داستان کوتاه📚📚📚
اهداف پوچ
در دهکدهای، یکی از کشاورزها، سگی داشت که همیشه کنار جاده مینشست و منتظر وسایل نقلیهای میشد که از آن مسیر رد میشدند. به محض این که ماشینی سر میرسید، سگ به دنبال آن، تا پایین جاده میدوید و در حالی که پارس میکرد، سعی میکرد تا از آن ماشین جلو بزند!
روزی، همسایهی آن کشاورز از او پرسید: فکر میکنی بالاخره، روزی سگت موفق میشود که از یکی از این ماشینها سبقت بگیرد؟
کشاورز پاسخ داد: این موضوع مهم نیست. آن چه مهم است، این است که اگر روزی از یکی از این ماشینها سبقت بگیرد، چه چیزی به دست خواهد آورد؟!
تو تویی؟ آرمیون، ص ۱۶۶.
#داستان_کوتاه
#اهداف_پوچ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303