4_5911008840597373431.mp3
زمان:
حجم:
78.5K
#شب_چهارم_محرم
#صلوات_آخر_مجلس
ان شاء الله فردای قیامت، مزد همه این عزاداریها، اشک ریختن ها، سینه زدن ها رو از مادرمون خانم حضرت زهرا سلام الله علیها بگیریم به برکت صلوات بر محمد و ال محمد.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
#شب_چهارم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
زبانحال باب الحوائج عبدالله بن الحسن...
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
🔸از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
قربون غریبیش برم...
مثل باباش امام حسن خیلی غریب بوده...
روضه ی جانسوزی داره...
دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه...
آخه روضه ی این آقازاده گره خورده به روضه ی اربابمون حسین...
🔸آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو
عموی غریبم حسین...
🔸کآستینم را ز دست عمّهام زینب کشیدم
ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت...
خیلی مواظبشون بود...
مخصوصا عبدالله اش رو ...
صدا زد خواهرم... زینبم ...
مواظب عبدالله ام باش...
خواهرم مواظب یادگار برادرم باش...
زینب جان این نانجیبها رحم ندارن...
دیدی قاسمم شهید کردن...
علی اکبرم قطعه قطعه کردن...
روی دستهام علی اصغرم رو پرپر کردن...
خواهرم اینا رحم ندارن... زینب
مواظب یادگار حسنم باش...
دستهاش رو گذاشت توی دست عمه...
🔸دست او در دست های عمّه بود
🔸گوش او پر از صدای عمّه بود
اما...
🔸شیون زن ها دلش را پاره کرد
🔸دید شه تنهاست فکر چاره کرد
دستش به دست عمه جانش زینبه...
بالای تل زینبیه...
یکدفعه نگاه کرد دید عمو جانش حسین داخل گودی قتلگاه است...
دور تا دور عمو رو گرفتن...
شمشیرها بالا میره پایین میاد...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه
🔸دست او از دست عمّه شد جدا
🔸می دوید و بر لبش واویلتا
هی صدا میزد ای وای...
آقای غریبم حسین...
🔸می دوید و گاه می افتاد او
🔸از جگر فریاد می زد ای عمو
(وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي)
به خدا از عموم جدا نمیشم.
تا رسید کنار ابی عبدلله دید یه نانجیبی هم شمشیر به دست...
داره نزدیک میشه...
خودش رو انداخت روی عمو جانش حسین...
نمیذارم آقام رو به شهادت برسونی...
نانجیب شمشیر بلند کرد ...
یاصاحب الزمان...
عبدالله دست رو جلو آورد ...
مبادا شمشیر به بدن عمو اصابت کنه
نانجیب آنچنان با شمشیر بر دست عبدالله زد...
دیدن دست به پوست آویزان شد...
صدای ناله اش بلند شد...
يَا عَمَّاهُ
(روضة الواعظين ص ٢٠٨)
عموجان حسین به دادم برس...
خدا...حالا ابی عبدالله چکار کنه...
لحظات آخره...
عبدالله اش رو در آغوش گرفت...
به سینه چسباند...
داره نجوا میکنه. ..
اما حرمله ملعون هم کمین کرده بود...
یاصاحب الزمان....
نانجیب تیر از کمان رها کرد...
(فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ)
سادات منو ببخشید...
دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین...
جان دادن...
یکی ششماهه اش علی اصغر بود...
یکی هم عبدالله بن الحسن...
دیدن عبدالله داره روی سینه حسین دست و پا میزنه...
هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین...
🔸ضربۀ محکم یک تیغ که پایین آمد
🔸نذر لبخند عمو کرد یتیمی پر خویش
🔸آخرین تیر خودش را به کمان حرمله برد
🔸گردنش شد سپرش باهمۀ حنجر خویش
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
.
توجه 📣👆
✔️ برای شب چهارم محرم که در قسمت👆بالا میبینید.
دو نمونه متن روضه موجود است.
✔️ اول :
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
✔️ دوم :
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
4_5911008840597373436.mp3
زمان:
حجم:
1.34M
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مناجات 3
🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید
یابن الحسن...
آقا جانم...
🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید
🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید
امام زمان...
آقاجانم...
امسال هم یه محرم دیگه رسید و...
عزاخانه های جد غریبت حسین برپا شد...
اما... بازم شما نیومدید...
آقای من .. مولای من...
🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید
چرا آقای ما نمیاد...
چرا امام زمان ما نمیاد...
🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
امشب میخواهیم خدا رو به مادرت زهرا قسم بدیم آقا...
یوسف گم شده ی فاطمه...
🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید
امشب میخواهیم روضه ی مادر پهلو شکسته ات رو بخونیم...آقا...
هرکجای عالم هستی یه سرم بیا به مجلس ما...
پسر فاطمه....
🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید
هرکجای این مجلس نشستی...
اگه با امام زمانت کار داری صداش بزن...
همه با هم ...
یا صاحب الزمان...
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
4_5911008840597373436.mp3
زمان:
حجم:
1.34M
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مناجات 3
🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید
یابن الحسن...
آقا جانم...
🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید
🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید
امام زمان...
آقاجانم...
امسال هم یه محرم دیگه رسید و...
عزاخانه های جد غریبت حسین برپا شد...
اما... بازم شما نیومدید...
آقای من .. مولای من...
🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید
چرا آقای ما نمیاد...
چرا امام زمان ما نمیاد...
🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
امشب میخواهیم خدا رو به مادرت زهرا قسم بدیم آقا...
یوسف گم شده ی فاطمه...
🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما
🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید
امشب میخواهیم روضه ی مادر پهلو شکسته ات رو بخونیم...آقا...
هرکجای عالم هستی یه سرم بیا به مجلس ما...
پسر فاطمه....
🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید
هرکجای این مجلس نشستی...
اگه با امام زمانت کار داری صداش بزن...
همه با هم ...
یا صاحب الزمان...
علیحاجیـــانفرkm_20250628-3_4-رقیه.mp3
زمان:
حجم:
3.9M
روضه جانسوز شبسوم | حضرت رقیه
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🔴 تو آداب دینی ما یاد دادن
گفتن بچه کوچیک داری دوتا کارو باهاش انجام نده (مخصوصا اگه دختر باشه)
اومد خدمت امام صادق(علیهالسلام)
امام صادق اینو بهش فرمود: دوتا کارو با بچه کوچیکت انجام نده / چیه اون دوتا ادب؟ گفت [_لاتضربها] دست روش بلند نکنی. (اوناکه دارن گریه میکنند میدونن من دلتو میخام کجا ببرم) دومیش فرمود [_لاتسبّها] فحش و بد دهنی نکنی با بچه ات
(وسائل الشیعه ج۲۱ ص ۴۸۲)
[بگمیانه؟] محکم زدند😭
یکیدوتاکه نبودند/یک لشکرباهم میزدند
🔴با کعب نی زدن
منو زیر دست و پا پی در پی زدند
منو از روزی که تو رفتی هی زدند
با کعب نی زدند
(امشب اگه ناله نزنی باختیا)
(یه جمله گفت بابا) من سوخته دامنم
یه جای سالم نیست دیگه تو تنم
معجزه ست بابا این زنده بودنم
تو ندیدی بابا
موهامو کشید از عقب
حرف بد میزد بی ادب(معلومهخیلیرقیهای هستی... با این ناله ت نشون دادی)
زجر اگه دختر داشت
با من اینجوری رفتار نمیکرد...😭
بشکنه دستت چجوری جرات کردی
دست رو دختر بچه بلند کنی
خانوم جان! ببین شب سوم این غیرتیا برات چه کردند... یک کدوم از ما اگه بودیم نمیزاشتم صورتت کبود بشه
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
#شب_سوّم_محرّم۱۴۰۴
#روضه_خوان_علـی_حاجیـان_فر
#کانال_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
2. کسی که.mp3
زمان:
حجم:
7.58M
#روضه_حضرت_زینب
#روضه_فرزندان_حضرت_زینب
( صلوات الله علیهم )
#حاج_مهدی_سماواتی
کسی که غیر مصیبت ندید
زینب بود
#روضه_حضرت_زینب
#روضه_فرزندان_حضرت_زینب
( صلوات الله علیهم )
#حاج_مهدی_سماواتی
کسی که غیر مصیبت ندید
زینب بود
کسی که عشق از او شد پدید
زینب بود
نخست روز به بازار عشق
آنکه ز جان
متاع جور و جفا را خرید
زینب بود
کسی که قامت اسلام
شد ز صبرش راست
ولیک ، خود چو هلالی خمید
زینب بود
به چار سالگی آن دختری
که در دل شب
پیِ جنازه ی مادر دوید
زینب بود
کسی که فاطمه او را
به دامن از اول
برای کرب و بلا پرورید
زینب بود
تا دید برادر تنها شده دیگه یار و یاور نداره ، اومد سراغ دو تا آقا زاده ش ... بِرید امام زمانتون رو یاری کنید ... غریبه ... حسین ... گفتن اگه دایی اجازه بده ، از این بهتر برای ما چیه ؟ اومد خدمت برادر ، داداش اجازه بده بچههای منم برن جانشون رو فدای تو کنند ، فرمود : زینبم ، هر چه داغ دیدی برات بسه ... این همه داغ روی داغ دیدی ... داغ علی اکبر ، داغ قاسم ...
بهر تو داغ علمدار بس است
داغ یاران وفادار بس است
دید اجازه نمیده ، راضی نمیشه ، قسمش داد به حق فاطمه ... بلاخره اجازه گرفت و بچه هارو روانه کرد ... وارد میدان شدند ، رجز میخونن : امیری حسین و نعمَ الأمیر ...داغ این دوتا آقا زاده رو هم به دل زینب گذاشتن ، بدنشون رو رساند خیمه ، زن ها همه از خیمه بیرون ریختند ، به سرو سینه میزدند ، اشک میرختند ، اما مادر از گوشه ی خیمه بیرون نیومد ...حسین ... زینبی که تا صدای ناله ی علی اکبر رو شنید ، سراسیمه اومد میدان ، خودشو رساند بالا سر برادرو برادرزادش ، هی صدا میزد : وای اُخیّا ...وَبنَ اُخیّا ... وای برادرم ، وای پسرِ برادرم ... اینجا دیگه از خیمه خارج نشد ، آخه مادره ، داغ دیده ، غمگینه ، راضی نشد چهره ی غمگین شو حسین ببینه ... یه داغ دیگه ، یه غم دیگه به غم های حسینش اضافه بشه ... حسین ...
در بُرج ولایت است کوکب
« زینب ... »
علامه ی نارفته به مکتب
« زینب ... »
گفتم به خِرَد
یگانه ی دوران کیست ؟
بیپرده دوبار گفت
زینب زینب ...