🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🔰هر وقت می نشستم توی ماشین🚗 محمودرضا، اولین چیزی که توجهم را جلب می کرد #خوراکی هایی بود که روی سینه ماشینش بود. ماشینش #پراید بود و سینه تخت ماشین باعث می شد بتواند همیشه مقداری خوراکی😋 روی آن بگذارد و دم دست داشته باشد.
🔰تا سوار می شدم، قبل از اینکه راجع به خوراکی ها بپرسم، تعارف می زد و می گفت: #بخور! همه چیز، از انواع بیسکویت🍪 و کلوچه و #تنقلات تا گاهی یک تکه نان🍞 و گاهی هم غذایی که از خانه آورده بود روی سینه ماشین🚘 پیدا می شد. اما بیشتر وقتها بیسکویت و کلوچه🍩 و تنقلات بود.
🔰یکبار که دم یکی از ایستگاههای مترو🚝 شرق #تهران آمد و سوارم کرد، تا نشستم، دیدم یک بسته #شش تایی کیک با روکش شکلاتی🍩 باز کرده و گذاشته آنجا. یکی برداشتم و گفتم: «من #ناهار نخورده ام؛ با اجازه ات من چند تا از اینها می خورم😋»
🔰گفت: همه اش را بخور، من #سیرم. گفتم: تو که #همیشه در حال خوردنی! گفت: من باید همیشه بخورم🍝 نخورم که نمی شود✘ گفتم: ورود شما را به #سپاه_پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض می کنم!😂 خندید.
🔰 #خاطره ای را یادش آورده بودم که خودش یکبار آن اوایل که پاسدار شده بود👤 برایم تعریف کرده بود و مربوط به #مزاحی میشد که یکی از پاسدارهای قدیمی با #محمودرضا کرده بود. تعریف می کرد که: «یکبار در روزهای اول دانشکده🏢 که با بچه های پاسدار و اصطلاحا #کادر، غذا می خوردیم🍜
🔰بعد از خوردن ناهار #کمربند شلوارم را کمی شل کردم. یکی از پاسدارهای #قدیمی متوجه شد، از جا بلند شد دستش را گذاشت روی سینه✋ و گفت: ورود شما به #سپاه را تبریک عرض می کنم!😄
🔰محمودرضا بعد از اینکه #پاسدار شد، وقت برای خوردن و خوابیدن نداشت❌ اقلا در دفعاتی که من در طول رفت و آمدهایم به #تهران می دیدمش اینطور بود. خودش می گفت: علت اینکه همیشه توی ماشینش🚗 خوراکی دارد این است که #کمتر وقت می کند غذا بخورد.
🔰محمودرضا وقتی این را می گفت من همیشه یاد حرفی از #شهید_باکری می افتادم که می گفت: «اگر خداوند متعال تدبیری میکرد👌 و یک اتفاقی میافتاد که ما از این غذا خوردن #نجات پیدا میکردیم، وقتمان تلف نمیشد⌛️» (نقل از حاج مصطفی مولوی)
🔰هر چقدر #محمودرضا کم خور بود، بجایش من بخور بودم☺️ یکبار صبـ☀️ـح که با یکی از بچه رزمنده های #جبهه مقاومت آمده بود فرودگاه✈️دنبالم، وقتی نشستم توی ماشین دیدم یک نصفه #بربری روی سینه ماشین است.
🔰نصف نان را قبل از آمدن من، دو نفری👥 خورده بودند. یک تکه از نان🍞 را کندم و گفتم: «من #گرسنه ام... امروز هم که معلوم نیست تو به ما ناهار🍲 بدهی.» تا برسیم به #مقصد، من همه آن نصفه بربری را خوردم😅
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مدافع_حرم
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🕊🌹🕊🌹🕊
🔰از اونجایی که ارزش خیلی زیادی برای #کارش قائل بود و در منطقهی بلوچستان🗺 به دنبال گمشدهش (#شهادت) میگشت، #کمتر مرخصی میگرفت.
🔰یادم هست که این ایام دیگه دل تو دلش نبود💗 همهی #پیگیری ها و هماهنگی هارو انجام میداد برای شرکت در پیاده روی👣 #اربعین سالار شهیدان حضرت #اباعبدالله(ع)
🔰از اونجایی که خدمت به #پدرومادر اهمیــ💥ـت بسیار بالایی براش داشت، مرخصی هاش رو به صورتی تنظیم میکرد📆 که وقتِ برداشتِ #محصول (کشاورزی) باشه و به قول معروف یک تیر دو نشان بشه؛ هم دیدار و هم #کمک حال پدر و مادر باشه.
🔰این نحوهی تنظیم #مرخصی برای ایام اربعین حسینی طوری بود که، اولاً به دیدار خانواده اومده باشه👌 و #ثانیاً با دوستان هم محلهای به #کربلا مشرف بشن😍 که حق رفاقت👥 راهم ادا کرده باشه.
راوی: دوست شهید
#شهید_حسن_عشوری🌷
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🔰شهید مدافع حرمی که بعد از شهادت #گریه_کرد... 🔸هر سه نفر بالای سر #آقامرتضی بودیم. شروع به حرف زدن
#خاطرات_شهدا 🌷
💠سوغاتی
🔰خیلی خوش سلیقه بود👌 هر چیزی را که به نظرش #قشنگ میامد میگرفت و هزینه💰 و مقدار برای ایشون مهم نبود.
🔰همیشه به ایشون میگفتم: بابا #سوغاتی میخوای خیلی بگیری دو یا سه تکه ولی فایده نداشت❌ یک سفر که برای #اربعین اباعبدالله رفته بودن کربلا، برای من کت چرم🧥 خریده بودن و وقتی به بقیه ی همسفران نشان داده بودن همه ی #آقایون برای خانم هاشون یکی یک کت از همان ها گرفته بودن☺️
🔰یک روز قبل از اینکه بیان #مشهد تلفن زد☎️ و گفت: خانم یک چیز از شما میپرسم فقط جواب منو بده. از بین این رنگ هایی که میگم کدام یک را #کمتر دوست داری. "سبز . قهوه ای . آبی یا زرد". گفتم زرد چه طور⁉️
🔰گفت: از یک چیزی #چند_رنگش را برای شما خریدم و یکی از همسفران چیزی برای خانمش نخریده🙁 و حالا که از مرز رد شدیم چسبیده تو که #چند_رنگ گرفتی یکیش را بده به من و من تو رودرواسی گیر کردم مجبورم یکی از این کت ها را بدم به ایشون.
🔰با وجود اینکه من گفتم رنگ #زردش را بده به ایشون ولی گفت: آخه همه ی رنگ هاش خیلی قشنگه😍 و دوست داشتم از تمام رنگ ها و مدل ها داشته باشی👌 چهار مدل در #چهار_رنگ و از هر مدلی یک رنگش را انتخاب کردم.
🔰باز هم فکرت💭 را بکن و خبرش را بده. خلاصه همان #رنگ_زرد را داده بودن به اون آقا. وقتی از سفر برگشتن🚌 دیدم چه کت های قشنگی. گفتم: خوب #عزیز یکی کافی بود. گفت: دلم میخواست از همه ی رنگ ها و مدل هاش داشته باشی♥️
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهید_مدافع_حرم
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🔰شهید مدافع حرمی که بعد از شهادت #گریه_کرد... 🔸هر سه نفر بالای سر #آقامرتضی بودیم. شروع به حرف زدن
#خاطرات_شهدا 🌷
💠سوغاتی
🔰خیلی خوش سلیقه بود👌 هر چیزی را که به نظرش #قشنگ میامد میگرفت و هزینه💰 و مقدار برای ایشون مهم نبود.
🔰همیشه به ایشون میگفتم: بابا #سوغاتی میخوای خیلی بگیری دو یا سه تکه ولی فایده نداشت❌ یک سفر که برای #اربعین اباعبدالله رفته بودن کربلا، برای من کت چرم🧥 خریده بودن و وقتی به بقیه ی همسفران نشان داده بودن همه ی #آقایون برای خانم هاشون یکی یک کت از همان ها گرفته بودن☺️
🔰یک روز قبل از اینکه بیان #مشهد تلفن زد☎️ و گفت: خانم یک چیز از شما میپرسم فقط جواب منو بده. از بین این رنگ هایی که میگم کدام یک را #کمتر دوست داری. "سبز . قهوه ای . آبی یا زرد". گفتم زرد چه طور⁉️
🔰گفت: از یک چیزی #چند_رنگش را برای شما خریدم و یکی از همسفران چیزی برای خانمش نخریده🙁 و حالا که از مرز رد شدیم چسبیده تو که #چند_رنگ گرفتی یکیش را بده به من و من تو رودرواسی گیر کردم مجبورم یکی از این کت ها را بدم به ایشون.
🔰با وجود اینکه من گفتم رنگ #زردش را بده به ایشون ولی گفت: آخه همه ی رنگ هاش خیلی قشنگه😍 و دوست داشتم از تمام رنگ ها و مدل ها داشته باشی👌 چهار مدل در #چهار_رنگ و از هر مدلی یک رنگش را انتخاب کردم.
🔰باز هم فکرت💭 را بکن و خبرش را بده. خلاصه همان #رنگ_زرد را داده بودن به اون آقا. وقتی از سفر برگشتن🚌 دیدم چه کت های قشنگی. گفتم: خوب #عزیز یکی کافی بود. گفت: دلم میخواست از همه ی رنگ ها و مدل هاش داشته باشی♥️
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهید_مدافع_حرم
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#در_محضر_استاد
حجت الاسلام پناهیان
#رفتند
#تا_بمانیم
شاید بزرگترین اثری که #شهدا برای ما دارند این است که ما را به #فکر وا می دارند!
این که #شهیدی آلبوم عکس های خود را از بین می برد که نکند حالا بعد از #شهادتش ، اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود ...
و یا #شهیدی پلاکش را پرت کند در کانال #پرورش_ماهی که در فکرش #تشییع با شکوهی برای خودش متصور شد و می خواهد با این کارش #شهوت_شهادت را بخشکاند...
و فرماندهان #شهیدی که حاضر شدند در جمع سربازان سینه خیز بروند و در #پوتین بسیجی ها آب بخورند ...
و ...
و ...
و ...
اینها همه درس #قربانی_کردن_خود است!
#نباید هوای #قدرت داشتن ، داشت ...
#نباید هوای #دیده شدن داشت ...
و برای ما سخت است قربانی کردن #هوای_نفس
چون برای ما #لذت تقرب به خداوند از لذت های کم ارزش دنیا #کمتر است .
حالا ما چه کار ها که نکردیم برای #دیده_شدن و #شهدا از آن سو به ما #بیچارگان میخندند و شاید #اشک میریزند که در #خودمان ماندیم و لباس #هوای_نفس را از تن در نیاوردیم ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──