─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1 __ متن روضه 1
_آقا سلام، روضـه مادر شروع شد
_باران اشک های مکرر، شروع شد
آجرک الله،،، یا بن الحسن،،، آقا،،،بازم ایام عزای مادرتون زهرای مرضیه،،،شروع شد،،،
_آقا اجــازه هســت بخـوانم برایتان
_این اتفاق از دم یک در، شروع شد
آقا منو ببخشید،،،مصیبت مادرتون زهرای مرضیه،،،از آنجایی شروع شد که،،،هنوز آب غسل پیغمبرخدا خشک نشده،،،یه عده نامرد،،،ریختند درب خانه امیرالمومنین(ع)،،،
_این اتفاق از دم یک در، شروع شد
یوسف فاطمه،،،امام زمان،،،
_تا ریشــه های چــــادر خاکی مادرت
_آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
@golvajhehaye_roozeh
نانجیب دومی صدا زد علی بیرون بیا،،،وگرنه خونه رو آتیش میزنم،،،
بمیرم برات مادر،،،
زهرای مرضیه اومد پشت در،،،فرمود حیا نمیکنی نانجیب،،،میخواهی بدون اجازه وارد بشی،،،،
یک نفر صدا زد،،،ای نانجیب،،،مگه نمیدونی،،،این خونه،خونه پیغمبره،،،
این ها هم،،، بچه های پیغمبرند،،،
اِنَّ فیها فاطِمَه،،،
زهرای مرضیه داخل این خونه است،،،
نانجیب مگه نمیشنوی،،،صدای دختر پیغمبره،،،هر چی گفتند داخل این خونه بچه های پیغمبره،،،اما اون بی حیا اعتنا نکرد،،،صدا زد،،، وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ
بخدا قسم خونه رو به آتیش میکشم
(#منبع: تاریخ الطبری، ج 2، ص 233)
اگرچه دختر پیغمبر باشه،،،خونه رو با اهلش به آتیش میکشم،،،خدایا همه جا رسمه،،،هر کی بابا از دست میده،،،مردم براش دسته گل می برند،،،اما مدینه بجای دسته گل،،،نانجیب اشاره کرد،،،هیزم ها رو بیارید،،،خونه رو آتیش بزنید،،،
ای وای،،، ای وای،،،مردم مدینه دارند نگاه میکنند،،،یدفعه ببینند،،،شعله های آتش بلند شد،،،
_تا ریشــه های چــــادر خاکی مادرت
_آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
@golvajhehaye_roozeh
یا صاحب الزمان،،،منو ببخشید آقا،،،مادرتون زهرا پشت در ایستاده،،،نميذاره این نامردها وارد بشن،،،
امانانجیب حیا نکرد،،،آنچنان با لگد به این در زد،،،صدای ناله مادر بلند شد،،،
یا ابتاه،،،یا رسول الله،،،
هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ
بابا یا رسول الله ببین،،،با دخترت چه کردند،،، پهلوم رو شکستند
_فریادهای مـــادر پهلو شکســـته ات
_تا شد فشار در دو برابر، شروع شد
سادات منو ببخشید،،،
همينجا بود صدای ناله مادرتون بلند شد،،،
یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(#بحارالانوار، ج 8، ص 230)ِ
فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند،،،
_کاش وقت در شکستن پای دشمن می شکست
_تا کــــه میـــــخ در نشــــــان پهلوی زهرا نبود
_کاش یک تن بود درآنجا ومی گفت این سخن
_کشـــتن شـش ماهه پاداش ذی القــربی نبود
یا صاحب الزمان،،،
اگر اینجا محسن شش ماهه رو،،، بین در دیوار کشتند،،، کربلا هم یک شش ماهه ای رو،،، روی دستهای باباش پرپر کردند،،،
آماده ای بگم یا نه،،، ابی عبدالله نگاه کرد،،،دید علی اصغرش،،،داره روی دستهاش جان میده،،،
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
گوش تا گوش علی رو دریدند،،،
_الا ای تیــر با من قطـع کـردی گفتگـویـش را
_لب من بر لبش بود و تو بوسیـدی گلویش را
_درست آندم که حلق تشنه ی او راتوبوسیدی
_تبسم کرد و زهــرا مـــادرم بوسید رویـش را
علی اصغرم،،،یه بار ديگه چشمات رو باز کن پسرم،،، من آوردمت اینجا،،، سیرابت کنم،،،
حالا جواب مادرت رو چی بگم،،،پاشو ببین مادرت منتظره،،،چطوری جنازه ات رو برگردونم علی اصغر،،،هر کجا نشستی ناله بزن،،،
ای غریب حسین،،،
_حس کرد ناز بوســـــه ی تیر ســـه شعبه را
_بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
@golvajhehaye_roozeh
📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1 __ متن روضه 1
_آقا سلام، روضـه مادر شروع شد
_باران اشک های مکرر، شروع شد
آجرک الله،،، یا بن الحسن،،، آقا،،،بازم ایام عزای مادرتون زهرای مرضیه،،،شروع شد،،،
_آقا اجــازه هســت بخـوانم برایتان
_این اتفاق از دم یک در، شروع شد
آقا منو ببخشید،،،مصیبت مادرتون زهرای مرضیه،،،از آنجایی شروع شد که،،،هنوز آب غسل پیغمبرخدا خشک نشده،،،یه عده نامرد،،،ریختند درب خانه امیرالمومنین(ع)،،،
_این اتفاق از دم یک در، شروع شد
یوسف فاطمه،،،امام زمان،،،
_تا ریشــه های چــــادر خاکی مادرت
_آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
@golvajhehaye_roozeh
نانجیب دومی صدا زد علی بیرون بیا،،،وگرنه خونه رو آتیش میزنم،،،
بمیرم برات مادر،،،
زهرای مرضیه اومد پشت در،،،فرمود حیا نمیکنی نانجیب،،،میخواهی بدون اجازه وارد بشی،،،،
یک نفر صدا زد،،،ای نانجیب،،،مگه نمیدونی،،،این خونه،خونه پیغمبره،،،
این ها هم،،، بچه های پیغمبرند،،،
اِنَّ فیها فاطِمَه،،،
زهرای مرضیه داخل این خونه است،،،
نانجیب مگه نمیشنوی،،،صدای دختر پیغمبره،،،هر چی گفتند داخل این خونه بچه های پیغمبره،،،اما اون بی حیا اعتنا نکرد،،،صدا زد،،، وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ
بخدا قسم خونه رو به آتیش میکشم
(#منبع: تاریخ الطبری، ج 2، ص 233)
اگرچه دختر پیغمبر باشه،،،خونه رو با اهلش به آتیش میکشم،،،خدایا همه جا رسمه،،،هر کی بابا از دست میده،،،مردم براش دسته گل می برند،،،اما مدینه بجای دسته گل،،،نانجیب اشاره کرد،،،هیزم ها رو بیارید،،،خونه رو آتیش بزنید،،،
ای وای،،، ای وای،،،مردم مدینه دارند نگاه میکنند،،،یدفعه ببینند،،،شعله های آتش بلند شد،،،
_تا ریشــه های چــــادر خاکی مادرت
_آتش گرفت، روضه معجر شروع شد
@golvajhehaye_roozeh
یا صاحب الزمان،،،منو ببخشید آقا،،،مادرتون زهرا پشت در ایستاده،،،نميذاره این نامردها وارد بشن،،،
امانانجیب حیا نکرد،،،آنچنان با لگد به این در زد،،،صدای ناله مادر بلند شد،،،
یا ابتاه،،،یا رسول الله،،،
هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ
بابا یا رسول الله ببین،،،با دخترت چه کردند،،، پهلوم رو شکستند
_فریادهای مـــادر پهلو شکســـته ات
_تا شد فشار در دو برابر، شروع شد
سادات منو ببخشید،،،
همينجا بود صدای ناله مادرتون بلند شد،،،
یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(#بحارالانوار، ج 8، ص 230)ِ
فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند،،،
_کاش وقت در شکستن پای دشمن می شکست
_تا کــــه میـــــخ در نشــــــان پهلوی زهرا نبود
_کاش یک تن بود درآنجا ومی گفت این سخن
_کشـــتن شـش ماهه پاداش ذی القــربی نبود
یا صاحب الزمان،،،
اگر اینجا محسن شش ماهه رو،،، بین در دیوار کشتند،،، کربلا هم یک شش ماهه ای رو،،، روی دستهای باباش پرپر کردند،،،
آماده ای بگم یا نه،،، ابی عبدالله نگاه کرد،،،دید علی اصغرش،،،داره روی دستهاش جان میده،،،
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
گوش تا گوش علی رو دریدند،،،
_الا ای تیــر با من قطـع کـردی گفتگـویـش را
_لب من بر لبش بود و تو بوسیـدی گلویش را
_درست آندم که حلق تشنه ی او راتوبوسیدی
_تبسم کرد و زهــرا مـــادرم بوسید رویـش را
علی اصغرم،،،یه بار ديگه چشمات رو باز کن پسرم،،، من آوردمت اینجا،،، سیرابت کنم،،،
حالا جواب مادرت رو چی بگم،،،پاشو ببین مادرت منتظره،،،چطوری جنازه ات رو برگردونم علی اصغر،،،هر کجا نشستی ناله بزن،،،
ای غریب حسین،،،
_حس کرد ناز بوســـــه ی تیر ســـه شعبه را
_بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
@golvajhehaye_roozeh
📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─