eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
10.1هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
(بانوان) ❗️بعضی از مردان به رفتار های همسر خود در منزل پدرزن بسیار اند پس شما باید رفتارتان را به گونه ایی تنظیم کنید که پیام ناخوشایندی درپی نداشته باشد به عنوان مثال: 🔵درمنزل پدری او را نگذارید... و سعی کنید در‌کنار او بنشینید 🔴صحبت های خصوصی در حضور او را به برسانید تا شک و شبه ای پدید نیاید. 🔵یکی از های بهانه جویی و از ارتباط با خانواده ی زن ممکن است حس حسادت مرد به آنان باشد پس با توجه به او مانع این مشکلات شوید 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
#همسرانه ✍ همسر شهید : 🍃| نمی توانم بگویم از اینکه #رضایت دادم به رفتنش پشیمانم اما خیلی #دلتنگ می شوم به خصوص غروب ها🌅 خیلی 😢 اینقدر نبودنش را حس می کنم که احساس می کنم صاحب خانه ام🏡 نیست. مثل اینکه شما وقتی به #مهمانی می روید تا صاحب خانه نیاید سر سفره #رویتان نمی شود دست به غذاها بزنید😞✋ #تنها شدن را با همه وجودم #لمس کردم. |🍃 #همسرشهید_مهدی_قاضی_خانی🌷 🍃🌹🍃🌹 @golestanekhaterat
نامه ای برای علمدار کربلا: پشت نامه مینویسم زمان #رجعت خوانده شود... یا #عباس در زمان ما هیچکس به فکر مهدی فاطمه نبود برای فرق شکسته تو گریه میکردند ولی امام زمانشان #تنها بود... ◾️نهم #محرم •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فرازی از وصیتنامه📜 #مادر، از تو متشکرم ✓وقتی تحلم کردی، ✓وقتی با اسم #ارباب شیرم دادی، ✓وقتی دعا کردی #شهیدشوم🌷. ✓وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی، پاکستان و افغانستان، جنوب، غرب و شرق بود و تو ما را بزرگ کردی، #تنها و سخت. ⭕️ان شاءالله همیشه پیرو بی بی باشی👌. ⭕️ان شاءالله #باشهادتم_شفاعتت_کنم. #شهید_روح_الله_قربانی ✔️ @golestanekhaterat
🌸🍃🌸🍃 #یا_مهدی 🍂نگاه #رحمتت بر ماست می‌دانم که می‌آیی 🍂ز اشک دوستان😭 پیداست می‌دانم که می‌آیی 🍂گذشته چارده قرن و هنوز ای #یوسف_زهرا 🍂تو #تنها و علی تنهاست می‌دانم که #می‌آیی #این_بقیه_الله🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat
سر تکان داد و #اشک در چشمانش رخنه کرد، گفت: ای خدا! میشه به همین شكل منو به #شهادت برسونی؟ میشه اینطوری با تو #عشق_بازی کنم؟ می‌شه با سر بده بیام سمت تو؟ از #حيرت مانده بودم، از ضربان حرف‌هایی که حاجی می‌گفت و تمام وجودم را تکان داده بود. درک این مرد #سخت بود، نمی‌توانستم عمق #عاشقی‌اش را احساس کنم، نمی‌توانستم هم آغوش لحظات #دلدادگی‌اش شوم، او تنها بود. او در میدان عشق‌بازی تنها بود و #تنها به شهادت رسید! ساکت شد، دوباره سرش را عقب برد، پلک‌هایش را روی هم گذاشت و گفت: دوست دارم مرا بگیرند و پوستم را غلفتی بکنند تا #ولايت بدونه چه #سربازی دارد، دشمن بدونه که ما از این شکنجه‌ها نمی‌ترسیم و جا نمی‌زنیم. #شهید_محمد_شالیکار🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
زاده شدیم برای #رفتن، نه برای ماندن. و چه نیک رفتنیست، #غلتیده در خون. و بدا بحال ما #جاماندگان...
💠خوابی که با شهادتش تعبیر شد 🌷محمدامین روزهای آخر قبل از رفتنش به سوریه حس و حال عجیبی داشت، بسیار خوشحال بود، انگار قرار است شود، یادم است وقت رفتن از تمام اقوام و فامیل خداحافظی کرد و به رفت و با آن‌ها نیز وداع کرد. 🌷این اولین بار نبود که محمدامین به سوریه می رفت، چند بار دیگر هم رفته بود و این بار که می‌خواست به سوریه برود به او گفتم: بمان؛ اما او گفت: حرمین شرفین در خطر است، دشمنان حرامی به حضرت زینب (س) رحم نمی‌کنند، مامان! چگونه از رفتن من ممانعت می‌کنی، آیا یادت رفت روز عاشورا برخی با امام حسین (ع) را گذاشتند. 🌷مي‌گفت مامان 30 سال پيش سفره پهن‌ شده بود الآن اين سفره دوباره پهن‌ شده و ما بايد از آن استفاده كنيم. محمدامین با گفتن این حرف‌ها مرا کرد که به سوریه برود، 15 روز از رفتنش به سوریه می‌گذشت 27 خردادماه سال 95 که عموی فرزندم به‌اتفاق همسرش به منزل ما آمدند و دقیقاً ساعت 10:30 دقیقه شب بود که حاج قدرت از من و همسرم پرسید: از محمدامین خبری داری؟ 🌷من در جوابش گفتم: بله چند روز قبل که تلفنی با او صحبت می‌کردم به من گفت حالم خیلی خوب است، ناراحت نباشید. داشتم به سخنانم ادامه می‌دادم که دیدم عموی محمدامین شروع کرد به ریختن؛ از او پرسیدم: چه شد آیا محمدامینم شهید شد؟ دیدم حاج قدرت با بغض و گریه می‌گوید: بله محمدامین شهید شد. 🌷وقتی این خبر را شنیدم گریه کنم، نمی‌دانستم چگونه جای خالی محمدامین را پرکنم، چون او پسری بسیار و بود، نمی‌توانستم باور کنم که او شهید شد، بعد از گذشت چند روز به یاد روزهایی افتادم که محمدامین از من می‌کرد: مامان! دعا کن من . از اینکه می‌دیدم پسرم به آرزوی خود رسید خدا را شکر کردم و با خود گفتم مگر یک مادر جز اینکه فرزندش به آرزوی خود برسد خواسته دیگری دارد. 🌷پسرم به هم‌رزمانش گفته بود «الآن ديدم امشب عملياتي در پيش است و من و فرمانده شهيد مي‌شويم پ جنازه‌مان را هم نمي‌آورند.» بعد از آن مي‌گيرد و آماده شهادت مي‌شود. بعد از شروع عمليات سربازان سوري در جناحين آن‌ها بودند. از شدت آتش دشمن زمین‌گیر مي‌شوند و فرمانده‌شان مجروح مي‌شود، اما محمدامین برمي‌خيزد و مي‌كند و مي‌گويد «مگر ما شيعه علي بن ابيطالب نيستيم. شيعه علي ترسو نيست به پا خيزيد و برويد. من هستم.» 🌷بعد به سمت دشمن تيراندازي مي‌كند و با شجاعتش 160 نفر از آن مهلكه جان سالم به درمی‌برند. منتها خود محمدامین كنار كه به شهادت رسيده بود مي‌ماند و دو تير يكي به‌زانو و ديگري به پشتش مي‌خورد. هم‌رزمانش مي‌گفتند اول فكر كرديم كه تير به كتفش خورده و مي‌تواند بيايد. بنابراين برخي از رزمندگان در كانال مي‌مانند؛ اما ساعت از 9 شب گذشت جبهه النصره عكس شهيد محمدامین را در شبكه اورينت مي‌گذارد و همه متوجه مي‌شوند كه خواب او با شهادتش تعبير شده است... 🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🔸 را همانند امام علی (ع) خانه نشين نكنيد❌ 🔹چرا كه در اين دنيا " چيزی كه مرا آرام می نمود، نگاه زيبا و قشنگ😍 و پر درد💔 اين بود" 🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
قبل از آشنایی با محمد جواد به حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم.🙂 روبروی گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی درد دل میکردم. از او خواستم که به من بدهد که به انتخاب خودش باشد...💓 البته آن روزها نمیدانستم که ای ویژه از طرف بی بی در انتظار من است و آن هم خود حضرت زینب(س)، قرار است مرد آسمانی و همسفر بهشتی من شود.😍😌 از سفر که برگشتیم، محمد جواد به من آمد.آن زمانها در یک کارخانه مشغول به کار بود.😊 پسر خانواده بود که روی پای خودش هم ایستاده بود. حتی از جوانی و زمانیکه بود، در تابستانهایش کار میکرد. تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس 💐خواستگاری تا خرج مراسم عروسی همه را خودش داد. بعد از آن شروع کرد به همین منزلی که خانهء من و فرزندانم هست. سر پناهی که ستونهایش را از دست داد.😔تک تک مصالح و نقشهء منزل و رنگ دیوارها و طرح کاشی ها همه وهمه به من بود.آخر محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار است در این خانه بمانی...نه من....😔 آری همسر من بی تو در این خانه روزها را شب میکنم،تنها به دیدار تو در زمان ظهور (عج)😍😌 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔹زمانی که #عقد کردیم من پیش دانشگاهی را هنوز تمام نکرده بودم ☺️ عبدالله #صبح‌ها می آمد مرا می برد و ظهرها برم می‌گرداند🚗 🔸در خانه پدرم #دختری نبودم که هر ساعت هر جا که دلم بخواهد بتوانم بروم🚷 اما #مدرسه رفتن با خودم بود که پس از عقد شهید باقری🌷 همین را هم می گفت بهتر است #تنها نروم 🔹این سخت گیری شدید او را می گذاشتم روی حساب #علاقه اش😍♥️ از این موضوع اصلا ناراحت نبودم و دوست داشتم #رضایت او را به دست بیاورم. #شهید_عبدالله_باقری 🌷 #شهید_مدافع_حرم #گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#نبودنت رابلد نیستم دلتنگـ💔 که می شوم پنجرہ اتاقم روبه خیابان شلوغی🏘 باز می شود آنقدر #منتظر آمد
📜 ✍با یاری خدا و به اهل بیت(ع) این وصیت نامه را می نویسم📝 ان شاالله که بعد از مرگم باز و . 🌸🍃سلام بر آنهایی که رفتند و مثل بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم، که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را سر اخلاص نهادند🌷 خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد🤲 که مرگهاست. 🌸🍃بعد از مرگم به توصیه می کنم که مانند اربابم حسین(ع) صبر کند و بی تابی نکند❌ و خوشحال باشد که در جان دادم. و همینطوری مادرم به مدد اسوه صبر و استقامت در کربلا "حضرت زینب(س)" صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند😔 🌸🍃اگر به فیض رسیدم، خدای ناکرده هیچ سازمان یا ارگانی را مقصر ندانید📛 🌸🍃هروقت به سر قبرم آمدید یک از حضرت علی اکبر(ع) و یا "حضرت زهرا(س)" بخوانید و مرا به فیض بالای گریه😭 برسانید. 🌸🍃هروقت قصد داشتید خیری به بنده برسانید آنرا به مذهبی به عنوان کمک بدهید. 🌸🍃از و خانواده آنها طلب حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب👌 را ایفا کنم. 🌸🍃در کفنم یک (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. 🌸🍃تا می توانید برای حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست✅ 🌸🍃هم به خانواده و هم به دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی، اقتصادی و… پیرو فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم آسید علی آقا را نگذارید✘ 🌸🍃امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید پایمال شود. 🌸🍃این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود ان شاالله: 🔸مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر 🔹چند سالیست که از لطمه زنم 🔸سر قبرم چو بخوانند دمی 🔹 خود با لبه سنگ لحد می شکنم😭 🌸اللهم الرزقنا شفاعت الحسین یوم الورود و یثب لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین🌸 نام: حسین نام خانوادگی: معز غلامی نام پدر: علی اکبر http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
♦️شما اگر محمودرضا را با #کوثر می‌دیدید، لطافت خاص و دیدنی‌ای در ارتباطشان💞 قابل درک بود. یک بار به
🌷 💠 آخرین تماس 🔰 آذرماه 92 عمه شان در میانه کرد. پدر برای مراسمات به میانه رفته بود. آنجا بود که محمودرضا زنگ زد. بابا منم میخوام بیام میانه. لازم نیست من اینجا هستم، عذری برای شماها نیست. تو به کارت برس.اما او کرد، پدر اجازه داد. 🔰 پدر بی خبر بود که محمودرضا هدف دیگری دارد. محمودرضا می دانست همه فامیل آن جا هستند و می توانست همه را، همه را ببیند. با همان پراید سفید رنگش آمد. همه را دید، با همه کرد. 🔰 بعد از مراسم، پدر گفت محمودرضا بریم تبریز؟ بله بابا. آمدند، ماندند. فردا هم مادر گفت محمود امروز هم می توانی بمانی؟ گفت چشم، ماند. 🔰فردای آن روز بود. پدر میخواست به عادت دیرین به کوه برود. کوه های زیادی را در اینجا رفته بود. بارها بچه هایش را هم برده بود. محمود گفت بابا من را هم بیدار کن. صبح میخواهم با تو به کوه بیایم. صبح پدر بالای سرش که رفت دید خوابیده است. چند دقیقه ایستاد و کرد. خیلی زیبا خوابیده بود. خیلی آرام، عمیق. دلش نیامد بیدارش کند. رفت. 🔰وقتی برگشت محمودرضا پرسید پدر چرا بیدارم نکردی؟ و بعد به لباس های پدر اشاره کرد و گفت پدر لباسات خیلی نازک نیست؟ برای کوه مناسب نیست. پدر گفت همین نزدیک رفته بودم. محمودرضا گفت پدر من برایت لباس میخرم. پدر گفت نه میخوام لباس کلار بخرم. محمود گفت من از میخرم و برایت میفرستم. فردای آن روز صبح کرد و راه افتاد. ظاهرا همه چیز عادی بود. طبق معمول پدر و مادر را هم بوسید، مادر بالای سرش را قرآن گرفت و رفت 🔰اما سرکوچه که رسید دنده عقب برگشت، از ماشین پیاده شد پاهایش را جفت کرد و به هم کوبید. انگار می گذارد. گفت بابا مامان حلال کنید دیگه. تعجب کردن. پدر گفت نکنه قصد مکه و کربلا داری؟ کوچکی روی صورت محمودرضا شکفت. چیزی نگفت. نشست پشت فرمان و رفت که رفت. 🔰آنقدر آرام و عادی که آب در دل پدر ومادر تکان نخورد. یک هفته نشده بود که دوباره زنگ زد. بابا من اینجا میخواهم برات لباس بخرم ولی جنسی که شما میخواهید نیست. یک چیز پرز دار دیگه دارند، اجازه میدید بخرم؟ پدر گفت نه خودم بعدا میخرم و این محمودرضا بود. 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✨هنـوزچندماه ازازدواج لیلا و احمد نگذشته بودڪه احـمدتصمــیم گـرفت به زیارت امـام رضـا(ع)برود.😊 قصدش این بودکه بعداآن به جبهه برود و بیشترنگران این بود که درجبهه شهـید شود اما همسرش رابه مسافرتی نبرده باشد.✨ لیلا پرسیـد :مگراین مدت که همه جا با هم بـودیم به شـما سخت گذشته که می خواهی شهـید بشے⁉️😔 احمـد بیـست سـاله تا این سـن همه ی وقـتش را در راه پیـروزے انقـلاب گذاشـتہ بـود و همـین نقـطه ے مشتـرک آنها بود اما تمام حـدیث دلداریشان نبود💞💕 خندیدوگـفت :نه❗ ولیلا جـواب داد :پس مامے رویم آقا امام رضا(ع)وبعـدبرمی گـردیم. واگـرقـرارباشـد سعـادت نصیـب کسے بـشه هردوے ما باهم شهـید می شیم.🥰 درمسـیر برگشت از مشهد،وقتی درمسافـرخانہ اے برای استـراحت ڪوتاه اقامت گزیدند،مـنافقان آن مسافرخانه رابرای ضدیت با نظام اسلامی بمـب گذاری کردند . و آن دو روح به هم پیوسته با هم به دیدار معشـوق شتافتند.💖 --🍃─═ঊঈ🌹ঊঈ═─🍃- http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada' *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌷🌹🌷🕊🥀 یکی از بالاترین و با فضیلت‌ترین ، است که ، و به آن شدند . در دوران ، و ، آن هم . 🥀🕊🌷🌹🌷🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💐🕊🌴🌺🌴🕊💐 آره و رفتن ... ولی مونده ! هر روز تر از تر از .. ولی آخه و تنهایی ؟! یه بسم الله بگو تجدید کن بگو شما نکن ... خودم میشم سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 💐🕊🌴🌺🌴🕊💐 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️ 🕒ساعت ها و دقیقه ها به پای حرف های مردم مینشینی....🗣 حرفهایشان را نصف نصف میکنی...▪️▫️ کلمه کلمه 💬و حرف به حرف 💬آن را تفسیر و تحلیل میکنی.... 📝و ساعت ها🕓 در آن مورد به فکر فرو میروی !! ✅ ثانیه ای☝🏻 گوش بسپار به حرف های پروردگارت 💕.... آنکه تو را آفرید و اشرف مخلوقات قرار داد...👤❤️ ثانیه ای بنشین.... فقط و فقط گوش بسپار... و اگر اندکی هم شده بیاندیش...!! http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️ 🕒ساعت ها و دقیقه ها به پای حرف های مردم مینشینی....🗣 حرفهایشان را نصف نصف میکنی...▪️▫️ کلمه کلمه 💬و حرف به حرف 💬آن را تفسیر و تحلیل میکنی.... 📝و ساعت ها🕓 در آن مورد به فکر فرو میروی !! ✅ ثانیه ای☝🏻 گوش بسپار به حرف های پروردگارت 💕.... آنکه تو را آفرید و اشرف مخلوقات قرار داد...👤❤️ ثانیه ای بنشین.... فقط و فقط گوش بسپار... و اگر اندکی هم شده بیاندیش...!! http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
Pooyanfar-Arbaein-babolharam.net.mp3
4.96M
بنده ات آمد...😭 ◼️مناجات و روضه ویژۀ شب جمعه و ایام اربعین به نَفسِ کربلایی محمدحسین پویانفر یعنی اینکه از حرم جا موندم باز دوباره موندم یعنی دوری از شما دشواره حرم نرم میشم ... http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌷🌹🌷🕊🥀 یکی از بالاترین و با فضیلت‌ترین ، است که ، و به آن شدند . در دوران ، و ، آن هم . 🌹 🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──