هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسیر موفقیت این شکلیه...
انتظار نداشته باشید بدون
شکست به موفقیت برسید.
(تا آخر نگاه کنید جالبه )
𝐉𝐎𝐈𝐍 𝐂𝐇𝐀𝐍𝐍𝐄𝐋
@golchintap
.
یا الله !🤲
اگر مرا به یک چشم بر هم زدن هم به حال خودم رها کنی …هلاک میشوم.
🩵
.
یا رب . . .🕊💗
دلهای ما را با ایمان پاکیزه !
و از هر چیزی جز خودت پاک گردان...
🩵
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
اللهم صل علی محمد و علی آل محمد
مثل دارو باش
بگذار برای به دست آوردنت جان بدهند...
📝
اگر عمر دوباره داشتم، اشتباهات بیشتری مرتکب می شدم.
همه چیز را آسان می گرفتم، تنها اندکی از رویدادهای جهان را جدی می گرفتم.
اهمیت کمتری به بهداشت می دادم، مسافرت بیشتر می رفتم، از کوهها بیشتر بالا می رفتم، در رودخانه های بیشتری شنا می کردم. بستنی بیشتر می خوردم و اسفناج کمتر.
مشکلات واقعی بیشتری داشتم و مشکلات واهی کمتری.
آخر ببینید، من از آدمهایی بودم که بسیار محتاط و عاقلانه زندگی کردم، البته من هم لحظات سرخوشی داشتم، اما اگر عمر دوباره داشتم، از این لحظات سرخوشی بیشتر می داشتم.
من هرگز جایی بدون دماسنج، پالتو، بارانی و… نمی رفتم.
اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر می کردم. وقت بهار ، زودتر پابرهنه راه می رفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه می دادم.
بیشتر عاشق می شدم، پایکوبی و شادی بیشتری می کردم و در روزگاری که همگان عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع می کنند، من به ستایش آسان گرفتن اوضاع می پرداختم.
زیرا با ویل دورانت موافقم که می گوید:
شادی از خرد عاقل تر است.
👤 #دان_هالد
📝
همیشه اولین مشت، اولین ضربه به ران و اولین برخوردِ بینی به تشکِ سفت درد دارد. درد دارد، اما ترست را از جنگیدن میریزد. میفهمی که آن هیولای ابرو گره گرده -که تند و تند رقص پا میکند و مشت و لگد پرتاب می کند سمتت-یکیست مثل خودت. ان وقت است که میتوانی از هر دو مشت، یکی را دفاع کنی و شاید حتا ضربهای با پا توی شکمش بکوبی. اما همیشه میدانی باید منتظرِ ضربه بعدی باشی که بالاخره یکجوری روی صورتت مینشیند. حالا هرچقدر هم که گاردت را بالا نگه داری و حواست جمع باشد.
بعدها که قویتر شدی، خودت پیشقدم میشوی برای ضربه خوردن. رفیقت را صدا میکنی که با مشت و لگد، گرمت کند. میدانی که بدنت یاد گرفته این درد را بپذیرد و به یک بیحسی نشئه آور تبدیل کند. با چشمهای خودت می بینی مشتها و لگدها روی سینه و ران و بالای کمرت فرود میآید، اما دیگر دردی حس نمیکنی. هر چه هست، بیتفاوتی است.
میخواهم بگویم فقدانِ نخستین محبوب، کم از خوردن اولین مشت نیست. کم از شکسته شدن بینی با یک ضربه و راه افتادن باریکه خون روی تاتامی. تا وقتی میان تشک افتاده ای که هیچ، اما وقتی بلند شدی، می فهمی هنوز زمانی برای زندگی داری؛ برای جنگیدن، برای بدست آوردن و نگهداشتن آدمها. اما توی ذهنت، بیمناکی. بیمناکِ فقدان. بیمناک جاده و مرگ و خداحافظی. با چشمهای خودت، رفیقت را میبینی که میرود. عشقت را. بابا و مامانت را. هرکدام را بهگونه ای، منوالی. و این روحِ سفید پرهیجان، کبود میشود از هجمه مشتهای کوفته و نشئه میشود از شدت ضربههای پشت هم.
حالا میخواهی بگویی غمگین نیست این حجم آدمهای بیتفاوت با ماسکهایی که به واقع ترسناکند؟ غمگین نیست فراوانی «دوستت دارم» هاییکه جوابش شکلک لبخند میشود یا نمیشود؟ غمگین نیست وانمودکردن و بازیهای تکراریِ هر روزه؟ راستی رفیق جان، حال امروز خودت چگونه است؟ هنوز می جنگی یا بی تفاوتی؟
👤 #مرتضی_برزگر
📝
آن سالها مایه ماکارونی مثل حالا انقدر سوسول نبود که . فلفل دلمه ای نداشت . قارچ و هویج رنده شده و ذرت آب پز هم نداشت .
این مخلفات آن موقع ها یا نبودند یا خیلی لوکس حساب میشد.
اصلاانگار خیلی هایشان هنوز اختراع نشده بودند . مایه ماکارونی عبارت بود از پیاز و رب و گوشت چرخکرده . با همه سادگیش اما لعبتی بود برای خودش . مادرم هر وقت ماکارونی می پخت من با یک تکه نان لواشی کهگذاشته بود کنار برای ته دیگ ، می آمدم کنار گاز و چشمهایم را مثل گربه چکمه پوش گرد میکردم که بگذارد لقمه ای مایه ماکارونی بخورم . گاهی که سردماغ بود قد یک لقمه برایم می گذاشت بماند ولی اکثر اوقات می گفت کم است و همه را می زد تنگ قابلمه ماکارونی . من ولی به همان روغن ربی ته ماهیتابه هم قانع بودم که مزه و بوی مایه ماکارونی داشت و چه بسا خوشمزه تر بود از خود ماکارونی و انقدر نان لواش را ته ماهیتابه می مالیدم که نیازی به اسکاچ نبود .
مادرم بعدها که فهمید می شود از ته ماهیتابه هم استفاده بهینه کرد و مخصوصا وقتی چند بار حین لیس زدن ماهیتابه مچم را گرفت ، موقع دم کردن ، محتویات ماکارونی را چند بار توی ماهیتابه می چرخاند تا همان دلخوشی کوچک من هم شسته بشود و برود به خورد ماکارونی ها .
گاهی فکرمی کنم پدر و مادرهای قدیمی ما را تحریم اقتصادی می کردند .دلم تنگ شده برای آن روزها، هرچه که بود، زندگی آن قدیم ها حالو هوای خوبی داشت .
👤 #بابک_اسحاقى
📝
هفته ی پیش نشستم به دیدن فیلم "پیانیست" و حالا دقیقا یک هفته است که این فیلم از توی مغزم جُم نمیخورد.
فیلم مربوط میشود به جنگ جهانی دوم و اشغال لهستان توسط نازی ها. از اول تا آخر فیلم، سربازهای نازی مثل آبِ خوردن این لهستانی ها را میکشتند. هرکسی هرسوالی که میپرسید، به جای آری یا خیر یک گلوله توی مغزش خالی میشد و بنده خدا هم مثل برگ درخت می افتاد روی زمین. توی این گیر و دار، قهرمان قصه که یک پیانیست لهستانی ست از معرکه جان سالم به در می برد و به مدت دو سال در نقاط مختلف شهر خودش را قایم میکند. آخرهای داستان، وقتی که دیگر برای پیانیستِ آواره رمقی هم باقی نمانده بود، یک فرمانده ی نازی محل پنهان شدنش را کشف میکند. فرمانده اما به جای اینکه مثل رفقایش ماشه را توی شقیقه ی پیانیست بچکاند، از او میخواهد برایش پیانو بزند و البته بعد هم جانش را نجات میدهد و باقی ماجراها.
▫️فیلم که تمام شد، پریدم روی اینترنت تا ببینم این داستان چه قدرش واقعی بود و چه قدرش تخیل. همه اش واقعیت محض بود. پیانیست لهستانی، فرمانده ی نازی، و حتی خانه ی خرابه ای که صدای پیانویش دل فرمانده را به رحم آورده بود، همه شان صفحه ی ویکیپدیا داشتند. خیلی جدی و واقعی یک روزی وجود داشته که میان هیاهو و کشت و کشتار، فرمانده ای از پیانو نواختن دشمنِ اسیر و درمانده اش لذت برده!
▫️زندگی نامه ی فرمانده را میخوانم و به این فکر میکنم که "دل رحم" بودن نعمتی ست که خیلی ها از آن محروم هستند. هشتاد سال از آن جنگ گذشته و از بین آنهمه فرمانده که مثل نقل و نبات آدم میکشتند، مردمِ دنیا قصه ی این یکی را برای هم تعریف میکنند.
کسی از فردایش خبر ندارد، ولی همین امروز عهد کنیم که اگر یک روزی آنقدر در زندگی بالا رفتیم که کار بنده ای از بنده های خدا به تصمیم ما بند بود، با "دل رحمی" برایش تصمیم بگیریم.
از بین فرمانده ها، فرمانده ای باشیم که دل داد به آوازِ "پیانو"❤️
👤 #مهدی_معارف
📝
مدتهاست اوضاع به هم ریخته. این روزها اگر بروی بی هوا به یک نفر بگویی سلام، چقدر شما قشنگید، ممکن است بدترین توهین ها را حواله ات کند. عادت کرده ایم به این که دیگران ما را زشت ببینند، انگار که در زشتی فضیلتی هست، یا کرامتی، یا لااقل امنیتی. اگر به مردم بگویی بی دلیل کسی را دوست داری، مسخره ات میکنند. یا نصیحتت می کنند و سعی میکنند منصرفت کنند. یا حتا متهمت می کنند به هزار و یک ماجرا که اصلا عقل کودکانه و شیدای تو به آنها فکر هم نکرده. اما اگر بگویی بی دلیل از کسی متنفری، کمکت می کنند دلایل محکمی پیدا کنی برای بیشتر شدن نفرتت. آدمها یاد گرفته اند از هم بیزار باشند، حتا از کسانی که نمی شناسند و هرگز ندیده اند. شاید باورت نشود؛ اما از عکسها و اسمهای مجازی حتا. از خنده و سرخوشی کسانی که نمی شناسند و از دنیای آنها هزار سال نوری فاصله دارد. برخی از ما حتا از حال خوب دیگران هم متنفریم، چه برسد به خودشان.
زیبایی های جهان از ترس ما در تاریک ترین پستوها پنهان شده اند. شاید برای همین است که آبهای جهان دیگر خنک و گوارا نیست. برای همین است که این همه تنها مانده ایم.....
👤#حمیدسلیمی
جهان چقدر زیباست
وقتی تو لبخند می زنی
گلهارا نوازش میکنی
به ستاره ها خیره می شوی
به کفتری که کنار پنجره برای جفتش آواز می خواند
دانه میدهی
و #چایت را با گل لبخند نوش جان میکنی
به افق زندگی خیره می شوی
و من در این همه شیدایی غرق می شوم
من چقدر خوشبختم
که از دور تو را می نگرم
عصرتون شكوهمند
ولی داخل جمله ی "بازم نظر خودته" چند تا گندت بزنن با این سلیقت هستش:)
یک توصیه به خانم ها و آقایون در همه ی رنج های سنی
صرفا به دلیل نیاز به مراقبت در ایام پیری بچه دار نشوید نسل پیش رو مسؤولیت خودشون رو هم گردن نمی گیرند :)
ایشالا هیچوقت درگیر رابطه ای که واسه شما جدی و واسه طرف سرگرمیه نشید.
من از اون روزى كه ديگه نتونستم صداهاى بلند رو تحمل كنم فهميدم كه سنم داره ميره بالا.
دلم میخواد زندگیمو بدم دست یکی بگم اینو یه دقیقه میگیری؟ بعد فرار کنم
دو مورد از بلندترین دیوارهای جهان به ترتیبِ بلندی:
۱. دیوار حاشا
۲. دیوار بزرگ چین