لحظهها خرم و زیباست؛ مبارک باشد
عرش تا فرش شکوفاست؛ مبارک باشد
بر سر اهل مدینه برکت میبارد
شادی حیدر و زهراست؛ مبارک باشد
«مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقيان» یعنی که
جشن پیوند دو دریاست؛ مبارک باشد
خطبه جاری شد و زهرا که «قَبلتُ» فرمود
هر طرف زمزمه برخاست: مبارک باشد
ساقی و کوثر، امروز به هم پیوستند
مستیِ عالم بالاست، مبارک باشد
نُه فلک خیره بر این لحظهی موعود شده
چشمها وقف تماشاست؛ مبارک باشد
فاطمه مرتضوی، حیدر هم مصطفویست
وحدت اسم و مسماست؛ مبارک باشد
بهترین خاطرهی عُمرِ "علی" خورد رقم
ماه ذی الحجه گل آراست؛ مبارک باشد
#کمیل_کاشانی
#ازدواج_حضرت_علی_فاطمه
@golchine_sher
یقیناً جایِ امّا و ولی نیست
کسی غیر از "علی" بر ما "ولی" نیست
قسم بر باءِ بِسمِ الله، هرگز
ِصِراطَ المستقیمی جز "علی" نیست
#منصوره_محمدی_مزینان
@golchine_sher
دل است دیگر
حرف حساب سرش نمی رود
دیوانه شده
یک ریز می گوید
دوستت دارم
نگرانش نباش
خلاصه یک روز ساکت می شود ..
#محمد_جنت_امانی
@golchine_sher
اگر جای مُروّت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدف های تهی بردار
همین جا در کویر خویش مرواريد پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها با هم
نگاهش را تماشا کن ، اگر فهمید حاشا کن
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ مي آید
به " آه عشق " کاری برتر از اعجاز عیسا کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی می کند با مرگ
به اسم صبر ، کم با زندگی امروز و فردا کن
#فاضل_نظری
@golchine_sher
مثلِ بارانِ بهاری که نمیگوید کی
بی خبر در بزن و سر زده از راه برس...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
باران شدی و چه بی امان می باری
در شهر منی و بی نشان می باری
یک روز اگر چتر دلم باز شود
یکریز تو مثل آسمان می باری
#نازنین_زهرا_عابدیان
#عضوکانال_۱۲_ساله
@golchine_sher
مرگم باد
اگر دمی کوتاه آیم
از تکرار
این پیش پا افتاده ترین سخن که : "دوستت دارم"
#احمد_شاملو
@golchine_sher
صبح شد،خورشید من چشمان خود را باز کن
عشوه اى كن دلبرانه هى برایم ناز كن
بوسه اى شیرین تر از شیرینِ فرهادم بده
روز نو روزى نو را پــیش من آغاز كن
#هاتفمهدیقنبری
@golchine_sher
عطرِ گلِ یاس در بغل دارد صبح
بر روی لبش قند و عسل دارد صبح
هرجا که دمید عشق آوازه گرفت
دیوانِ نفیسی از غزل دارد صبح
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
چشمان روشنت غزلی از بهار داشت
فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت
من کودکانه چشم به چشم تو دوختم
چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت
از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم
اما نه آنقَدَر که دلم انتظار داشت
من حرف میزدم که تو لب وا کنی، ولی
لبهای کوچکت هوسِ اختصار داشت
با تو چه قصهها که نمیگفت زندگی
با من چه غصهها که بدِ روزگار داشت
رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب
چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت
#پوریا_شیرانی
@golchine_sher
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
#محسن_ناصحی
@golchine_sher