eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4.2هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
صبــح ها بیشتر از نـور تــو را می خواهم ... 🌷 سردار شهید بهروز غلامے🌷 📎سلام ،صبحـتــون شهــدا
در سال 1334 در استان آذربایجان شرقی، شهرستان کلیبر در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در مدارس تبریز و اردبیل به تحصیل پرداخت سپس همراه خانواده ی برادرش به خوزستان، شهر اهواز مهاجرت کرد و سکونت گزید. تحصیلات دبیرستان خود را در اهواز گذراند. وی در اوایل جوانی نیز به کار یادگیری قرآن و فرایض دینی علاقه ی وافر داشت و زمانیکه ظلم و فساد بیداد می کرد آن جوان خوش اندیشه ضمن رعایت احکام اسلام، با یاد خدا روزگار می گذراند. پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی اعزام و در شهر مشغول به خدمت شد. طلوع فجر دمیدن آغاز کرد، او در چندین مرحله از سربازی فرار کرد تا در تظاهرات و راهپیمایی های مردم تهران شرکت کند. با پیروزی انقلاب و انفجار نور در همان اوایل انقلاب در ارگانی به نام #«جوانمردان» فعالیت کرد و به دنبال آن یکی از مؤسسین سپاه خوزستان خصوصاً در مبحث آموزش شدند و به اتفاق  علی غیوراصلی پادگان آموزشی بزرگی را راه اندازی نمودند. کلیه ی پاسداران استان خوزستان در آن پادگان آموزش نظامی فرا گرفتند که حقیقتاً آن مرکز آموزش باعث خدمات فراوانی به سپاه و جنگ عرضه نمود. اکثر فرماندهان یگان های سپاه عموماً آموزش های خود را در این پادگان فرا گرفتند. با شروع جنگ تحمیلی و هجوم ارتش تا دندان مسلح عراق به خوزستان و تصرف قسمت وسیعی از خاک کشورمان، وی با تشکیل اولین گروه چریکی به دشمن در مرزهای جنوبی شبیخون زد و با گروه اندکش به مبارزه با لشکرهای مجهز دشمن می رفت. آن سرو خرامان و قهرمان به علت دفاع مورد بازخواست بنی صدر، فرمانده کل قوای وقت، قرار گرفت و به همین جرم محاکمه صحرایی شد. بعد از عزل بنی صدر مجدداً به جبهه بازگشت و در وجب به وجب خاک خوزستان حماسه آفرید. در یکی از عملیات ها در حال نجات جمعی از یارانش که به محاصره ی دشمن در آمده بودند، مورد اصابت 7 الی 8 تیر خصم قرار گرفت. خود  در خصوص مجروحیتش می گوید: «در بیمارستانی در تهران بستری بودم و در حالی که بدنم باندپیچی شده بود خوابیده بودم. پیرزنی در حال گریه کردن پیشم آمد، به او گفتم: مادرجان، گریه نکن فرزندت را عمل می کنند و إنشاءالله خوب می شود. پیرزن که به شدت گریه می کرد گفت: پسرم من برای فرزندم گریه نمی کنم، برای شما گریه می کنم که یک جای سالم در بدنت نمانده است...» او پس از مداوا به اهواز بازمی گردد و مجدداً به جبهه اعزام می شود. او شمع محفل فرماندهان سپاه خوزستان بود و به لحاظ توان بالای نظامی به سمت فرماندهی تیپ امام حسن علیه السلام منصوب شد و در عملیات های مختلف شرکت نمود. او ویگان خدمتیش چنان در دل دشمن انداختندکه رادیو به صراحت نسبت به وی فحاشی می کرد. با تدابیر بهروز غلامی شناسایی لازم در فاو در سال 1362 انجام شد که دو سال بعد منجر به عملیات والفجر8 گردید و در عملیات خیبر در دل هور به لشکریان سیه دل هجوم آورد. در همان شب اول گردان های تحت امر شهید بهروز غلامی به اهداف خود رسیدند که در ادامه عملیات، بهروز، آن جوان زیبا و شجاع سپاه در خون خود غلتید و تا آسمان زیبای  پر گشود ولی هنوز نام وی در خوزستان با قداست خاصی تلاوت می شود و سمبل شجاعت ملت ایران است.  موسی اسکندری بعد از شهادت بهروز غلامی گفت: «مغز و روحم را از دست دادم». بس که گفتم و گفتند از شهیدان                             شهیدان را شهیدان می شناسند  http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔸روح‌الله خیلی بود. کوچک ترین ظلمی به کسی نمی‌کرد حتی به حیوانات☝️ 🔹جزیره که می‌رفتیم برای ورزش و آموزش، آهو🦌 زیاد داشت که معمولا وقتی ما را می‌دیدند زود می‌کردند. 🔸یکبار با یک آهوی زیبا دیدیم که در مسیر راه ما ایستاده بود😍 هرچی نزدیکش می‌شدیم، فرار نمی‌کرد. تعجب کردیم😧 چند قدمی مانده بود که بهش برسیم، روح‌الله گفت: 🔹صبر کن، یه تو چشماش هست. کمی فکرد و گفت: شاید این اطرافه که فرار نمی‌کنه. با نگاه مون👀 اطراف رو گشتیم، درست می‌گفت، میان بوته‌ها یک بچه کوچک و زیبا بود. 🔸روح‌الله دست من را کشید و گفت: بیا از یه مسیر دیگه بریم، بیچاره خیلی . مسیرمان را کج کردیم تا آهوی مادر خیالش راحت بشود💗 ✍ به نقل از: دوست شهید 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹 که در کربلا خاک شد....* : 👇👇👇👇👇 🌷ابوریاض از افســران ارتــش عراق در زمان جنگ هشت ســاله ورجــال سیاسی این کشــورنقل می کنــد؛ در های جنــگ مشغــول نبــرد بودم که دژبانی مـــرا خواست. مــان با دیدن مـــن خبر کشته شدن پســـرم را در جــنگ داد. خیلی ناراحت شدم😔. من برای او آرزوهای زیـــادی داشتـــم. به هر حـــال به رفتـــم و کارت و پـــلاک را تحــویل گرفتم و رفـــتم جـــنازه اش را ببینم. وقتے را کــنار زدم،شدیــدا یکه خوردم. 😳😳بــــا تعجب گفتــم: شده.اشتباه شــده. این پــسر من نیست.😲 افسر با بی طاقتی گفـــت :اما کارت و پلاکش تایید شده!😡😡 روی حرف خودم اصرار کردم. ناگهان در دلم افتاد که نکند با اصرار مشکلۍ برایم پیش بیاید. به اجبار جســـد را تحویـــل گرفتم.تابوت را روی ماشین بستم و به سمت زادگاهم حرکت کــردم. *وقتی به رسیـــدم به دلم افتاد بیشتر به خودم زحمت ندهــم و ان جســد را همــان دفـــن کنم.*چهره ان دلم را آتــش می زد. پیکری پاره پاره داشــت اما با و آرامــش آرمــیده بود برایــش ای خوانــدم و او را در کربلا دفن کــردم. تا پایان جنگ خبرے از پســرم نداشتم.تا اینکه با آزاد سازی اســرا به برگشت. اولــین چیزے که از او پرسیدم این بود:چرا پلاک و هویتت را به دیگـــری دادی؟ پسرم گفت:من توســط یک اسیر شدم. او اصرار کرد را به او بدهــم. حتي حاضــر بود بابتـــش به مـــن پول بدهد. به او دادم اما اصرار داشت که قلبا از این موضوع باشید.😊 گفتم در صورتے که دلیــل این را به من بگویی راضے می شوم. *بسیجی گفـــت:من تا دو یا ســـه ساعت دیگه میشم و قرار است من را در جـــوار مولایـــم حسین دفن کنند و می خواهم تا قیـــامت در مولایم حســـین ع بیـــارامم... 📚منبع؛ روزنامه کیهان,۵ دی ۱۳۸۹ 🌷 شهداییم 🌺☘🌺☘🌺 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──