#خاطرات_شهدا 🌷
💠هم نشینی با مردگان
🌷در سرپل ذهاب #قبرستانی بر روی تپه ای بود که شده بود مقر ما. مقرها هم چادر بود. جهت استقرار چادر، مجبور شدیم دو تا #قبر را نصف کنیم تا فضا صاف شود و بتوانیم چادر را برپا کنیم!
🌷شب ها که می خوابیدیم یا سرمان #توی_قبر بود یا پاهایمان یا دستانمان. درختی هم در کنار چادر بود که جغدی شب ها در کنار آن آواز می خواند. اوایل بسیار می ترسیدیم، ولی بعداً عادی شد. #سرگروهبانی داشتیم که خیلی می ترسید و شب ها می رفت در مقرهای دیگر می خوابید. حق هم داشت. چون ما حدود نیم متر زمین را گود کرده بودیم تا صاف شود.
🌷وقتی می خوابیدیم عملاً در کنار #میت خوابیده بودیم. من بهترین خواب ها و نگهبانی ها را در همین #سرپل_ذهاب داشتم. شب ها در آن #قبرستان حال معنوی خوبی داشتم.
راوى: #احمد_مرادی_عسکری
🍃🌷🍃🌷🍃
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
کلام_شهید
اگرمی خـواهی #محبوب
#خدا شوی
#گمنام باش
ڪار ڪن برای #خدا نه برای معروفیت...
🌷 #سردار_شهید_جاوید_الاثر_علی_تجلایی
ولادت: 5 مرداد 1338 تبریز
شهادت: 25 اسفند 1363
در شرق دجله عملیات بدر
#یادش_باصلوات
🌱☘🌱☘🌱☘🌱
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
این کجا و آن کجا
بالا: محمد مهدی فرزند شهید خیزاب شبهای قبل از عملیات به کوله پشتی پدر میرفت تا با پدرش عازم سوریه شود!
پایین: یادگارِ یادگارِ یادگارِ امام هم پدر را همراهی میکند! /محمد پاداش
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
میخواست مدارکیرو در روز رای گیری میرحسین موسوی برای وزارت خارجه به مجلس ببره که نذاشتن از جلوی منزلش حتی حرکت کنه.
🔶14 مرداد سالروز شهادت حسن آیت
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
💟 ترفند #محبوب شدن
♥️برای اینکه احترام و محبوبیت
تون توی جمع فامیل ها بخصوص
فامیل های همسرتون بره بالا یه
راه حل خیلی راحتش اینه که
هوای #بچه_های_فامیل رو داشته باشین .
♥️مثلا وقتی دعوت میشین خونه
ی اون فامیلتون حتما حتما
دستتون یه #کادوی_کوچولو
واسه بچه ی صاحبخونه بببرین.
از اونجاییکه خوشحالی بچه ها
خیلی به چشم همه میاد محبوبیت
شما هم بالا میره و از طرفی بچه
هم دوستتون داره و وقتی نباشین
میتونه مدافع خوبی براتون باشه... !!
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
💞
#آشپزی زن در خانه یکی از
#دلبریهای لطیف زنانه است...😉
و #علاقه مردان به آن نه به معنای
توجه به مساله گرسنگی است...
بلکه در جستجوی #دلبریهای
ظریف همسرشان هستند...😍
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🕊🍃🕊🌷
🌷 #انفاق_به_سبک_شهدا....
🍃ابراهیم معلم عربے یکے از مدارس محروم
تهران شده بود ...
اما تدریس عربے ابراهیم زیاد طولانے نشد!
از اواسط همان سال دیگر به مدرسه نرفت!
حتے نمے گفت که چرا به آن مدرسه نمےرود!
یک روز مدیر مدرسه پیش من آمد و گفت:
تو رو خدا !!!
شما که برادر آقاے هادے هستید،
با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه !!!
گفتم:
مگه چے شده؟
کمے مکث کرد و گفت :
حقیقتش ، آقا ابراهیم از جیب خودش پول مے داد
به یکے از شاگردها تا هر روز زنگ اول براے کلاس
نان و پنیر بگیرد !!!
آقاے هادے نظرش این بود که این ها بچه هاے
منطقه محروم هستند ؛
اکثرا سر کلاس گرسنه هستند ؛
بچه گرسنه هم درس نمے فهمد ...
مدیر ادامه داد:
من با آقاے هادے برخورد کردم !
گفتم نظم مدرسه ما را به هم ریختے!
در صورتے که هیچ مشکلے براے نظم مدرسه
پیش نیامده بود !!!
بعد هم سر ایشان داد زدم و گفتم:
دیگه حق ندارے اینجا از این کارها بکنے !
آقای هادے از پیش ما رفت و بقیه ساعت هایش را
در مدرسه دیگرے پر کرد ...
حالا هم بچه ها و اولیا از من خواستند
که ایشان را برگردانم ؛
همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف مےکنند ...
ایشان در همین مدت کم، برای بسیارے
از دانش آموزان بے بضاعت و یتیم مدرسه،
وسائل تهیه کرده بود که حتے من هم خبر نداشتم !!!
#شهید_ابراهیم_هادی
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
❣ #پــدرم گاهے
جزئيات را فراموش ميڪنم
اما چهره ات موقع #خنديدن
چيز جزئي نيست ڪه
بتوان فراموش ڪرد ...
#شهید_سید_سجاد_حسینی
#سيد_محمد_پارسا_حسيني
#نازدانه_ي_شهيد
🌹بهترین و متفاوت ترین کانال ایتا 🌹👇
🌴کانال گلستان خاطرات شهدا🌴
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ببینید جزء کدام گروه هستید: عوام یا خواص؟ اگر از گروه عوام هستید به سرعت خودتون رو از گروه عوام خارج کنید
#بصیرت
#قسمت_اول
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
🌷🌷🌷🌷
💥همه ی شما دعوت شدید به محفل شهدا😊
بهترین کانال شهدایی شامل
🔅خاطرات شهدا
🔅مطالب روز سیاسی
🔅تم عاشقانه
🔅استیکر شهدایی
🔅عکس فیلم و خاطره شهدا
🔅شهدای مدافع حرم
جا نمونی از مطالب پس با گفتن
#یا-زهرا روی لینک زیر بزنید👇👇👇 و به دعوت شهدا لبیک بگویید
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_409
موبایلم را از روے میز برمیدارم،نگاهم را بہ شمارہ ے تماس گیرندہ میدوزم. ناشناس است!
پوفے میڪنم و جواب میدهم:بلہ؟!
صدایے نمے آید،آرام مے گویم:الو!
باز جوابے نمے گیرم،با حرص میخواهم تماس را قطع ڪنم ڪہ صدایے ار عمق جان با آوا مے خواندم:آیہ!
حالمم را نمے فهمم،تنم یخ میزند و قلبم از هم مے پاشد...
نفس عمیقے میڪشد،صدایش مے لرزد:صدامو میشنوے آیہ؟!
بہ زور لب هایم را تڪان میدهم:نورا!
بغضش میشڪند و بہ هق هق تبدیل میشود!
_جانِ نورا؟!
نفسم را با شدت بیرون میدهم!
_بعد از پنج سال زنگ زدے بے وفا؟!
هق هقش شدت مے گیرد:نمیدونے چقدر دلم برات تنگ شدہ!
چشم هایم را مے بندم:ڪجا بودے این همہ مدت؟!
جوابے نمیدهد،آرام زمزمہ میڪنم:ڪجا بودے ڪہ ببینے چہ بلاهایے سرم اومد و سنگ صبورم باشے؟!
صداهاے نامفهومے بہ گوشم میخورد،آب دهانش را با شدت فرو میدهد و بینے اش را میڪشد:باید ببینمت!
نفس عمیقے میڪشم،بغض گلویم را مے فشارد.
صدایم مے لرزد:نورا!
_جانم!
_بیشتر از همیشہ تنهام! بیشتر از همیشہ بهت احتیاج دارم!
دوبارہ هق هق میڪند و ابراز دلتنگے! و من تنها بعد از پنج سال بہ صدایش گوش مے سپارم.
چقدر دلم برایش تنگ بود،چقدر بہ موقع آمد!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
لبخند بہ لب ظرف شیرینے بہ دست بہ سمت جمع مے روم،چیزے تا سال تحویل نماندہ.
دامنے با زمینہ ے بنفش و گل هاے صورتے و یاسے رنگ همراہ با ڪت سادہ ے یاسے رنگ و روسرے ستِ دامن بہ تن ڪردہ ام.
چادر رنگے ام را با یڪ دست گرفتہ ام و با دست دیگر ظرف شیرینے را.
پدرم بالاے سفرہ نشستہ،حسام و مریم و امیرمهدے هم سمت چپ ڪنار هم نشستہ اند.
نساء و میلاد هم نزدیڪشان نشستہ اند و با هم پچ پچ میڪنند،شیرین پیراهن صورتے رنگے بہ تن ڪردہ و موهایش را خرگوشے بستہ.
با خندہ دور سفرہ مے چرخد و سر بہ سر امیرمهدے و یاسین مے گذارد!
روزبہ هم ساڪت سر سفرہ نشستہ و منتظر من است،نگاهم بہ شڪم نیمہ بر آمدہ ے نساء مے افتد و لبخند میزنم.دختر دومش در راہ است!
امیرمهدے با حالت قهر رویش را از مریم و حسام برگرداندہ و توجهے بہ سر بہ سر گذاشتن هاے شیرین ندارد!
ظرف شیرینے را وسط سفرہ میگذارم و ڪنار روزبہ مے نشینم،مادرم هم ظرف گز و باقلوا بہ دست ڪنار پدرم مے نشیند.
یاسین سریع بلند میشود و ڪنارم مے نشیند،مادرم لبخند مهربانے میزند و رو بہ امیرمهدے مے گوید:چرا انقدر گرفتہ اے جیگر گوشہ ے مامانے؟!
امیرمهدے بغ میڪند و سریع بلند میشود و بہ سمت مادرم مے رود،خودش را لوس میڪند و روے پاے مادرم مے نشیند.
مریم پشت چشمے برایش نازڪ میڪند و رو بہ مادرم میگوید:مامان ولش ڪن! لوس شدہ!
نساء لبخند پر رنگے میزند و میگوید:امیر مهدے!موقع سال تحویل خوب نیست ناراحت باشیا!
امیرمهدے چیزے نمیگوید،خودش را بیشتر در آغوش مادرم جاے میدهد،روزبہ دستم را مے گیرد و آرام مے فشارد.
لبخندے تحویلش میدهم و آرام میگویم:امسال واقعا عید برام عیدہ!
ابروهایش را بالا میدهد و لبخند شیطنت آمیزے میزند:پس حسابے خدا رو شڪر ڪن ڪہ منو انداخت تو زندگیت!
آرام میخندم و با مشت بہ بازویش مے ڪوبم!
_بدجنسِ خود تحویل گیرندہ!
ریز میخندد:عاشق این لقب دادناتم!
سنگینی نگاہ ڪسے را احساس میڪنم،سر ڪہ بلند میڪند میبینم مریم با نگاهے پر از حسرت و لبخندے ڪم رنگ نگاهش را میان من و روزبہ و نساء و میلاد میچرخاند!
لبخند روے لب هایم خشڪ میشود،خودم را جمع و جور میڪنم!
روزبہ بہ پاے این میگذارد ڪہ خجالت ڪشیدہ ام و در جمع راحت نیستم!لبخند مهربانے تحویل مریم میدهم و میپرسم:امیرمهدے چش شدہ؟!
سرے تڪان میدهد:هیچے! همش دنبال بهونہ گیرے و قهرہ!
حسام نگاهے بہ امیرمهدے مے اندازد و میگوید:اگہ پسر خوبے باشی مے برمت شهر بازیا! مثلا عیدہ!
امیرمهدے توجهے نمیڪند و سرش را بہ سینہ ے مادرم مے چسباند،روزبہ نگاهے بہ مریم و حسام مے اندازد و همانطور ڪہ بلند میشود میگوید:با اجازہ!
متعجب نگاهش میڪنم،همانطور ڪہ بہ سمت مادرم میرود میگوید:امیر مهدے! مردا ڪہ قهر نمیڪنن! مگہ تو دخترے؟!
این را ڪہ میگوید،صداے جیغ شیرین بلند میشود!
_دخترا قهرو نیستن عمو لوزبہ!
صداے خندہ ے همہ بلند میشود،روزبہ با خندہ میگوید:دختر باید قهرو باشہ و نازشو ڪشید خوشگل خانم!
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#انس_با_قرآن
هر روزیک صفحه از قرآن کریم
سلامتیوتعجیلحضرتصاحبالزمان(عج) به نیابت از #شهـیدان_هادےذوالفقاری
#ماندنےموسوی
قـرائت امـروز 👇سوره #بقره #صفحه_پنجاه_ودو
@golestanekhaterat
╰─┅═ঊ
امـروز ۲۳ ذیالقعـده
روز مخصـوص زیارتی آقا امـام رضـاست🌹🍃
دوستان اگر تونستید برید و برای همه دعا کنید🌺🍃
اگر تو این روز دلتون زیارت میخواد...
بزنین رو این آدرس ضریح حضرت رو زیارت کنین🌹🌹
https://razavitv.aqr.ir/index/