eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.6هزار دنبال‌کننده
252 عکس
156 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
( علیه السلام ) نه تنها خودش رو لب تشنه سر بریدند ، نماینده و سفیرش حضرت مسلم ابن عقیل رو ، با دستای بسته می آوردند ، وقتی بهش امان دادند ، حیله زدند ، نیرنگ به کار بردند ، گفتند تو در امانی ، حضرت پذیرفت ، شمشیرش رو گرفتند ، سپرش رو گرفتند ، اما تا شمشیرش رو گرفتند ، دستاشو بستند ... ریسمان و طناب آوردند ... کجایی گریه کنه اباعبدالله ؟ ریسمان و طناب آوردند یاد دستان بسته افتادم هر زمانی که من زمین خوردم یاد پهلو شکسته افتادم دیدند داره گریه میکنه ، گفتند مسلم چرا گریه میکنی ، گریه برا مرد جنگجو معنا نداره ، میدونید چی جواب داد ؟ گفت گریه ام برا خودم نیست ، گریه برا اون آقائیه که نامه نوشتم بهش بیا ، الان دست زینبش رو گرفته داره میاد ... نامه نوشتم ، بیایی آقا کاشکی نیایی مسلم رو تنها بزاری من التماست میکنم ارباب اگر میایی ، زن و بچه رو نیاری یکی داره تیر سه شعبه برای حرمله میسازه یه عده هم میگردند اینجا به دنبال نعل های تازه خونه به خونه کوچه به کوچه گشتم ولی یه سرپناه پیدا نکردم از این محله به اون محله دنبال یه قطره آب دارم میگردم عهدشون رو با من شکستند دستم رو بینِ کوچه بستند برای کُشتن تو آقا اینجا همه کمین نشستند آوردنش بالای دارالاماره با دستای بسته ، مردم پائین دارالاماره ایستادند ، ببینند با مسلم چه میکنند ؟ دلای آماده ... یه مرتبه دیدند بدن بی سرِ مسلم ، از بالای دارالاماره ، ... جانم ، یه لحظه دلت رو بفرست کوفه ، توو حرم باصفای حضرت مسلم ... بدن بی سرِ مسلم ابن عقیل از بالای دارالاماره روی زمین افتاد ، بدنش رو توو کوچه های کوفه میگردوندند ، میکشیدند ، اما بمیرم برا اون بدنی که کربلا ، ده نفر آمدند ... اگه اشک هم نداری ، نفس داری ناله بزنی ، ... این حرفِ خودشونو ، گفتند امیر « نَحْنُ رَضَضْنا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِی ... » اول پشت حضرت رو زیر سم اسب ها کوبیدند ، بعد بدن رو برگرداندند ... حالا هر کجا نشستی به قصد فرج فریاد بزن یا حسیییین ... ( سلام الله علیها ) ۱۸ مردادماه ۱۴۰۰ https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
( علیه السلام ) شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق دوباره شوق حرم تا خدا دلم را بُرد به عرش روشن کرب و بلا دلم را بُرد دوباره ماه مُحرم ، رسیده ماه عزا غروب غربتِ جان کاه « سیدالشهدا » برات گریه دوباره به چشممان دادند به ما حسینیه‌ی‌ گریه را نشان دادند مُحرم آمده آقا صدایمان کردی (گریه کنای من بیان ، سینه زنای من بیان ، عزدارای من بیان ، عزدارای حسینم بیان ، حسینم غریبه غریبه غریبه ، این شبا ، صداش با گوش دل شنیده میشه ، غریب مادر حسین ، غریب مادر حسین ، غریب مادر حسین ...) مُحرم آمده آقا صدایمان کردی برای عرض ارادت جدایمان کردی از شب اول گفت بیا ، گفتی چشم ، خیلی ها شب عاشورا میان ، شب تاسوعا میان ، اما تو هنوز خیمه بر پانشده بود ، سراغ میگرفتی ، کی میرسه ؟ ) لیاقتی بده تا روضه خوان تو باشیم عنایتی که فقط در امان تو باشیم ( آماده ای برای روضه ؟ آماده ای برای گریه ؟ ) صدای مرثیه‌ی آب آب می آید صدای گریه‌ی ‌ طفل رباب می آید ( این صدا همه رو بیقرار کرده ) هنوز علقمه لب تشنه‌ی لب سقاست هنوز چشمِ حرم در مصیبتش دریاست ( خط آخر شعر من ... شب اولی ها خوش به حالتون ، شب اول با شبای دیگه فرق میکنه ، آدم بعد یک سال به محبوبش رسیده ، به اربابش رسیده ) خمیده خواهری انگار می رود از حال گمان کنم که رسیده حوالیِ گودال حسییین ... از امشب دیگه باید نفست روخرج کنی ، ... اگر بدن بی سر مسلم رو از بالای دارالماره به زمین پرتاب کردند ، خواهرش نبود ، دخترش نبود ، اما بمیرم برا اون آقای غریبی که ... راوی میگه دیدم خانم از توو خیمه بیرون دوید ، عین عبارت است ، جگرم سوخت ، وقتی به این عبارت برخوردم ، سیدها ... عمه جانه تون تا دید حسینش روی زمین افتاد ، پا برهنه بیرون دوید ، « وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتِ فاطمه » ... هی زمین میخورد ، هی بلند می شد ، هی صدا میزد وا حسینا ... حالا هر کجا نشستی با عمه سادات هم ناله شو ، بگو یاحسین ... از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین دید نمیتونه حسینش بلند بشه ، مقتل اینطوری آورده ، اومد بالاسر حسین ، زیر کِتفاشو گرفت بلندش کرد ، تکیه داد به خودش ، داداش بلند شو ، زینبت اومده ، حسین ... سوی خیمه برگرد خوار حزینم تا به زیر خنجر ننگری چنینم ... برگرد زینب ، تو طاقت نداری ببینی ، سرِ حسین رو می برند ، حسیییین ... ( سلام الله علیها ) ۱۸ مردادماه ۱۴۰۰ https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
( علیه السلام ) دوباره میرسد از ره صدایِ پای مُحرم سلامِ ما به حسین جان و گریه های محرم چه نفْس های شریفی که می شوند در این ماه شبیه کعبه ، سیه پوشِ گریه های محرم چه سینه ها که بسوزند در مصائب ارباب اگه از شب اول می بینی سینه ات میسوزه ، برا غمهای ابی عبدالله ، خدارو شکر کن ، بگو خدایا ممنونم ، غم ابی عبدالله را توو سینه ام گذاشتی ، هر کسی خدا دوستش داره ، غم امام حسین رو توو سینه اش میزاره ، بگو خدا ممنونم ... چه سینه ها که بسوزند در مصائب ارباب چه اشک ها که بریزند در عزای محرم به روی پیرهن مشکی ام نوشته ام امسال منم گدای حسین و منم گدای مُحرم ( حسین جان ... ) تکرار به روی پیرهن مشکی ام نوشته ام امسال منم گدای حسین و منم گدای مُحرم به یاد اون شهدایی که رو لباسشون می نوشتند : « یاحسین » ، به یاد اون شهدایی که سربندشون « یاحسین » بود ، سربندشون « یا ابالفضل » بود ، سربندشون « یازهرا » بود ... تمام سال صدای حسین حسین می آید از آن دلی که شود سخت مبتلای مُحرم پیام فاطمه این است : شیعیان حسینم سلوک روضه بگیرید پا به پای مُحرم .. توو مجلس پسر ، مادر صاحب عزاست ، توو مجلس پسر ، مادر خوش آمد میگه ، توو مجلس پسر ، مادر میگه « بُنَیَّ » ، « بُنَیَّ قَتَلوک » ... مادر روضه میخونه ... هر کسی امشب صدای مادرش رو میشنوه ، خوشا به حالش ، « بُنَیَّ قَتَلوک » ... « وَ ما عَرَفوک » این جمله ی آخرش جگر رو میسوزونه ... « وَ مِنَ الماءِ مَنَعوک »مادرآبت ندادند ، حسییین ... این ناله های شما واشک های شما تسلای دل داغدار مادره ... ( سلام الله علیها ) ۱۸ مردادماه ۱۴۰۰ https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
3. امام حسین ع.mp3
زمان: حجم: 4.26M
( علیه السلام ) توو مجلس پسر ، مادر صاحب عزاست ، توو مجلس پسر ، مادر خوش آمد میگه ، توو مجلس پسر ، مادر میگه « بُنَیَّ » ، « بُنَیَّ قَتَلوک » ... مادر روضه میخونه ... هر کسی امشب صدای مادرش رو میشنوه ، خوشا به حالش ، « بُنَیَّ قَتَلوک » ... « وَ ما عَرَفوک » این جمله ی آخرش جگر رو میسوزونه ... « وَ مِنَ الماءِ مَنَعوک » مادرآبت ندادند ، حسییین ... این ناله های شما واشک های شما تسلای دل داغدار مادره ... چون وقتی پیغمبر خدا (ص) ، خبر شهادت ابی عبدالله رو به بی بی داد ، بی بی شروع کرد به گریه کردن ، خوب که گریه هاشو کرد ، سرش رو بلند کرد گفت بابا یه سئوال ازتون دارم ، باباجان اون روزی که حسینم رو میکُشند ، شما هستین ؟ پیغمبر (ص) فرمود : نه دخترم ، نه من هستم ، نه باباش علی هست ، نه تو هستی ، نه برادش حسن هست ، صدای گریه ی بی بی بلند شد ، باباجان یه سئوال دیگه دارم ، بابا پس کی برا حسینم گریه میکنه ؟ ... صدات رو نشون بده به بی بی ، بگو من براش گریه میکنم ، بی بی من حسینت رو غریب می بینم ... پیغمبر(ص) دلداریش داد ، فرمود آرام باش دخترم ، مادر حسین ، عزیز دل بابا ، ... مردان امت من دور هم جمع میشن ، برا حسین گریه میکنن ... زنهای امت من ، مثل مادران جوان مرده ، دور هم می نشینند ، به سینه می زنند میگن حسین ... لب تشنه سر بریدند سلطان کربلا را در خاک و خون کِشیدند عطشان نینوا را ... ( سلام الله علیها ) ۱۸ مردادماه ۱۴۰۰ https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
( علیه السلام ) نه تنها خودش رو لب تشنه سر بریدند ، نماینده و سفیرش حضرت مسلم ابن عقیل رو ، با دستای بسته می آوردند ، وقتی بهش امان دادند ، حیله زدند ، نیرنگ به کار بردند ، گفتند تو در امانی ، حضرت پذیرفت ، شمشیرش رو گرفتند ، سپرش رو گرفتند ، اما تا شمشیرش رو گرفتند ، دستاشو بستند ... ریسمان و طناب آوردند ... کجایی گریه کنه اباعبدالله ؟ ریسمان و طناب آوردند یاد دستان بسته افتادم هر زمانی که من زمین خوردم یاد پهلو شکسته افتادم دیدند داره گریه میکنه ، گفتند مسلم چرا گریه میکنی ، گریه برا مرد جنگجو معنا نداره ، میدونید چی جواب داد ؟ گفت گریه ام برا خودم نیست ، گریه برا اون آقائیه که نامه نوشتم بهش بیا ، الان دست زینبش رو گرفته داره میاد ... نامه نوشتم ، بیایی آقا کاشکی نیایی مسلم رو تنها بزاری من التماست میکنم ارباب اگر میایی ، زن و بچه رو نیاری یکی داره تیر سه شعبه برای حرمله میسازه یه عده هم میگردند اینجا به دنبال نعل های تازه خونه به خونه کوچه به کوچه گشتم ولی یه سرپناه پیدا نکردم از این محله به اون محله دنبال یه قطره آب دارم میگردم عهدشون رو با من شکستند دستم رو بینِ کوچه بستند برای کُشتن تو آقا اینجا همه کمین نشستند آوردنش بالای دارالاماره با دستای بسته ، مردم پائین دارالاماره ایستادند ، ببینند با مسلم چه میکنند ؟ دلای آماده ... یه مرتبه دیدند بدن بی سرِ مسلم ، از بالای دارالاماره ، ... جانم ، یه لحظه دلت رو بفرست کوفه ، توو حرم باصفای حضرت مسلم ... بدن بی سرِ مسلم ابن عقیل از بالای دارالاماره روی زمین افتاد ، بدنش رو توو کوچه های کوفه میگردوندند ، میکشیدند ، اما بمیرم برا اون بدنی که کربلا ، ده نفر آمدند ... اگه اشک هم نداری ، نفس داری ناله بزنی ، ... این حرفِ خودشونو ، گفتند امیر « نَحْنُ رَضَضْنا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِی ... » اول پشت حضرت رو زیر سم اسب ها کوبیدند ، بعد بدن رو برگرداندند ... حالا هر کجا نشستی به قصد فرج فریاد بزن یا حسیییین ... ( سلام الله علیها ) ۱۸ مردادماه ۱۴۰۰ https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ بے نامـه ے زهـــرا ، به عـــزا ره ندهــندم در پشـــت درم ،بار دگــــر نامــــه بگیرم سـوگند به آن کشـته که در پشت در افتاد در بــاز شــــود باز اگـــــر نامــه بگـــیرم ایـام محـــرم شـــد و ذیحـجـه ســرآمــد در میـزنــم از پـیـڪ ســحـر نامــه بگـیرم چاووش عـزا موکــب غـم را حــرکت داد میل ســفـرم هست ، ســـفـر نامـه بگیـرم _دیگه چیزے نمونده این قافله برسه کربلا،،، اے همـســفران قـــافـله را تـنـــد نــــرانید کز اصــغر شش ماهـــه گــذرنامـه بگــیرم شـمیم پرچـمش میاد، بوے محرمش میاد چه بلایے سـرش میاد،صداے مادرش میاد یکے میاد یکے میـره،شهیـدمیاد اسیر میره جوون میاد و پیر میره،،، حسین،،، ابے عبدالله رسید منزل سعلبیه،،،،اونجا اتراق کردن، دو تا قاصد از کوفه میومدن، حضرت پرسید از کوفه چه خبر؟! گفتن همین قدر بگیم مسلمت رو کشتن،،، تا این خبر رو دادن ارباب ما گریه کرد، فرمود: ”رَحِمَ اللَهُ مُسْلِمًا إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ” بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارن،،،” مسلم تو کربلا پنج تا شهید داره،،، دوتا آقازادش تو خود کربلا کشته شدن که حضرت تو ناحیه ے مقدسه به اونا سلام مے کنه دوتا آقازادش، محمد و ابراهیمن که تو مصعب کشته شدن،،، یه دخترم داره به نام حمیده که تو ماجراے شام غریبان کشته شده،،، این دختر رو صدا زد،،، بغلش کرد،،، ابے عبدالله دایے این دختره،،،یه جورے نوازشش کرد، که این دختر فهمید یتیم شده ”حضرت فرمود: مبادا دلتنگے کنی، من هستم،،، ”خواهران و دختران من هستن،،، ” سکینه این صحنه رو به خوبے داره مے بینه،،، گذشت تا عصر روز عاشورا،،، با همه وداع کرد،،، همه رو آرام کرد،،، این زن و بچه و خواهر رو به خیمه راهے کرد،،،سوار بر ذوالجناح شد دید دیگه مرکب حرکت نمے کنه،،، ”یه نگاه کرد دید ذوالجناح سرشو پایین انداخته،،،سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده‌ ” از اسب پیاده شد”،،، این ناز دانه رو بغل گرفت، یا الله، نمیدونم این نازدانه چه جورے حرف میزد، دل حسین و به لرزه انداخت،،، فرمود:”لاتحرقے قلبے بدمعڪ حسرة، مادام الروح فے جُثمانی” یعنے تا زنده ام دلمو آتش نزن،،،” هر جورے بود این دختر تو بغل بابا آرام گرفت، دست نوازش بابا رو سر دختر قرار گرفت،،، هر جورے بود دختر رو آرام کرد ”اما بمیرم عصر روز یازدهم،،، این نازدانه آمد کنار گودال قتلگاه،،،هر چه گشت بلکه یه بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه،،،دست نوازش بابا رو رو سرش بیاره،،،هر کارے کرد نتونست ”میدونے چرا؟،،، آخه هر طرف بدن رو برداشت طرف دیگه متلاشے شد،،،” بدن امام احترام داره، هر کارے کرد دید بدن داره متلاشے میشه، آخرالامر بدنو رو زمین گذاشت، ”فنکبت علیه” بر اون بدن سجده کرد،،، این لبارو گذاشت بر اون رگاے بریده،،، یه وقت شنید از اون حنجره خونے بابا این صدا بلند شد، سکینه جان،،، به شیعیان من سلام مرا برسان،،، بگو بابامو لب تشنه کشتن،،، اے حسین،،، شِیعَتِے مَا اِنْ شَرِبتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونے اَوْ سَمِعْـــتُمْ بِغَـــریبٍ اَوْ شَهِیـدٍ فَانْدُبوُنی اگه من و تو روضه خون شدیم،،، از اثر اون سلامیه که از حنجره ے اربابمون به ما رسیده،،، روضه رو به همون جایے ختم کنم که شعرم ختم شد، سکینه جان به اونا بگو: لَیْتَکُمْ فِے یَوْمِ عاشُــورا جَمیعاً تَنْظُروُنے کَیْفَ اَسْتَسْقِے لِطِفْلے فَابَوْا اَنْ یَرْحَمُونی حسین،،، بأبے المستضعف الغریب، یا قتیل الله یااباعبدالله لطفے که کرده اے تو به من مـادرم نکرد اے مهــربان تر از پدر و مـادرم حسین،،، بالحسین یاالله،،، کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇 https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتے بر محمد و آل محمد ─━⊰-••••═•••❃❀❃•••═••••-⊱━─
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ بے نامـه ے زهـــرا ، به عـــزا ره ندهــندم در پشـــت درم ،بار دگــــر نامــــه بگیرم سـوگند به آن کشـته که در پشت در افتاد در بــاز شــــود باز اگـــــر نامــه بگـــیرم ایـام محـــرم شـــد و ذیحـجـه ســرآمــد در میـزنــم از پـیـڪ ســحـر نامــه بگـیرم چاووش عـزا موکــب غـم را حــرکت داد میل ســفـرم هست ، ســـفـر نامـه بگیـرم _دیگه چیزے نمونده این قافله برسه کربلا،،، اے همـســفران قـــافـله را تـنـــد نــــرانید کز اصــغر شش ماهـــه گــذرنامـه بگــیرم شـمیم پرچـمش میاد، بوے محرمش میاد چه بلایے سـرش میاد،صداے مادرش میاد یکے میاد یکے میـره،شهیـدمیاد اسیر میره جوون میاد و پیر میره،،، حسین،،، ابے عبدالله رسید منزل سعلبیه،،،،اونجا اتراق کردن، دو تا قاصد از کوفه میومدن، حضرت پرسید از کوفه چه خبر؟! گفتن همین قدر بگیم مسلمت رو کشتن،،، تا این خبر رو دادن ارباب ما گریه کرد، فرمود: ”رَحِمَ اللَهُ مُسْلِمًا إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ” بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارن،،،” مسلم تو کربلا پنج تا شهید داره،،، دوتا آقازادش تو خود کربلا کشته شدن که حضرت تو ناحیه ے مقدسه به اونا سلام مے کنه دوتا آقازادش، محمد و ابراهیمن که تو مصعب کشته شدن،،، یه دخترم داره به نام حمیده که تو ماجراے شام غریبان کشته شده،،، این دختر رو صدا زد،،، بغلش کرد،،، ابے عبدالله دایے این دختره،،،یه جورے نوازشش کرد، که این دختر فهمید یتیم شده ”حضرت فرمود: مبادا دلتنگے کنی، من هستم،،، ”خواهران و دختران من هستن،،، ” سکینه این صحنه رو به خوبے داره مے بینه،،، گذشت تا عصر روز عاشورا،،، با همه وداع کرد،،، همه رو آرام کرد،،، این زن و بچه و خواهر رو به خیمه راهے کرد،،،سوار بر ذوالجناح شد دید دیگه مرکب حرکت نمے کنه،،، ”یه نگاه کرد دید ذوالجناح سرشو پایین انداخته،،،سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده‌ ” از اسب پیاده شد”،،، این ناز دانه رو بغل گرفت، یا الله، نمیدونم این نازدانه چه جورے حرف میزد، دل حسین و به لرزه انداخت،،، فرمود:”لاتحرقے قلبے بدمعڪ حسرة، مادام الروح فے جُثمانی” یعنے تا زنده ام دلمو آتش نزن،،،” هر جورے بود این دختر تو بغل بابا آرام گرفت، دست نوازش بابا رو سر دختر قرار گرفت،،، هر جورے بود دختر رو آرام کرد ”اما بمیرم عصر روز یازدهم،،، این نازدانه آمد کنار گودال قتلگاه،،،هر چه گشت بلکه یه بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه،،،دست نوازش بابا رو رو سرش بیاره،،،هر کارے کرد نتونست ”میدونے چرا؟،،، آخه هر طرف بدن رو برداشت طرف دیگه متلاشے شد،،،” بدن امام احترام داره، هر کارے کرد دید بدن داره متلاشے میشه، آخرالامر بدنو رو زمین گذاشت، ”فنکبت علیه” بر اون بدن سجده کرد،،، این لبارو گذاشت بر اون رگاے بریده،،، یه وقت شنید از اون حنجره خونے بابا این صدا بلند شد، سکینه جان،،، به شیعیان من سلام مرا برسان،،، بگو بابامو لب تشنه کشتن،،، اے حسین،،، شِیعَتِے مَا اِنْ شَرِبتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونے اَوْ سَمِعْـــتُمْ بِغَـــریبٍ اَوْ شَهِیـدٍ فَانْدُبوُنی اگه من و تو روضه خون شدیم،،، از اثر اون سلامیه که از حنجره ے اربابمون به ما رسیده،،، روضه رو به همون جایے ختم کنم که شعرم ختم شد، سکینه جان به اونا بگو: لَیْتَکُمْ فِے یَوْمِ عاشُــورا جَمیعاً تَنْظُروُنے کَیْفَ اَسْتَسْقِے لِطِفْلے فَابَوْا اَنْ یَرْحَمُونی حسین،،، بأبے المستضعف الغریب، یا قتیل الله یااباعبدالله لطفے که کرده اے تو به من مـادرم نکرد اے مهــربان تر از پدر و مـادرم حسین،،، بالحسین یاالله،،، کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇 https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتے بر محمد و آل محمد ─━⊰-••••═•••❃❀❃•••═••••-⊱━─