eitaa logo
گلچین شعر
14.7هزار دنبال‌کننده
918 عکس
310 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا می خواست تا مانند زهرا بهترین باشی فدایی حسین و حضرت ام البنین باشی خدا می خواست تا دستان فرزندت علم باشد خدا می خواست مثل زینبش شور آفرین باشی خدا میخواست تا دنیاست فرزندت قمر باشد خدا میخواست اینکه مادر سقای دین باشی تویی آن بانویی که روح اعجاز ادب در توست تو باید میزبان زایرین اربعین باشی به گوش حضرت عباس میخواندی به لالایی که یادت باشد ای مادر به انگشتش نگین باشی در آن لالایی جان بخش میگفتی که عباسم همیشه پیش مولایت تو باید کمترین باشی به او گفتی که روی بازوانت بوسه ی مولاست به بازویت بگو در کربلا او را معین باشی ابوالفضلم عمویی کن برای دخترآقا برایش سعی کن در هر کجا حبل المتین باشی نصیحت کردی و عباس تو عباس زهرا شد ادب کردی که بین مادران تو بهترین باشی به روی چشم ....عباس ات ولی با گریه در دل گفت تو بعد کربلا هم مادرم ام البنین باشی ؟ @golchine_sher
همان که مِی زده از چشم تو نگاه منست که مست کرده ام و شانه تکیه گاه منست چقدر طعنه شنیدم از عالم و آدم که عاشقت شده ام پس همین گناه منست نمیشود که برایت فقط غزل گویم که پرده پوشی از این عشق اشتباه منست تمام عمر نشستم به عافیت طلبی خیال خام که یوسف درون چاه منست همیشه قصه ی جیران و ناصرالدین شاه زبان حال دلم بوده و گواه منست دوباره فتحعلی و دوباره توپ و تفنگ هلا که آفت مشروطه در گیاه منست به چشم های قشنگی که ریخت آتش را خودش دلیل زمین خوردن سپاه منست چه حاجتی به ترنج است عاشقان دیدند که برق مصر نگاه تو قتلگاه منست قسم به فایز در شروه های گاه به گاه طنین خنده ی تو کوک دستگاه منست همین که پلک زدی شب ستاره ها را ریخت قسم که عشق خودش وام دار ماه منست @golchine_sher
چون غنچه ی سرخ خوشگلی خندیده انگار عمو قاسم خود را دیده با کاپشن صورتی اش ریحانه شاتوت شده به خون خود غلتیده @golchine_sher
آدم شدیم و خوردن سیب اشتباه بود عاشق شدیم و عشق برامان گناه بود بارید عشق و سیل شد و جانمان گرفت پنداشتم که سیل مرا جان پناه بود چشمش شبیه خاطره های سیاه ماند شعرم پر از سکوت و محالات آه بود می سوختم برای کسی که برای من تنها به قدر چشم زدن ها نگاه بود او رفت و ماند شاعرکی در خیال او او رفت و بوم زندگی من سیاه بود او رفت و ماند لانه ی من در هجوم باد بی او هجوم باد مرا تکیه گاه بود پوشالی است هر چه که دیدیم از هوس تکیه به عشق عاقبتش اشتباه بود تاوان عشق غربت و درد است و انتظار وقتی رفیق همسفری نیمه راه بود باید به سوی حضرت خورشید رو کنم اینبار قافیه غزلی مثل ماه بود @golchine_sher
کنار پنجره ای آسمان فرود آمد شبیه دسته ی زیبایی از کبوترها سلام ماه بلندم سلام حضرت مهر سلام معنی ادراک کل باور ها کنار پنجره ای آسمان طلایی شد به چشم های قشنگی بهار میتابید چقدر خوب و زلال است این طراوت صبح چقدر گرم و صمیمی تر است این خورشید تمام شاپرکان از شهود او خوشحال ملک به دور ضریحش طواف باران داشت شکوفه بر لب عاشق به عشق گل میکرد امام هشتم ما بیشمار مهمان داشت ستاره ها به کنار ضریح در سجده لبی به شوق زیارت قشنگ می خندید کنار پرچم‌ فولاد اسمانی سبز زلال نم نم باران ِ چشم می بارید صدای خنده و گریه صدای شوق حضور صدای بال ملائک صدای کوبه ی در و دست خادم باران نشست بر سینه که داشت حال خوشی با سلام بالا سر هوا هوای بهارو هوای سبز بهشت نسیم بوسه ی او شد به روی زائر ها سبک تر از پر یک قاصدک به بالا رفت ترنم غزلی بر لبان شاعرها سلام حضرت ایمان سلام حضرت عشق سلام‌مهر تمام و سلام‌شرب مدام سلام حضرت ثامن سلام سبط رسول سلام کعبه ی مقصود ما امام همام نمک نشست به روی قلم به نام رضا دو تا شد و غزلی بی بهانه گل ها داد صدای ماذنه ها با غزل معطر شد نگاه خیس قلم بر ضریح تا افتاد کنار پنجره ای آسمان فرود آمد کنار پنجره ای فوجی از کبوترها هزار چشمه ی احسان در این حرم جاریست خوش آمدید؛ زیارت قبول زائرها @golchine_sher
برایت مثل باران می چکم امروز و فردا را سراغم را نمیگیری رها کردی مگر ما را ؟ میان شعله های چشمهایت ارزو کردم بسوزم تا که محبوبم ببیند شوق عنقا را درون جدولی از اینهمه ایهام میترسم بیا و با نگاهی ساده کن حل معما را در ان باغ بنفش پشت پلک مثل پاییزت چه زیبا دیده ام پروانه های در تماشا را اگر از من بپرسی دوستت دارم بگویم پس همان قدری تو را که ماهی لب تشنه دریا را به زیتون زار چشمانت قسم مشتاق بر صلحم بیا با خنده ای اعلام کن پایان دعوا را اگر پرسند از من عشق بهتر است یا ثروت به عشقت می نویسم بهترین انشای دنیا را تو گاهی مثل خورشیدی و گاهی موجی از دریا چه خوشبختم که دیده چشم من خورشید و دریا را لبی شیرین تر از انجیر و چشمی با نمک داری نمک می خواهم و انجیر سرخ در مربا را عزیز مصر هستی و منم آواره ای عاشق بیا قدری مدارا کن تو احوال زلیخا را @golchine_sher
تو از هرآنچه که دیدم قشنگ تر هستی نوای دلکشی از صفحه ی قمر هستی من و تو پنبه و آتش من و تو شعله و کاه برای پنبه تو کبریت پر خطر هستی تو جلوه های بدیعی برای عکاسی که لنز خاطره در قاب هر هنر هستی برات میشوم اینجا شبیه شعر فروغ بگو که در سفرت فکر درد سر هستی ؟ من آن درخت بلوطم کنار جنگل پیر که عاشقم به تویی که خود تبر هستی بیا دوباره به فصل قدیمی ام برگرد بیا دوباره به بازی ، کلاغ پر هستی ؟ تو شاملویی و من منزوی ترین آیدا به عزلت غزلم منبع خبر هستی ؟ بگو برای پریدن از اینهمه آتش شبیه این من ِ دیوانه کله خر هستی ؟ برای عشق نیا در میان شعله و دود اگر که اهلی عقل و حسابگر هستی آهای یوسف مصری شدم زلیخایت که دست می کشم از خود بگو اگر هستی ؟ قسم به طرز نگاهت قسم به آتش عشق میان اینهمه آدم تو در نظر هستی @golchine_sher
برای دیدنت آقای باران سخت دلتنگم اگر چه سخت اما با هوای نفس می جنگم نه پای رفتنم مانده نه ایمانی که برگردم میان ماندن و رفتن ببین بدجور می لنگم نه مومن هستم و نه لاابالی این وسط ماندم چرا با ذات و اصل خویش قدری نا هماهنگم میان کفه هایی از ترازو خون دل خوردم که در یک کفه پنبه هستم و در دیگری سنگم نه اهل خواندن ذکر شبم نه اهل بد مستی فقط تا هر سحر بیدار چون مرغ شباهنگم شبیه طعمه ای در دست نفس و دست شیطانم که گاهی گاز میگرد سگی و گاه خرچنگم دلی آبی از تردریاست با تو روح آدینه چه می شد تا که آبی رنگ میشد روح بی رنگم من از آغوش نسل خسته ی امروز می آیم که جای خالی ات پیداست در هر سطر فرهنگم . بیا تا حجره های چوبی ام رنگ غزل گیرد بیا ای حس باران روح دریا سخت دلتنگم @golchine_sher
چه خوشرنگ است سبز آبی چشمانت،غزل بانو! چه پنهان کرده ای درفال فنجانت،غزل بانو!؟ تو عطر رازقی و نرگسی های فراوانی چه عطری ریختی درکنج گلدانت غزل بانو!؟ دلم می خواهد اصلا درکنارت بچه ای باشم بریزم چتررا درزیر بارانت غزل بانو! بشویم گریه را درشانه های مهربان تو بخندم بین دستان فراوانت ،غزل بانو! تو طعم زعفران وطعم قطاب وعسل داری چرا زنبورپاشیده است قندانت غزل بانو!؟ تو درهرکافه ای رفتی ،تمام شهر فهمیده خودت را دودکردی مثل قلیانت غزل بانو! عجب عناب سرخی روی لب های خودت داری که شهر قم شدم ازطعم سوهانت غزل بانو! لبت خندیده وهی توت می‌ریزی به پای من منم آن عاشق زیردرختانت غزل بانو! تو مثل قیصری و من.....ترانه های غمگینم همیشه میشوم مانند مرجانت ،غزل بانو! تو ازکنج لبانت شعرمی ریزی نکن حاشا که حافظ هم نشسته درقلمدانت ،غزل بانو! نخواهم رفت از پیشت بگویم خانه ات آباد منم آن کفتر جلد خراسانت غزل بانو! @golchine_sher
ای بغض هرزه گرد به باران نمی رسی هرگز به گرد پای رفیقان نمی رسی ماندی به پشت بسته ی سدهای منفعل جاری نمی شوی به بهاران نمی رسی ای خسته از جماعت بی رحم، گریه کن جا مانده ای به نقطه ی پایان نمی رسی تو تلخ قهوه ای ته لیوان شیشه ای فالت درست نیست به فنجان نمی رسی بن بست بوده است مسیرت در انتها بسته است کوچه و به خیابان نمی رسی مقعول و فاعلات و مفاعیل فاعلن دلتنگی و به دیگر اوزان نمی رسی منسوخ شد تمامی این نسخه های پوچ با فلسفه به ساحت قرآن نمی رسی شب شد خیال گریه نداری هنوز هم ؟ داش اکلی یقین که به مرجان نمی رسی دور تو را تمام حسودان گرفته اند ای شاه تاجدار به جیران نمی رسی @golchine_sher
عشقت خلاصه در گل و آب و سرشت ماست مهر تو در میان دل و جان و خشت ماست با عشق رهبر و شهدا رای می دهیم هر ذره ی غبار تو ایران بهشت ماست @golchine_sher
من از انگشتریِ واژه هایم درد می روید میان هر بهانه گریه ی برگرد می روید میان حوض کاشی در کنار بچه ماهی ها به روی پلک هایم قطرهایی سرد می روید دلم آغوشی از جنس تو و گلپونه می خواهد تویی که از میان شانه ات صد مرد می روید کجایی آینه ؟ تصویر من بدجور غمگین است که از بغض غرورم بوته های زرد می روید شبی با ماه با دریا چنانت ارزو کردم که حالا از غزلهایم زنی شبگرد می روید به زخم سینه ام امشب نشسته تیری از عشقت همان تیری که از برخورد او سردرد می روید منم آن قطره ی جا مانده از دریای اغوشت که هر شب از غمش دیوانه ای ولگرد می روید تو را دیدم که دستت دور دستان رقیبی بود از این مصرع غم عشق تو را رد کرد می روید @golchine_sher