eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.6هزار دنبال‌کننده
252 عکس
156 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
بر خدا صلی الله علیه و آله در ادامه خطبه شعبانیه فرمود: «إِنَّ نُفُوسَکُم مَرهُونَةٌ بِاَعْمالِکُم فَفَکُّوها بِاستِغفارِکُم؛[17] [ای مردم!] شما همه در گرو کردارتان هستید، پس خود را با استغفار و آمرزش رها سازید!» و نیز فرمود: « وَ ظُهُورُکُم ثَقیلةٌ مِن أَوزارِکُم فَخَفِّفُوا عَنها بِطُول سُجُودِکُم؛[18] پشتهای شما از بار گناهان سنگین است، پس با سجده های طولانی خود از سنگینی آنها بکاهید.» شیخ صدوق می نویسد: معاذ بن جبل با دیدة گریان به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و با چشمانی اشکبار عرضه داشت: یا رسول الله! جوانی زیبا بیرون خانة شما ایستاده و زار و زار گریه می کند و می خواهد به حضور شما برسد. حضرت فرمود: او را نزد من بیاور! جوان با همان حالت گریان داخل شد و سلام کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله علت گریه اش را پرسید. گفت: یا رسول الله! گناهان بزرگی مرتکب شده ام که شاید خداوند هیچ گاه مرا نیامرزد. پیامبر صلی الله علیه و آله با ناراحتی فرمود: «وَیحَکَ یا شابُّ ذُنُوبُکَ أَعظَمُ أَم رَبُّکَ؛ وای بر تو ای جوان! آیا گناهان تو بزرگتر است یا پروردگارت؟ گفت: ای پیامبر پروردگارم از همه چیز بزرگتر است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا مرا به یکی از گناهانت خبر نمی دهی؟ او گفت: یا رسول الله ! من هفت سال بود نبش قبر می کردم و بعد از بیرون آوردن مرده ها کفن آنان را می ربودم تا اینکه دختر جوانی از انصار مرد. من آن شب بعد از نبش قبر وی کفن او را دزدیدم و عریان رهایش کردم. در آن حال، شیطان مرا وسوسه کرد و من به عمل شنیع زنا مرتکب شدم. هنگامی که گورستان را ترک می کردم ، آوازی از آن مرده شنیدم که تمام وجود مرا تحت تأثیر قرار داد و آن صدا این بود که ای جوان! وای بر تو از روز قیامت ، هنگامی که خداوند من و تو را احضار خواهد کرد. کفن مرا بردی و از قبر بیرون آوردی و مرا ناپاک رها کردی! یا رسول الله ! من با این اعمال ننگین گمان نمی کنم که هرگز بوی بهشت را استشمام کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله بر او نهیب زد که از من دور شو ای فاسق ! می ترسم به آتش تو بسوزم، چقدر به جهنم نزدیکی! حضرت رسول صلی الله علیه و آله این سخن را گفت و همواره با دست به او اشاره می کرد که از حضورش بیرون رود تا اینکه آن جوان از حضور پیامبر بیرون رفت. جوان گنهکار توشه تهیه کرد و به یکی از کوههای مدینه رفته و دستهایش را به گردن بسته ، داد می زد و می گفت: پروردگارا! تو مرا می شناسی و گناهم را می دانی . خدایا! من پشیمان شدم و به نزد پیامبرت رفتم، اظهار توبه کردم، اما مرا از خود دور کرد و خوفم را زیاد کرد. از تو می خواهم به حق نامهای بزرگوارت که مرا ناامید نگردانی! چهل شبانه روز می گفت و می گریست تا اینکه خداوند متعال این آیه را نازل کرد: ]وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أو ظَلَمُوا أنفُسَهُم ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ اللهُ[؛[۱۹ ] [بندگان خوب خدا] آنهایی هستند که هرگاه کار ناشایستی انجام دهند یا به خودشان ستم کنند، خدا را یاد می کنند و برای بخشش گناهان استغفار می کنند و جز خدا چه کسی گناهان را می آمرزد؟» پس از نزول آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه اصحاب به دنبال آن جوان پشیمان که همان بهلول نبّاش بود، آمد و پذیرش توبه اش را به وی ابلاغ کرد و وعدة بهشت به او داد و سپس به یارانش توصیه کرد: « گناهان خود را همانند این جوان جبران کنید!»[20] ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ