امام علی - علیه السلام - فرمودند:
بسا یک سخنی که نعمتی را بر باد میدهد.
غرر الحکم، ج ۲، ص ۵۵۰.
#امام_علی(ع)
#سخن
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیدهای از مثلهای فارسی
باری، چو عسل نمیدهی، نیش مزن
(سعدی)
🌻🌻🌻
باشند در این جهانِ غَدّار
شیطانِ اَعُوذگوی، بسیار
(اوحدی)
🌻🌻🌻
با گُرسُنگی، قوّت پرهیز نمانَد
اِفلاس، عنان از کفِ تقوا برباید
(سعدی)
🌻🌻🌻
با گرگ، دُنبه میخورَد و با چوپان، گریه میکند!
🌻🌻🌻
با ما کج و با خود کج و با خلقِ خدا کج
آخر قدمی راست بِنِه، ای همه جا کج!
🌻🌻🌻
دوازدههزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده بلوری، ص ۱۹۸، ۲۰۱، ۲۰۴ و ۲۰۵.
#مثل_فارسی
#شکورزادهبلوری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حافظشیرازی
🌹🌹🌹
از شاگرد نانوایی تا آقایی غزل ایران
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
🌻🌻🌻
خرج فراوان و دخل کم 😂😂
از دکتر مجید بهرهور
"ز گریه مَردُمِ چشمم، نشسته در خون است"
نگاه کن که پدرجدّ رود کارون است!
یکی به نان شبش هست واقعاً محتاج
یکی ز دوز و کلک، ثروتش چو قارون است
ز خرج و بَرجِ فراوان، سهچارکاره شدم
که کار بنده، نه روی حساب و قانون است
کسی که خرج فراوان و دخل کم دارد
به مثل بنده، همیشه ز خانه بیرون است
مخارج تو، صد است و درآمد تو، چهل
ببین درآمد و خرجت، چه خوب موزون است!
هر آن کسی که علیرغم مشکلات زیاد
رفیق خنده نباشد، همیشه مغبون است
بگو بخند با حافظ، دکتر مجید بهرهور، ص ۸۴.
#شعرطنز
#خرجفراوان
#مجیدبهرهور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کاریکلماتور
از رحمتالله امیدوار
🌹قدیمیترین و ماهرترین قنّاد، زنبور عسل است.
🌹بارانِ مغرور، میخواست دریا را خیس کند.
🌹تیراژ کتاب خداشناسی، به شمارهی دل انسانهاست.
🌹نی، از شکم خالیاش مینالد.
🌹دندانپزشک، با دندان مردم نان میخورَد.
🌹اولین نژادپرست، شیطان است.
نیشانوش(کاریکلماتور)، امیدوار، ص ۱۰، ۱۲ و ۱۴.
#کاریکلماتور
#رحمتاللهامیدوار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عشق و شوق
از حسین منزوی
عشق تو بهار بود و آغازم کرد
آغاز ترانه بود و آوازم کرد
شوق تو، دو بال روی دوشم رویاند
تا اوجم برد و عین پروازم کرد
از ترمه و تغزّل، ص ۲۰۷.
#عشق
#حسینمنزوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه
قضاوت
یک شب زنی در فرودگاه، منتظر بود که هواپیمایش پرواز کند. در فروشگاه فرودگاه، کتابی را دید که برایش جالب آمد. آن را با یک بیسکویت خرید؛ جایی نشست و مشغول مطالعهی کتاب شد. غرق در کتاب شده بود که یک دفعه، توجهش به مردی جلب شد که نزدیک او آمد و در کنارش نشست.
پس از چند دقیقه، مرد یک یا دو بیسکویت از بستهای که در وسط قرار داشت، برداشت. زن تلاش کرد به روی خود نیاورد و از این خطای مرد بگذرد. به مطالعهی کتابش مشغول شد و گاهی بیسکویت خورده و به ساعتش نگاه میانداخت. تعداد بیسکویتهای زن، مدام کم و بر عصبانیتش، افزوده میشد. با خود گفت: اگر انسان شریفی نبودم، پاسخ این کار بیادبانهاش را میدادم. هر بیسکویتی که زن برمیداشت، مرد هم یکی دیگر برمیداشت تا وقتی که تنها یک عدد ماند. مرد با لبخندی، آخرین بیسکویت را برداشت و دو قسمت کرد. یک قسمت را به زن تعارف کرد و دیگری را خودش خورد. زن که خیلی عصبانی بود، با خود گفت: چه مرد بیادبی، چرا لااقل تشکر نمیکند؟
هنگامی که وقت پرواز فرا رسید، داخل هواپیما رفت و صندلیاش را یافت و به خواندن کتاب مشغول شد. وقتی که بار دیگر، چشمش به وسایلش افتاد، جا خورد. بستهی بیسکویت، در وسایلش بود. با حیرت گفت: بستهی بیسکویت من که این جاست. پس آن بستهی بیسکویت، مال آن مرد بود و او تلاش میکرد آن را با من قسمت کند.
لطفاً ملانصرالدین نباشید، روحالله سلیمانی، ص ۱۳۲ و ۱۳۳.
#داستانکوتاه
#قضاوت
#روحاللهسلیمانی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
طبیب عشق
از حافظ
طبیب عشق، مسیحادَم است و مُشفق؛ لیک
چو درد در تو نبیند، که را دوا بکند؟
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدّعی، خدا بکند
شاخ نبات حافظ، ص ۴۳۷، غزل ۱۸۷.
#طبیبعشق
#حافظ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303