خواهم که عشق از ریشه هایم دست بردارد چه عیبی تک درختی از رفیقان تبر باشد؟ چنان بی تاب تحسین تو هستم بعد هر شعرم که دختربچه ای مشتاق لبخند پدر باشد! @golchine_sher