eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2.3هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
34.3هزار ویدیو
185 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ دارو گیاهی/پزشکی/خبرروز ای دی مدیر کانال @golchinta1 کانال دوم ،کانال زاپاس @golchinbehtarin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشات شاه کلیدن😍 بفرست واسش🥰❤️
اما خوب من، این شهر بی تو معیوب است؛ سیاره ی بی خورشیدی می‌شود همیشه ابری، با هوایی مسموم و کلاغ هایی لال. این شهر بی تو بوی انقراض می دهد، بوی نا، بوی مرگ؛ شهری که یک سرسره ندارد تا کودک درون من که دلتنگ آغوش توست سر خود را به بازی گرم کند و دمی آرام بگیرد، شهری که هیچ کوچه ی امنی برای گریستن مردی که دلتنگ است ندارد. این شهر بی تو، مزار بوسه هایی است که اتفاق نمی افتند. به داد من که هیچ، به داد شهر برس. 👤حمید سلیمی @golchintap
📝 . عزیزم، من ابر عقیم گمشده ای هستم. این را باید اول برایت بنویسم تا بفهمی چرا امید ندارم کسی دنبالم بگردد، یا اهمیتی به رنج من بدهد. هیچ آسمانی با من زیباتر نمی‌شود، و بلد نیستم گردنه‌ای را مه‌آلود کنم. گذرا و مبهم و بیهوده‌ام. اجازه بده چیزی را برایت تعریف کنم که کسی نمی‌داند. پدرم که مرد، هر روز می‌رفتم قبرستان، و در سالن غسالخانه خانواده‌ای را انتخاب می کردم و همراهشان سوگواری می‌کردم. نیاز داشتم رنج بکشم، و نیاز داشتم رنجم بیهوده باشد. هیچ‌وقت نرفتم کنار مزار پدرم، و همیشه از دور با او حرف می‌زدم. حالا شاید بفهمی آدمی که مرگ پدرش را نپذیرفته، برای پذیرفتن مرگ رویاهایش هم کار سختی دارد. پرسیدی کجا مانده‌ام. حالا دیگر جایم را پیدا کرده‌ام. سنگ ساکن ساکتی شده‌ام. از آن خواستن گرم قدیمی خیلی وقت است خلاص شده‌ام، و قرن‌هاست اجازه نداده‌ام کسی طوری لمسم کند که یادم بیاید زنده‌ام و فقط یخ زده‌ام. دور ایستاده‌ام، و تماشای جهان دیگر رنجم نمی‌دهد. لاک‌پشت پیر دچار نسیانم، و فقط چشم‌به‌راه آن بوسه‌ی سرد آخرم. یک‌بار برای کسی نوشته‌بودم رسیدن به لب‌هایت، شبیه شنا در دریای شب است، خوشایند و خطرناک. بعدها او را بوسیدم، و فهمیدم لب‌هایش سرد و خشکند، و شباهتی به خواب‌هایی که لبم دیده‌بود ندارند. حالا دیگر بزرگ شده‌ام، و برای کسی چیزی نمی‌نویسم. اوضاعم بهتر شده، نشده؟ عزیزم، من می‌توانم بقیه‌ی عمرم تماشایت کنم. یا حتی تصورت کنم، مثلا وقتی رقصیده‌ای و ملتهبی. می‌توانم ببوسمت، یا بنویسم تو را بوسیده‌ام. بدون این که بدانی، هرشب سر تو را روی سینه‌ام بخوابانم، با بوسه‌ها و نجوا. من خیالبافم عزیزم. و این ابر کوچک خیال‌باف، دست از خواستن برداشته، و کلماتش را دور انداخته‌است. ببخش که برای خوشبخت‌کردنت ناتوانم، و برای خنداندنت زیادی غمگینم. حالا بلند شو چراغ‌ها را روشن کن، پیراهنم را بپوش و برقص. خانه‌ام تاریک است، و من از تاریکی می‌ترسم، مثل بابا که از تاریکی متنفر بود و حالا در قعر تاریک دنیا پوسیده و دیگر هرگز در جاده‌ی چالوس مست پشت فرمان با هایده همخوانی نمی‌کند و نمی‌رقصد. بلند شو، برقص و انکارم کن، حالا که بر صلیب گریه می‌کنم و فریاد می‌کشم: پدر، چرا تنهایم گذاشتی. چه حرف‌های آشفته‌ای. مرا ببوس تا به سکوتم برگردم، ای کسی که هرگز نمی‌فهمی در خیالم با تو چه خانه‌ی روشن زیبایی دارم. همین. به خیال‌باف‌ها، بی‌پدرها، و کسانی که گریستن و رقصیدن بلدند 👤 @golchintap
📝 با دست زد رو شونه م و اشاره کرد به شکوفه های درخت سیبِ توو حیاط و گفت: - می‌بینی؟! حتی خدام با اون همه رحمن و رحیم بودنش دلش به حال زار من و امثال من نسوخته! تا همین چند وقت پیش اگه همین درخته رو می‌دیدی گمون می‌کردی یه جوری مرده که دیگه صدتا بهارم زنده ش نمی‌کنه، حالا ببینش؟! شده خودِ زندگی! اون وقت منِ اشرفِ مخلوقات چی؟! هیچ! یه عمره همون زخمیم که بودم! کاری ندارما، ولی کاش ما آدمام چارفصل بودیم مثل این دار و درختا. هوا که خوب می‌شد، حالِ بد ما هم خود به خود خوب می شد؛ بهار می‌شد دلمون، بهاری می شد حال و هوای زندگیامون. پاییز و زمستون و برف و بارون و حال خرابی و غم داشتیم، ولی بهار و تابستون و روزای خوش و شادیم حتمنی داشتیم... پوسیدیم از بس خزون بودیم آخه! چیزی نگفتم. یه نفس عمیق کشید و نگاه خیره شو از شکوفه ها گرفت و دوخت به سقف اتاق - ولی راستِ راستشو اگه بخوای... اینجوری که ما چارفصلمون شده بغض و جذام و زمستون، بعید می‌دونم هیچ عید و بهاری دردی از دردامون دوا کنه! 👤 @golchintap
📝 من حذف شدن آدم‌ها رو به غریبه شدنشون ترجیح میدم، واقعاً ترجیح میدم بدونم که فلان آدم از زندگیم رفته و دیگه هیچ نسبتی باهام نداره تا اینکه بدونم همچنان هست ولی بود و نبودش فرق چندانی نداره، دوست دارم از آدم‌ها خاطره به جا بمونه، نه صرفاً یه چهره‌ و اسم آشنا. @golchintap
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رزق بی پایانتون زیارت امیرالمومنین ع ضیافت افطاری در صحن حضرت زهرا سلام الله علیها در نجف اشرف
✏️ 《چراغ هیچکس تا صبح نمی‌سوزه》 این ضرب‌المثل اشاره به این دارد که هیچ چیزی در دنیا دائمی نبوده و بالاخره روزی به پایان می‌رسد. این عبارت در مواردی به کار می‌رود که از طرف شخصی عملی ستمگرانه صورت بگیرد و یا حقی ضایع شود، حال چه مالی و چه زبانی و چه به شکل دیگری، و کسی که حقش پایمال شده نتواند حقش را گرفته و یا تلافی کند. هر گاه به هر دلیلی ناامیدی از کار دنیا و افراد دنیادار به کسی دست دهد از این عبارت برای امیدوار کردن وی استفاده می‌شود. در دوران قدیم خانه‌ها با چراغ‌هایی روشن می‌شد که سوخت این چراغ ها یا نفت بود یا چربی حاصل از حیوانات. چون این سوخت خیلی در دسترس بیشتر افراد نبود برای صرفه‌جویی هنگام خواب آن را خاموش می‌کردند. گاهی هم خانواده‌های فقیرتر به علت کمبود سوخت مجبور بودند زود چراغ را خاموش کنند و بخوابند. بعضی‌ها که وضع مالیشان بهتر بود و توانایی ذخیره سوخت داشتند، بیشتر بیدار می‌ماندند و حتی متمولانی بودند که چراغ را بعد از خوابیدن هم روشن می‌گذاشتند. اما این چراغ‌ها مخزن سوخت محدودی داشتند و بالاخره سوختشان به صبح نرسیده تمام می‌شد و خاموش می‌شدند و به صبح نمی‌رسیدند.