eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
749 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
«نوبهار است بر آن کوش، که خوشدل باشی» نکند یار تو را خوانَد و غافل باشی @golchine_sher
لطفی کن و نپرس چرا عاشقت شدیم؟ حتما دلیل داشت که ما عاشقت شدیم در حیرتم که عشق از آثار دیدن است ما کورها ندیده چرا عاشقت شدیم؟ اثبات می‌کنیم؛ بفرما ! قسم که هست باور نمی کنی؟ به خدا ! عاشقت شدیم!؟ کی عاشقت شدیم فراموشمان شده بابا ! مهم که نیست کجا عاشقت شدیم گفتند پشت ابری و ما خوش خیال‌ها چون کودکان سر به هوا عاشقت شدیم دیدیم سخت بود کمی لایقت شویم رفتیم و با دو بند دعا عاشقت شدیم قبلا برای عشق مجوز گرفته‌ایم با اذن نایبان شما عاشقت شدیم یک ذره عقل هم که خدا لطف کرده بود کردیم نذر عشق تو تا عاشقت شدیم بی اعتنا به میل تو و آبروی تو گفتیم مثل شاه و گدا عاشقت شدیم این میوه‌ها رسیده و یاران گرسنه‌اند اینجا که کوفه نیست، بیا ! عاشقت شدیم   @golchine_sher
روز اول بی‌هوا قلب مرا دزدید و رفت روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت روز سوم آخ ! خالی هم کنار لب گذاشت دانه‌ ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت روز چارم دانه‌ اش گل داد و او با زیرکی آن غزل را از لبم نه ، از نگاهم چید و رفت با لباس قهوه‌ ای آن روز فالم را گرفت خویش را در چشم‌ های بی ‌قرارم دید و رفت فیل را هم این بلا از پا می‌اندازد خدا هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت او که طرز خنده ‌اش خانه خرابم کرده بود با تبسم حال اهل خانه را پرسید و رفت تا بچرخانم دلش را نذرها کردم ولی جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت زیر باران راه رفتن، گفت می‌چسبد چقدر با همین حالش به من حال دعا بخشید و رفت استجابت شد ، چه بارانی گرفت آن‌ شب ولی بی‌ من او بارانیش را پا شد و پوشید و رفت روز آخر بی ‌دعا بی‌ ابر هم باران گرفت دید اشکم را، نمی‌دانم چرا خندید و رفت @golchine_sher
یا مرا دعوت نکن یا سور و ساتی هم بیاور نازنین! چایی که می‌ریزی نباتی هم بیاور محشری بانو! نیستان لبت را وقف ما کن روز محشر باقیات الصالحاتی هم بیاور مستحقم، ای هوای باغ گیسویت شرابی ! آمدی از باغ انگورت زکاتی هم بیاور دختر خانی ولی خانم ! مگر ما دل نداریم گاهگاهی کوزه آبی از قناتی هم بیاور اینقدر با بچه شهری ها نکن شیرین زبانی یا اقلا اسم فرهاد دهاتی هم بیاور ظهر از مکتب بیا از کوچه ی ما هم گذر کن از گلستان، گل برای بی سواتی هم بیاور روی نذری‌ها بکش با دارچین قلبی شکسته لطف کن یک بار تا درب حیاطی هم بیاور پشت سقاخانه‌ام چشم انتظار استجابت از زیارت آمدی آب فراتی هم بیاور @golchine_sher
مثل باغی سبز در یک روز بارانی قشنگی مثل دریایی چه آرام و چه توفانی قشنگی روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی زلف بر صورت بیفشانی ، نیفشانی قشنگی خنده های زیر لب، یا آن نگاه زیر چشمی، شاید اصلا با همین حرکات پنهانی قشنگی تا که نزدیکت می‌آیم در همان حال مشوش ـ که میان رفتن و ماندن پریشانی ـ قشنگی این پلنگ بی قرارت را به کرنش می‌کشانی ماه مغرورم! خودت هم خوب می‌دانی قشنگی می‌نشینی دامن گلدار را می‌گسترانی مثل نقش شمسه روی فرش کرمانی قشنگی نه، ... فرشته نیستی، از گرمیت می‌سوزد آدم پاره‌ای از آتشی، با اینکه شیطانی، قشنگی سرنوشت ما نمی دانم چه خواهد شد ؟ ولی تو مثل حس ناتمام بیت پایانی قشنگی @golchine_sher
وقت آن شد که دلم را بِگُذارم بروم با تو او را تک و تنها بگذارم بروم به کجا می‌شود از معرکه‌ی عشق گریخت؟ گیرم امروز از اینجا بگذارم بروم سرنوشت منِ مجنون هم از اول این بود سر دیوانه به صحرا بگذارم بروم با جنون قلم و لرزش دستم چه کنم؟ فرض کن روی دلم پا بگذارم بروم سالها گوشه‌ی چشم تو بلا تکلیفم یا بفرما نظری یا بگذارم، بروم من تو را با خودِ زیبای تو در آینه‌ات بهتر آنست که تنها بگذارم بروم همه‌ی سهم من از عشق همین شد که گلی گوشه‌ی خاطره‌ات جا بگذارم بروم @golchine_sher
لطفی کن و نپرس چرا عاشقت شدیم؟ حتما دلیل داشت که ما عاشقت شدیم در حیرتم که عشق از آثار دیدن است ما کورها ندیده چرا عاشقت شدیم؟ اثبات می‌کنیم؛ بفرما ! قسم که هست باور نمی کنی؟ به خدا ! عاشقت شدیم!؟ کی عاشقت شدیم فراموشمان شده بابا ! مهم که نیست کجا عاشقت شدیم گفتند پشت ابری و ما خوش خیال‌ها چون کودکان سر به هوا عاشقت شدیم دیدیم سخت بود کمی لایقت شویم رفتیم و با دو بند دعا عاشقت شدیم قبلا برای عشق مجوز گرفته‌ایم با اذن نایبان شما عاشقت شدیم یک ذره عقل هم که خدا لطف کرده بود کردیم نذر عشق تو تا عاشقت شدیم بی اعتنا به میل تو و آبروی تو گفتیم مثل شاه و گدا عاشقت شدیم این میوه‌ها رسیده و یاران گرسنه‌اند اینجا که کوفه نیست، بیا ! عاشقت شدیم @golchine_sher
و گفت: روزی عشاق با خداوند است! @golchine_sher
روح تو را که دید خدا، گوهر آفرید احساس را دمید به گل، دختر آفرید... @golchine_sher
عشق یعنی تپشِ این دل بارانی من لطف پیدای تو و گریه‌ی پنهانی من و خدا خواست که از دست تو درمان برسد خواست تا عطر علی، تا به خراسان برسد یا رضا گفتم و وا شد به نگاهت گره‌ها چه خبرها که رسید از دل این پنجره‌ها یا رضا گفته و بینا شده چشمان کسی یا رضا گفته اسیری که به دادش برسی عشق یعنی که به شوق تو به صحرا بزنم به هوای دلِ پاکِ تو به دریا بزنم عشق یعنی بشوم آهوی آواره‌ی تو بدهم دل به صدایِ خوشِ نقاره‌ی تو عشق یعنی به هوایت، گذر از دامن و دشت عشق در شوق سلامی‌ست، سرِ ساعت هشت عشق در قلب قطاری‌ست که از قم برسد در نمازی‌ست که تا رکعت هشتم برسد @golchine_sher
نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد و گفت: روزی عشاق با خداوند است! @golchine_sher
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست @golchine_sher
و گفت: روزی عشاق با خداوند است! @golchine_sher
از خواهش لبهای او بی تاب شد آب از شرم آن چشمان آبی آب شد آب وقتی که خم شد نخل‌ها یکباره دیدند لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب آنقدر بر بانوی دریا سجده می‌کرد تا در قنوت آخرش محراب شد آب زیباترین طرح خدا بر پرده‌ها رفت وقتی میان دستهایش قاب شد آب یک لحظه با او بود اما تا همیشه از چشمهای تشنه‌اش سیراب شد آب آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب تیر آمد و … از حسرت مشکی که می‌مرد مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب @golchine_sher
لطفی کن و نپرس چرا عاشقت شدیم؟ حتما دلیل داشت که ما عاشقت شدیم در حیرتم که عشق از آثار دیدن است ما کورها ندیده چرا عاشقت شدیم؟ اثبات می‌کنیم؛ بفرما ! قسم که هست باور نمی کنی؟ به خدا ! عاشقت شدیم!؟ کی عاشقت شدیم فراموشمان شده بابا ! مهم که نیست کجا عاشقت شدیم گفتند پشت ابری و ما خوش خیال‌ها چون کودکان سر به هوا عاشقت شدیم دیدیم سخت بود کمی لایقت شویم رفتیم و با دو بند دعا عاشقت شدیم قبلا برای عشق مجوز گرفته‌ایم با اذن نایبان شما عاشقت شدیم یک ذره عقل هم که خدا لطف کرده بود کردیم نذر عشق تو تا عاشقت شدیم بی اعتنا به میل تو و آبروی تو گفتیم مثل شاه و گدا عاشقت شدیم این میوه‌ها رسیده و یاران گرسنه‌اند اینجا که کوفه نیست، بیا ! عاشقت شدیم @golchine_sher
فلسطین، جوجه‌های کوچکش حالا ابابیل‌ند و خوابِ آخرِ پاییز می‌بیند سپاهِ فیل... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ منتظر مانده زمین، تا که زمانش برسد، صبح همراه سحرخیز جوانش برسد! @golchine_sher
هر چند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم نامی به باشکوهی زینب، ندیده‌ایم ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی! نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی! پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل است شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است مستی، همان حقیقت مستورِ زینب است آباد، خانه‌‌ای که در آن نور زینب است قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند وقتی ﻋﻘﻴﻠة العرب، از عشق، دم زند زینب به بند، بندگی یار می‌کند گیراست زلفِ یار و گرفتار می‌کند از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی‌ست نام حسین، از لب زینب، شنیدنی‌ست... @golchine_sher
لطفی کن و نپرس چرا عاشقت شدیم؟ حتما دلیل داشت که ما عاشقت شدیم در حیرتم که عشق از آثار دیدن است ما کورها ندیده چرا عاشقت شدیم؟ اثبات می‌کنیم؛ بفرما ! قسم که هست باور نمی کنی؟ به خدا ! عاشقت شدیم!؟ کی عاشقت شدیم فراموشمان شده بابا ! مهم که نیست کجا عاشقت شدیم گفتند پشت ابری و ما خوش خیال‌ها چون کودکان سر به هوا عاشقت شدیم دیدیم سخت بود کمی لایقت شویم رفتیم و با دو بند دعا عاشقت شدیم قبلا برای عشق مجوز گرفته‌ایم با اذن نایبان شما عاشقت شدیم یک ذره عقل هم که خدا لطف کرده بود کردیم نذر عشق تو تا عاشقت شدیم بی اعتنا به میل تو و آبروی تو گفتیم مثل شاه و گدا عاشقت شدیم این میوه‌ها رسیده و یاران گرسنه‌اند اینجا که کوفه نیست، بیا ! عاشقت شدیم @golchine_sher
وقت آن شد که دلم را بگذارم بروم با تو او را تک و تنها بگذارم بروم به کجا می‌شود از معرکه‌ی عشق گریخت گیرم امروز از این‌جا بگذارم بروم سرنوشت من مجنون هم از اول این بود سر دیوانه به صحرا بگذارم بروم با جنون قلم و لرزش دستم چه کنم فرض کن روی دلم پا بگذارم بروم از تمنای لبت با عطشی آمده‌ام قایقم را لب دریا بگذارم بروم سال‌ها گوشه‌ی چشم تو بلاتکلیفم یا بفرما نظری یا بگذارم بروم من تو را با خود زیبای تو در آینه‌ات بهتر آن است که تنها بگذارم بروم همه‌ی سهم من از عشق همین شد که گلی گوشه‌ی خاطره‌ات جا بگذارم بروم @golchine_sher
رود از راز و نیاز تو حکایت می‌کرد نور را عمق نگاه تو هدایت می‌کرد ماه اگر ـ ذکر به لب ـ گِرد زمین می‌چرخید صورت ماهِ تو را داشت زیارت می‌کرد دهمین بار هوالحق متجلی شده بود چارمین بار علی بود امامت می‌کرد درد را نسخه‌ی خال تو شفا می‌‌بخشید عاشقان را دل نرم تو شفاعت می‌کرد "و بِکُم عَـلَّمَنا الله" تو می‌خواندی و... آه! آه از آن شهر که بی قبله عبادت می‌کرد "از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر" وقتی از پنجره‌‌ی شعر صدایت می‌کرد کوه هر صبح به صبر تو سلامی می‌‌داد ماه هر شب به رخت عرض ارادت می‌کرد ری پُر از عطر سخن‌‌های تو می‌‌شد وقتی سید عارف ری، از تو روایت می‌‌کرد شاهِ بخشنده! نرو! بی تو فقیران چه کنند؟ سامرا داشت به دستان تو عادت می‌کرد @golchine_sher
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی دف‌زنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا» سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی شده‌ای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی «همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی با تو، بی‌خود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی! بی تو، چرخیدنِ بی‌عشق؛ چه احرام حرامی! پسر حیدری و خاتم جود است به دستت شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده‌ برده‌ای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟ «من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بی‌شک که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش که خروش قلمم را، برسانم به قیامی @golchine_sher
به‌مناسبت مباهله (٢۴ ذی‌الحجه) محمّد با خودش آورد محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که دارد آرزو مریم... به رویش وا کند یک‌لحظه چشمان نجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه‌کس این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر کِشد تیغ مهیبش را «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر افکنَد ترسا، صلیبش را @golchine_sher
روز اول بی‌هوا قلب مرا دزدید و رفت روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت روز سوم آخ ! خالی هم کنار لب گذاشت دانه‌ ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت روز چارم دانه‌ اش گل داد و او با زیرکی آن غزل را از لبم نه ، از نگاهم چید و رفت با لباس قهوه‌ ای آن روز فالم را گرفت خویش را در چشم‌ های بی ‌قرارم دید و رفت فیل را هم این بلا از پا می‌اندازد خدا هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت او که طرز خنده ‌اش خانه خرابم کرده بود با تبسم حال اهل خانه را پرسید و رفت تا بچرخانم دلش را نذرها کردم ولی جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت زیر باران راه رفتن، گفت می‌چسبد چقدر با همین حالش به من حال دعا بخشید و رفت استجابت شد ، چه بارانی گرفت آن‌ شب ولی بی‌ من او بارانیش را پا شد و پوشید و رفت روز آخر بی ‌دعا بی‌ ابر هم باران گرفت دید اشکم را، نمی‌دانم چرا خندید و رفت @golchine_sher
سالروز ولادت با سعادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب کبریٰ (سلام اللّه علیها) و روز "پرستار" مبارک باد. هر چند نام نیک فراوان شنیده ایم نامی به باشکوهی زینب ندیده ایم ارث از دل شجاع تو برده ست یاعلی نامش گره به نام تو خورده ست یاعلی پیوند عقل روشن و بیداری دل است شاگردی تو کرده که استاد کامل است مستی، همان حقیقت مستور زینب است آباد، خانه ای که در آن نور زینب است قانون عقل و عشق جهان را به هم زند وقتی عقلیۀالعرب از عشق دم زند از چشم یار قامت دلدار دیدنی ست نام حسین از لب زینب شنیدنی ست @Kelk_e_saher @golchine_sher