eitaa logo
گلچین شعر
14.8هزار دنبال‌کننده
917 عکس
310 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
لحظه‌ها خرم و زیباست؛ مبارک باشد عرش تا فرش شکوفاست‌؛ مبارک باشد بر سر اهل مدینه برکت می‌بارد شادی حیدر و زهراست؛ مبارک باشد «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقيان» یعنی که جشن پیوند دو دریاست؛ مبارک باشد خطبه جاری شد و زهرا که «قَبلتُ» فرمود هر طرف زمزمه برخاست: مبارک باشد ساقی و کوثر، امروز به هم پیوستند مستیِ عالم بالاست، مبارک باشد نُه فلک خیره بر این لحظه‌ی موعود شده چشم‌ها وقف تماشاست؛ مبارک باشد فاطمه مرتضوی، حیدر هم مصطفوی‌ست وحدت اسم و مسماست؛ مبارک باشد بهترین خاطره‌ی عُمرِ "علی" خورد رقم ماه ذی الحجه گل آراست؛ مبارک باشد @golchine_sher
یقیناً جایِ امّا و ولی نیست کسی غیر از "علی" بر ما "ولی" نیست قسم بر باءِ بِسمِ الله، هرگز ِصِراطَ المستقیمی جز "علی" نیست @golchine_sher
دل است دیگر حرف حساب سرش نمی رود دیوانه شده یک ریز می گوید دوستت دارم نگرانش نباش خلاصه یک روز ساکت می شود .. @golchine_sher
اگر جای مُروّت نیست  با دنیا  مدارا  کن به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن دل از اعماق دریای  صدف های  تهی  بردار همین جا در کویر خویش مرواريد پیدا  کن چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها با هم نگاهش را تماشا کن ، اگر فهمید حاشا کن من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ مي آید به " آه عشق " کاری برتر از اعجاز عیسا کن خطر کن! زندگی بی او چه فرقی می کند با مرگ به اسم صبر  ، کم با زندگی امروز و فردا کن @golchine_sher
مثلِ بارانِ بهاری که نمیگوید کی بی خبر در بزن و سر زده از راه برس... @golchine_sher
باران شدی و چه بی امان می باری در شهر منی و بی نشان می باری یک روز اگر چتر دلم باز شود یکریز تو مثل آسمان می باری @golchine_sher
مرگم باد اگر دمی کوتاه آیم از تکرار این پیش پا افتاده ترین سخن که : "دوستت دارم" @golchine_sher
صبح شد،خورشید من چشمان خود را باز کن عشوه اى كن دلبرانه هى برایم ناز كن بوسه اى شیرین تر از شیرینِ فرهادم بده روز نو روزى نو را پــیش من  آغاز كن @golchine_sher
عطرِ گلِ یاس در بغل دارد صبح بر روی لبش قند و عسل دارد صبح هرجا که دمید عشق آوازه گرفت دیوانِ نفیسی از غزل دارد صبح @golchine_sher
چشمان روشنت غزلی از بهار داشت فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت من کودکانه چشم به چشم تو دوختم چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم اما نه آن‌قَدَر که دلم انتظار داشت من حرف می‌زدم که تو لب وا کنی، ولی لب‌های کوچکت هوسِ اختصار داشت با تو چه قصه‌ها که نمی‌گفت زندگی با من چه غصه‌ها که بدِ روزگار داشت رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت @golchine_sher
صدای به هم خوردن بال و پر بود گمانم که جبریل آن دور و بر بود نگاهش به در بود مهمان بیاید صدای در آمد، علی پشت در بود علی بود امّا نه مثل همیشه که رخسارش از شبنم شرم، تر بود گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند، لب فرو بست نگفت و محمّد خودش باخبر بود «فداها ابوها»، نگاهش به زهراست به نوری که در خانه‌اش جلوه‌گر بود به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید به زهرا که شاد از قضا و قدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه می‌خواست علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ که داراییِ او همین مختصر بود زره شد جهیزیّۀ عشق اما از آن روز زهرا برایش سپر بود @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا