eitaa logo
کانال خبری گلستان شهدا
50.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
12.4هزار ویدیو
4 فایل
ارتباط با کانال و تبلیغات👇 https://eitaa.com/Admin_GolestanShohada ✅ کانال خبری گلستان شهدا با کد ۱-۱-۶۹۲۶۷-۶۱-۴-۲ در سامانه شامد وزارت ارشاد ثبت گردیده است. این کانال شخصی بوده و هیچ ارتباطی به ارگان خاصی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
یا ! تصاویری که مشاهده می نمایید غربی ترین قسمت پروژه احداث گلستان شهدا است. متاسفانه اطراف این پروژه به خصوص قسمت غربی تبدیل به زباله دانی شده است!!❗️❗️😳 بوی بسیار بد، متعفن و گندیدگی شیرابه زباله آنجا را فرا گرفته است که باعث شماری از زائران گلستان شهدا و خانواده معظم شهدا و ایثارگران شده است. راستی فراموش کردم ولی مربوطه قول دادند پروژه گلستان شهدا اصفهان چه تاریخی به می رسد؟! کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان آمادگی دارد مسئولین مربوطه در این رابطه را منتشر نماید. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
یا ! بیش از ۴۸ ساعت از خبر اولیه خبرنگار کانال گلستان شهدا گذشت. جالبه تصاویر تاریخ ۴۸ ساعت بیش تا زمان حال نشان می دهد جمع که نشد هیچ تازه بیشتر و انبوه تر هم شده است😳❗️ فقط کسبه گلستان شهدا اعلام نمودند: از به محل مراجعه نموده و اعلام نمودند کسبه و مغازه دارها خودرو تهیه کنند و زباله ها را از آن‌ محل انتقال دهند. مغازه دارها هم اعلام نمودند: متعلق به ما نبوده و انتقال آنها به ما ندارد. بوی زباله آن منطقه را فرا گرفته است!! جالبه این زباله ها دقیقا منطقه ای از گلستان شهدا واقع شده است که مغازه اغذیه فروشی و سوپر مارکت بوده و امکان ابتلا به هم وجود دارد و متاسفانه هیچ هم جوابگو نیست!!! چرا و ساخت سالن اجتماعات گلستان شهدا منطقه کارگاهی خود را مطابق با به صورت مناسب نپوشانده اند تا آن منطقه از گلستان شهدا تبدیل به زباله دانی شود؟! سوال از این است که الان تکلیف چیست؟ آیا باید خانواده شهدا و زائران گلستان شهدا باید لباس به تن کنند و زباله ها را از گلستان شهدا خارج کنند؟! چرا که قول دادند فاز اول پروژه گلستان شهدا اصفهان شش ماهه به می رسد امروز اتخاذ نموده اند؟؟!! باز هم اعلام می کنیم کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان آمادگی دارد مسئولین مربوطه در این رابطه را منتشر نماید. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
مادر با خاطراتش به زمستان سال ۱۳۴۴ لحظه تولد سعید می‌رود. زمستون بود که به دنیا آمد. ساعت ۱۱ شب. اون روزها توی خونه زایمان می‌کردند. وقتی بچه متولد شد، دیدم یکی از فامیل‌ها شادی عجیبی بابت این موضوع می‌کند. با خودم گفتم مگر تولد یک پسر این همه شادی دارد که این بنده خدا اینگونه خوشحال شده است. گذشت تا موقع ، وقتی با همان بنده خدا مواجه شدم دیدم دارد بلند بلند گریه می‌کند و می‌گوید آن روزی که قرار بود این بچه به دنیا بیاید، خواب دیدم یک سیدی آمد و گفت جلوی پای این مسافر بلند شو، او از سفر کربلا آمده است. مادر از زنده بودن سعید در همه این سال ها می‌گوید؛ از لحظه لحظه‌هایی که همراه و کمک‌حالشان در زندگی بوده است. او حتی روز مراسم سعید هم از همه اقوام و آشنایان می‌خواهد که لباس مشکی نپوشند. حتی سعید به پدر هم اجازه این کار را نمی‌دهد. می‌گوید: خودم هم یک لباس رنگ روشن پوشیدم چرا که معتقد بوده و هستم که برای مرده مشکی می‌پوشند؛ نه برای شهدا که زنده‌اند و نزد خداوندشان روزی می‌خورند. مادر مصداقی دیگر از زنده بودن سعید می‌آورد شب هفته‌اش دیدم توی حیاط خانه راه می‌رود، پرسیدم اینجا چه می‌کنی؟ گفت دنبال نردبان هستم تا یک تابلوی خوش آمدید سر در خانه نصب کنم. مادر روایت‌های متعددی از همراهی و حضور سعید در زندگی‌شان طی این سال ها دارد. قرار بود پسر دوم‌مان را زن بدهیم ولی خانه‌ای برایش پیدا نمی شد. خیلی دنبال یک جای مناسب گشتیم ولی بی‌فایده بود. یک بار در خلوتم به سعید گفتم مامان مگه تو پسر ارشد ما نیستی، مگه تو نباید کمک حال ما باشی؟ نمیخوای کمک کنی؟ همان شب به خوابم آمد و گفت مامان بیاین با هم برویم این خانه را نشانت بدهم، ببینید دوست دارید یا نه. آمدیم همین جا، طبقه پایین، مهتابی را روشن کرد و گفت مامان؛ اینجا را دوست داری؟ فردای آن روز یک نفر آدرس همین خانه‌ای که سعید در خواب به ما نشان داد را به حاج آقا می‌دهد و می‌گوید این ملک را قرار است بفروشند. به شب نرسیده همان خانه را قولنامه کردیم. ما دنبال جای گرم و نرم بودیم، سعید در سرمای کردستان نماز شب می‌خواند سعید اما نه تنها برای پدر و مادر و خانواده‌اش که برای رفقا و بچه‌های جنگ هم یک آدم عجیب و تکرارناشدنی بوده است. یکی از همرزمانش در خاطراتش با او گفته است: یک بار که با هم کردستان بودیم، هوا بی‌نهایت سرد بود. من قرار بود به همه سنگرها سر بزنم تا کسی خوابش نبرد. خدا خدا می‌کردم که زمان زود بگذرد و من از سرمای هوا به جایی گرم پناه ببرم. توی همین سرزدن به سنگرها بود که متوجه شدم یک نفر دولا شده است. اول ترسیدم، گفتم شاید دشمن است اما وقتی جلوتر رفتم متوجه شدم سعید پشت یکی از همین سنگرها و در آن هوای سرد مشغول نماز خواندن است. با خودم گفتم من دنبال یک جای گرم و نرم هستم، آن وقت این پسر ایستاده و دارد اینجا نماز شب می‌خواند. شهادت سعید و نام نیکی که از او به یادگار ماند، استجابت همه دعاهای مادری است که امروز با افتخار سر،  بلند کرده و از پسری می‌گوید که خدا برای این راه انتخابش کرد. یک روز رفتم شهدا، دیدم آقایی روی قبر سعید افتاده و دارد بلند بلند گریه می‌کند. از او پرسیدم سعید من را می‌شناسید، گفت من تا لحظه آخر کنارش بودم. آتش دشمن بی‌امان روی سرمان می‌بارید ولی سعید با آرامش خاصی داشت توی سنگر نماز می‌خواند. از نگرانی چندین مرتبه رفتم دنبالش که از سنگر بیرون بیاید ولی اصرار داشت اجازه بدهم نماز آخرش را با حال بخواند. می‌گفت این نماز، نماز آخرم است. ✍ نویسنده: کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
👆👆👆👆👆👆👆 جدیدترین اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان/ هنرمندان و با و صبح روزی که شرکت کنندگان مسابقه به مشهد می‌رسند حجت الاسلام علاءالدین به آنها می‌گوید: آماده شوید برویم حرم برای زیارت... اما شرکت کنندگان اعلام می کنند: کمیته مسابقات به ما اعلام نموده الان باید برویم. حجت الاسلام علاءالدین می گویند: این کلاسها فُرمالیته است و غیبت در کلاس ها مشکلی ندارد. پس به حرم می‌روند تا اینکه مسئولان مسابقات با شرکت کنندگان تماس می‌گیرند و می‌گویند: چرا در کلاس توجیهی نیستید❗️ در حالیکه همه استانها شرکت کرده ‌اند پس این عزیزان از کلاس باز می‌مانند و همین امر باعث می‌شود تا ساز و کار مسابقه را ندانسته و وقتی به محل مسابقه رسیدند دیگر کار از کار گذشته و و آنها مسئولان را کلافه می‌کند تا جاییکه مسئولان مسابقه می‌گویند چرا نمایندگان اصفهان این همه مشکل دارند❗️😳 دیر رسیدن به مشهد، خستگی راه، عدم شرکت در کلاس توجیهی باعث شد تا افرادی که در رشته های طراحی و نقاشی بودند نتواند رتبه بیاورند چرا که از طرفی بوم مورد نظرشان آماده نشده بود تا سیاه قلم روی آن پیاده کنند و از طرفی نمی‌دانستند که با توجه به کمبود وقت می‌توانند در موضوع آزاد شرکت کنند بر این اساس شرکت کنندگان در این رشته از دور رقابت حذف شدند❗️😔 زمانی که نمایندگان شاهد استان اصفهان به حجت الاسلام علاءالدین می‌کنند. ایشان در جواب با به فرزندان شهدا می‌گوید: پدران شما به شما نیاموختند❗️ در جواب یکی از این اعلام می کند: آن زمان که پدران ما باید برای تربیت ما وقت می‌گذاشتند در بودند. گفتنی است آقایان علاءالدین و حیدری به گفته شرکت کنندگان در مسابقه هیچگونه کمک و همراهی با این شرکت کنندگان که همگی خانم بودند نداشتند‌ و حتی بعضی اوقات که خانم ها می‌گفتند اگر ممکن است در حمل وسایل سنگین کمک کنید حجت الاسلام علاءالدین پاسخ می‌داند به ما ربطی ندارد خودتان می‌دانید❗️😳 لازم به ذکر است پیش از این از مسئولان بنیاد استان درخواست می کنند حتی المقدور هدیه ای برای برگزیده های استان در نظر بگیرند که آنها گفتند: ما محدود است و از پول بیت المال نمیتوانیم چنین خرجی را بتراشیم حال سوال ما از آقای این است که چطور صرف بودجه بیت المال برای عزیمت دو مسئول اشکال ندارد اما برای هدیه به فرزندان شاهد که در استان برگزیده شدند اشکال دارد؟! در نهایت با وجود این همه کاستی و بی مسئولیتی ها عوامل بنیاد شهید اصفهان در موفق به کسب رتبه در کشور شد. اما دیگر عزیزان در اثر و در عین شایستگی از رقابت ها شدند❗️😔 کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان آمادگی درج و مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان را در این رابطه دارد. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
💠بِسم ِ رب الشهداءِ والصِّدیقین💠 به روایت غاده جابر همسر شهید 🍃 این که خواب مجسمه چمران را دیدم این است که، گاهی فکر می‌کنم اگر تمام ایران را به اسم چمران می‌کردند این دلم را خنک می کند؟ آیا این، یک لحظه از لبخند مصطفی از دست محبت مصطفی را جبران می کند؟ هرگز ! اما وقتی دانشگاه شهید چمران مثل چمران را بپروراند، چرا... مصطفی کسی نیست که مجسمه‌اش را بسازند و بگذرند. این یک چیز مرده است و مصطفی زنده است. در فطرت آدم‌ها، در قلب آنها است. آدم ها بین خیردو شر درگیرند و باید کسی دستشان را بگیرد، همانطور که خدا این مرد را فرستاد تا مرا دستگیری کند. 🍃در تهران که تنها بودم نگاه می‌کردم به زندگی که گذشت و عبور کرد. من کجا؟ ایران کجا؟ من دختر جبل عامل و جنوب لبنان؟ من همیشه می‌گفتم اگر مرا از جبل عامل بیرون ببرند می‌میرم، مثل ماهی که بیفتد بیرون آب... زندگی خارج جنوب لبنان و شهر صور در تصور من نمی‌آمد. به مصطفی میگفتم: اگر می‌دانستم انقلاب پیروز می‌شود و قرار به برگشت ما به ایران و ترک جبل عامل است نمیدانم قبول می کردم این ازدواج را یا نه... اما آمدم و مصطفی حتی شناسنامه‌ام را به نام "غاده چمران" گرفت که در دار اسلام بمانم و برنگردم و من، مخصوصاً وقتی در مشهد هستم احساس می‌کنم خدا به واسطه این مردم دست مرا گرفت، حجت را بر من تمام کرد و از میان آتشی که داشتم می‌سوختم بیرون کشید. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: ۲۵ سال اهل شهرستان اصفهان 🍃در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد. مانع زیاد است. با صبر و استقامت راه انبیا را ادامه دهید. امروز جوانان ما با ریختن خونشان موانع راه را برداشته و برمی دارند و ما فردای قیامت در پیشگاه خدای تبارک و تعالی عذری نداریم. 🍃می دانید اسلام منهای روحانیت اسلام نیست و این سد دشمن شکن را نگذارید بشکند. و این حربه ی عظیم را از شما و ملتتان نگیرند.و در نتیجه اسلام وارونه را به مردمتان عرضه کنند.بدون روحانیت کاری از پیش نمی رود 🍃من به جبهه آمدم تا شاید گذشته ها را جبران کنم و خون آلوده ام را در راه خدا بریزم و بوسیله ی خون پاک شهدا تطهیر نمایم. اگر در این مسیر کشته شدم، شما مقاوم و استوار راهم را ادامه دهید. 🍃خواهرانم،...در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجاب را رعایت کنید. زهرا گونه زندگی نمایید و شوهرانتان را به راه خدا وادارید. 🍃از امام اطاعت کنید که عصاره ی اسلام است. او را تنها نگذارید که نماینده ی حجت ابن الحسن (عج) است. 🍃آن کسانی که مسولیتی دارند و با خون شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام، نام و عنوانی پیدا کرده اند مواظب خود باشند! 🍃دوستان عزیز! تنها راه رسیدن به سعادت، ترک محرمات و انجام واجبات است. راه قرب به خدا همین است و بس. دست یکدیگر را بگیرید و راه شهدا را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید. 📚کتاب مصطفی ، صفحه ۱۸۹ الی ۱۹۱ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf