تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که می چکد از چشم آسمان شعر است..!
#سعيد_بيابانكي
@golchine_sher
در ابتدای شعرها فقط توئی که می روی
و من میان شعر نیمه کاره بغض می کنم...
#زینب_اکبری
@golchine_sher
بیا که چشم به راهی، برید امانم را
به لب رساند، غم انتظار، جانم را
بیا و وحشتی از شب مکن که چون دو چراغ
دلم به راهِ تو آویخت، دیدگانم را
بیا به خامهی آتشفشان خویش، بکش
چنان شهاب، خطی روشن آسمانم را
به چشم شب، شود اشکی و افتد از مژهاش
اگر به ماه بگویند داستانم را
کجاست دوست که عشقش مگر گشاید باز
پس از سکوتِ فراوانِ من زبانم را
خوش است شعر برای تو گفتن آری اگر
به بوسهها، صله باران کنی دهانم را
#حسین_منزوی
@golchine_sher
چه عاشقانه فرو ریخت برف و باران را
نشست تا که تماشا کند زمستان را
خدا به خاطر گنجشکهای یخ بسته
دوباره شست غم کوچه و خیابان را
هوای ابری دی ماه روی بام انداخت
که چتر عاشقی ام پر نمود ایـــوان را
و دیدکلبه پر از کوله ی نداشتن است
گذاشت زیر سرم کوله بارِ ایمان را
چه زود این همه دل را بدست آورد و
چه زود شست غم ِچشمهای گریان را
دوباره روی سرم آسمان مچاله شده
بریز حضرت حق برف و باد و باران را
#صفیه_قومنجانے
#عضوکانال
@golchine_sher
قلب هر عاشق شکستن کار هر معشوق نیست
کار مجنون را به جز لیلی کسی دیگر نساخت
#حسین_نارویی
#عضوکانال
@golchine_sher
موج غم را در دلِ طوفانی ام جا داده ام
گریه را در خاطرِ بارانی ام جا داده ام
بوی حسرت های آغشته به آه عشق را
در حیاط خلوت پنهانی ام جا داده ام
از زلیخای خیال و گریه ی پیراهنش
در ضمیر یوسف زندانی ام جا داده ام
می گذارد نی لبک را بر لبم ،اندوه دل
بغض را در شیونِ حیرانی ام جا داده ام
آیه آیه سوز وصل و زخم های فصل را
در غلاف چاقوُی قربانی ام جا داده ام
خاطرات قاب عکس و گریه ی دیوار را
در گسل های تب ویرانی ام جا داده ام
بعد تو کوچیدم از تقویم سبز زندگی
لانه را زیر پر عریانی ام جا داده ام
#زیبا_حسینی_جیرندهی
@golchine_sher
پای دلتنگی من گر به خیابان برسد
کارِ این شهر به یکباره به پایان برسد
بسته راه نفسم را غمی از جنس سکوت
کارِ این بغض بعید است به باران برسد
خبر از دوست اگر نیست خوشا قاصد مرگ
پشت در منتظرم این برسد، آن برسد
به سر موی تو دل بستم و باور کردم
رسمِ دنیاست، پریشان به پریشان برسد
میشود معجزه ای آخرِ هر قصه ی خوش
کاش پایانَ غزل، درد به درمان برسد...
#الهه_سلطانی
@golchine_sher
ای خوش آنها که دمی لایق دیدار شدند
که به خال لبت ای دوست گرفتار شدند
#قاسم_صرافان
#یاصاحبنا
@golchine_sher
روی ایوان بهار
پشت پرچین صفا
مادری رو به شعاع خورشید
می شمرد
فاصله ی امروز تا فردا را
کودکش آمده بود و از او می پرسید
مادرم
تو بگو
زندگی یعنی چه ؟
مادرش در سفر فاصله ها
به عقب بر می گشت
تا به دیروز رسید
کودکم ، ای همه باور من
زندگی سرشار از مهر و صفاست
زندگی گلبرگ های سرخ وخونین مزار شهداست
زندگی کودکی کوچه تاریک دل است
زندگی پیری و فرسودگی افراهاست
زندگی کاسه غمناک گدایی است که هر روز
برسر سفره پر مهر صداقت خالیست
ودلش می خواهد که صداقت باشد
که محبت باشد
زندگی توشه فردا چیدن
زندگی کوچ پرستوی دل است
به دیاری که در آن
کاسه هیچ گدایی
خالی از مهر و محبت نشود
ودیاری که در آن
مرگ را راهی نیست
و به قول (( سهراب )) :
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت
از یاد من و تو برود
#مریم_حسنی
#عضوکانال
@golchine_sher
هرچند دیدمت به تو مشتاقتر شدم
این درد جانفزا به دوا کم نمیشود!
#فیاض_لاهیجی
@golchine_sher
رقیبم شانه خواهد زد ولی آشفته خواهد ماند
که موهایت فقط عادت به انگشتان من دارند
#محمد_عزیزی
@golchine_sher
خیال می کنم این بغض ناگهان شعر است
همین یقین فروخفته در گمان شعر است
همین که اشک مرا و تو را درآورده است
همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است
همین که می رود از دست شهر، دست به دست
همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است
چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی
که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است
تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که می چکد از چشم آسمان شعر است
از این که دفتر شعرش هزار برگ شده است
بهار نه، به نظر می رسد خزان شعر است
به گوشه گوشه ی شهرم نوشته ام بیتی
تو رفته ای و سراپای اصفهان شعر است
خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه ی من
زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است ...
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher