eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر طنز از اسدالله شهریاری😂😂😂 خانه الهی خانه‌ای دِه بَد پَک‌و‌پوز که مثل شب بوَد تاریک در روز در و دیوار و سقفش کَنده باشد ولی مال خود این بنده باشد هر آن کس را که منزل نیست، دل نیست چه شادی آن که او را آب و گِل نیست به مثلِ جانور در لانه بودن، بِه از انسان، ولی بی‌خانه بودن ز صاحب‌خانه‌ها منّت کشیدن بوَد چون روی عزرائیل دیدن اجاره گر که دَه روزی شود دیر، خورَد بر قلب آنها واقعاً تیر بگیرند از منِ مسکین بهانه که ره رفتی، شکستی خشتِ خانه و یا شستی چرا صورت که تا آب شود چون منجلابی زشت و ناباب وز آن بدتر، گران باشد اجاره که باید هر چه گیرم از اداره، دهم تا در عوض، قبضی دهندم از آن بگذشته، منّت هم نهندم ز لطفت یک وجب ما را زمین دِه که از شش دانگِ فردوسِ برین بِه مرا آسوده کن از جورِ مالک هم از اندوه و رنج و غیر ذالک شکرپاش ۱، ص ۶۰ و ۶۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه📚📚📚 تولد حالا پری نشسته است روی صندلی‌اش و من بیرون ایستاده‌ام و نگاهش می‌کنم. پری از پشت شیشه، اشاره‌ می‌کند که بروم؛ ولی من منتظر خواهم ماند تا اتوبوس راه بیفتد. او خودش این راه را انتخاب کرد. من چندان هم موافق نبودم. وقتی موضوع را فهمیدیم، اولش کسی چیزی نگفت؛ اگر چه هر دو می‌دانستیم که باید فکری اساسی کرد. فردایش بود که پری ناغافل پرسید:حالا چه کنیم؟ گفتم: چه می‌توانیم بکنیم؟... پس از شنیدن نظرش، گفتم: ولی پری، خودت می‌دانی که عملی نیست. این طوری تو حداقل، یک سال نمی‌توانی سر کارت بروی. من هم که شرمنده‌ام به خدا. پری با عصبانیت گفت: دوباره شروع نکن. شرمنده‌ام، شرمنده‌ام. خب داری درس می‌خوانی. طبیعی است که نتوانی کار درست و حسابی بکنی. بعد با حالت متفکری ادامه داد: راهش این است که من یک سال مرخصی می‌گیرم و می‌روم شهرستان پیش مادرم. تو هم می‌روی خوابگاه پیش دوستهایت. چه عیبی دارد یک سال زندگی مجردی؟ مگر همه‌ی مردها، حسرتش را ندارند؟ این طوری خرجی نداریم. اصل مطلب، کرایه خانه است که نمی‌دهیم. گفتم: قیمت تولد است دیگر؛ چه می‌شود کرد؟ پری خندید: قیمت تولد نه؛ قیمت خانه. اتوبوس که خواست راه بیفتد، پری پنجره را باز کرد و گفت: سخت نگیر. چشم به هم بزنی، با یک دختر مثل دسته گل برگشته‌ام خانه؛ خانه‌ی خودمان. خدا اشتباه نمی‌کند، کامران محمدی، ص ۲۹ و ۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
خانه‌های بی چراغ از محمدرضا سهرابی‌نژاد ای شما که آسمانتان پر از ستاره هست و ماه آفتابتان به راه هیچ یادی از خانه‌های بی چراغ می‌کنید؟ زندگی واژه‌ها، ج ۲، ص ۲۴۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شعر طنز از اسدالله شهریاری😂😂😂 خانه الهی خانه‌ای دِه بَد پَک‌و‌پوز که مثل شب بوَد تاریک در روز در و دیوار و سقفش کَنده باشد ولی مال خود این بنده باشد هر آن کس را که منزل نیست، دل نیست چه شادی آن که او را آب و گِل نیست به مثلِ جانور در لانه بودن، بِه از انسان، ولی بی‌خانه بودن ز صاحب‌خانه‌ها منّت کشیدن بوَد چون روی عزرائیل دیدن اجاره گر که دَه روزی شود دیر، خورَد بر قلب آنها واقعاً تیر بگیرند از منِ مسکین بهانه که ره رفتی، شکستی خشتِ خانه و یا شستی چرا صورت که تا آب شود چون منجلابی زشت و ناباب وز آن بدتر، گران باشد اجاره که باید هر چه گیرم از اداره، دهم تا در عوض، قبضی دهندم از آن بگذشته، منّت هم نهندم ز لطفت یک وجب ما را زمین دِه که از شش دانگِ فردوسِ برین بِه مرا آسوده کن از جورِ مالک هم از اندوه و رنج و غیر ذالک شکرپاش ۱، ص ۶۰ و ۶۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
خانه در شهر شما از پروین دولت‌آبادی خانمان‌سوز آفتی شد خانه در شهر شما حسرتی شد نعمت کاشانه در شهر شما عنکبوت‌آسا، به سقفی تار می‌باید تنید خشک‌کامان را نزیبد لانه در شهر شما سرپناهی همچو حِربا بایدم بر روی دوش خانه‌بر‌دوشی، نبود افسانه در شهر شما بال پروازی نه تا بر شاخه سازم آشیان گُلبُنی نی تا شوم پروانه در شهر شما... دام راه بینوایان، آرزوی خانه شد آدم از ره می‌بَرَد این دانه در شهر شما گر توانم سود سر بر آستان خانه‌ای آستین افشانَد این دیوانه در شهر شما آشنای جان و دمساز دل و همراز یار چون ندارد خانه، شد بیگانه در شهر شما لغات: حربا: آفتاب‌پرست. سودن: ساییدن، لمس کردن. آستین افشاندن: کنایه از شادی کردن. مهرتاب، مجموعه اشعار پروین دولت‌آبادی، ص ۱۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
اختلاف 😂😂 از ناصر فیض در هر نهادِ شهر، قوم و خویش دارد دَه خانه‌ی ناچیز، در تجریش دارد با زهد و تقوا ارتباطش، ای بدک نیست! یک خانه هم در انزوای کیش دارد هر جا که برجی می‌شود آماده‌ی ساخت او نیز دَه واحد، خرید از پیش دارد... تا مِلکهایش، آسمانی‌تر بمانند از شش جهت، بر بام آنها، دیش دارد این گرگ را از بنده بهتر می‌شناسید هر چند یک عالَم، لباس میش دارد... املت دسته‌دار، مجموعه شعر طنز ناصر فیض، ص ۲۹ و ۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
خانه در شهر شما از پروین دولت‌آبادی خانمان‌سوز آفتی شد خانه در شهر شما حسرتی شد نعمت کاشانه در شهر شما عنکبوت‌آسا، به سقفی تار می‌باید تنید خشک‌کامان را نزیبد لانه در شهر شما سرپناهی همچو حِربا* بایدم بر روی دوش خانه‌بر‌دوشی، نبود افسانه در شهر شما بال پروازی نه تا بر شاخه سازم آشیان گُلبُنی نی تا شوم پروانه در شهر شما... دام راه بینوایان، آرزوی خانه شد آدم از ره می‌بَرَد این دانه در شهر شما... *حربا: آفتاب‌پرست. مهرتاب، مجموعه اشعار پروین دولت‌آبادی، ص ۱۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303