eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
855 عکس
296 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
در زمین هستی وآن سوتر از افلاک تویی علت خلق زمین ای پدر خاک تویی‌.. @golchine_sher
سوگند میدهم به سر زلف خود، تو را کز من اگر شکسته تری یافتی، بگو @golchine_sher
جز تو به حرم مَامن و مَاوایی نیست جز تو به جهان، کوه شکیبایی نیست ای حضرت صبر! خب چه دیدی آن‌جا در چشم تو هیچ، غیر زیبایی نیست @golchine_sher
ای اولین طلیعۀ صدق وصفا علی برجن  وانس وحور وملک مقتدا علی هم ناخدای کشتیِ بحر ولایتی هم مظهر یگانه یِ بدرالدّجی علی ثبت است درصحیفۀ خم نامتان به مهر از ابتدای خلقت  وتا انتها علی دانا ترین حکیم به دریای معرفت ای نفس باکفایت خیرالوری علی ای نور آسمان ولایت که تا ابد تابد به قلب پاک همه اولیا علی حبل المتین دست تو دست پیمبر است حبل المتین دست همه انبیا علی غیر از توهیچکس به دوعالم علی نبود تنها تویی وصی رسول خدا علی این دل که می تپد به امید وصال تو ازکودکی به عشق توشدمبتلا علی نام تورا به صفحۀ دلهای ما نوشت قبل از ولادت توخدای تو یاعلی شیوا ترین جواب الست وبربکم زیبا ترین ترنّم قالو بلا علی ذکر علی الدوام من ازکودکی علیست تا وقت مرگ دم زنم از مرتضی علی @golchine_sher
قلم از شرحِ صدرش گفت و دفتر باز پرپر شد شبِ تاریکِ طبعِ شاعران ‌، صُبحی مُنَوّر شد به وقتِ خطبه ها حیدر ...به وقتِ صبرها کوثر برایِ روزِ بی مانند ، این دختر پیمبر شد همان دختر که بابایش، میان دردهایِ خویش صدا می کرد زینب جان! بیا بابا مُکَدَّر شد هما ن دختر که در خانه، به پای مکتبِ مادر گرفته درس آخر را ،که بینِ آتش و در شد برایش نام بسیار است امّا او پسندیده که بر انگشترِ ارباب ،نقشش نقش خواهر شد به ظهرِ سرخِ عاشورا ، امانت داده بر اهلش ...لباس دست دوز و بوسه ای که نذر حَنجر شد به رویِ تَل رسیده "مارَاَیتِ الّا جَمیلا"یَش که خورشید است در گودال ،گویا صبح محشر شد میان فتنه ی میدان، غُباری سمتِ مَقتَل رفت غبار از نور بر می خاست...زینب بی برادر شد اَمان از آن امانت ها ...که دستِ ناکَسان افتاد لباسِ کهنه یک سو رفت..حَنجر سوی دیگر شد خطاب از حضرتِ خواهر، به هر زن بود در میدان سلاحِ خویش بردارید... چادر رویِ هر سر شد میان شعله و خیمه هزاران امتحان دارد از آن درسی که پشتِ در ، برایش درس آخر شد. @golchine_sher
دوباره بافته ای ریسمانی از موهات نشسته ای به کمین با کمان ابروهات اشاره کن که بیفتد شکار روی شکار خدا گذاشته ابرو به جای چاقوهات نشسته در دل من زخم های کاری من چنان که روی لبان تو نوشداروهات مرا بگیر در آغوش خویشتن یک روز شبیه کشتی کوچک میان پاروهات کنار دست تو باشم مدام میخندم شبیه خنده که میخیزد از النگوهات هزار سال دگر نیز برنمی خیزم اگر که سربگذارم به روی زانوهات کدام شعر من آشفته کرده مویت را که لای دفتر من مانده تاری از موهات به عطر موی تو آشوب می شود دل من کدام دست فرو رفته لای گیسوهات @golchine_sher
آنروز که در محشر مردم همه گرد آیند ما با تو در آن غوغا دزدیده نظر بازیم @golchine_sher
باز وا کرده نگاهت به حرم پای مرا به ضریحت برسان دست تمنای مرا چیست خاصیت این عشق که با جاذبه‌اش می‌کشد سوی حرم خلوت شب‌های مرا مثل من خستۀ دور از وطنی، می‌فهمی بهتر از هر کس دیگر دل تنهای مرا راستش غربت قم مثل خودش سوزان است بنشاند مگر الطاف تو در سایه مرا به گمانم خودش این غسل زیارت باشد اشک شوقی که گرفته‌ست سراپای مرا دل من کاشی صحن است، که معمار ازل کرده محدود به دیوار تو دنیای مرا باید ای خوب، ببخشی به بزرگیّ خودت غصه پر می‌کند از آه اگر نای مرا آمدم سوی ضریحت، بسپار امشب هم خادمت باز کند پیش خودت جای مرا @golchine_sher
داری دوباره در دل ما غم می آوری ُبغضی پر از غریبی و ماتم می آوری حالا که بزم روضه بنام تو زینب است حال و هوای ماه محرم می آوری دلداده ی حسینی و با عشق خود به او اصلاً تویی که عشق مُجسم می آوری تو دخت مرتضایی و با تیغ خطبه ات پیوسته لرزه بر همه عالم می آوری ارث از علی گرفته و طوفان غیرتی در موج هر بلا تو مگر کم می آوری؟ اما هلال غرق به خون با دلت چه کرد در پیش او دو دیده ی زمزم می آوری بی خود نبود بعد غم دلبرت حسین دستی به زانو و کمر خم می آوری @golchine_sher
این روزها پشت سر هم بد بیاری دیگر نمانده هم نفس امیدواری گم گشته ام در بیکرانِ روح پائیز کی می رسد پایان درد و زخم کاری چون روح سرگردانم و در بی کسی ها تنها برایم مانده اشک و آه و زاری آیا قفس تنگ است بر بال پریدن یا از نفس افتاده پرواز قناری دلگیرم از جغرافیای جاده ای که در آن نباشد ردّ پای تک سواری! تصویر دلتنگی ست در قاب نگاهم تنگ غروب جمعه و چشم انتظاری حتی برای التماس از محضر تو با خود ندارم توشه ای جز شرمساری وقتی بیایی باکلامت وارث عشق عطر محبت می شود در شهر جاری @golchine_sher
به فكر پنجره‌هايى كه بسته مانده نباش دوبـاره بـا طمـع عـشـق باز خواهد شد… @golchine_sher
دیر شد، بازآ که ترسم ناگهان پرپر شود دسته گل‌هایی که از شوقِ تو در دل بسته‌ام... @golchine_sher