خواندن شعر طنز در دانشگاه😂😂😂
از سعید بیابانکی
چند ماه پیش، دعوت شده بودم یکی از دانشگاههای کشور. جشن فارغالتحصیلی بود و قرار بود من برای دانشجویان، شعر طنز بخوانم. نشسته بودم ردیف جلو که رئیس دانشگاه، نشست کنارم و درِگوشی گفت: خواهش میکنم شعری نخوانید که به استادان دانشگاه بر بخورد. گفتم: چشم.
چند دقیقه بعد، رئیس حراست هم نشست کنارم و گفت: خواهش میکنم شعری نخوانید که به مدیران نظام بر بخورد. گفتم: نه قربان؛ من چه کار با مدیران نظام دارم؟ چند دقیقه بعد هم رئیس دفتر فرهنگ دانشگاه سراغم آمد و مُشفقانه گفت: امروز بیشتر مهمانان ما، خانواده هستند. حواستان باشد شعر بودار نخوانید؛ حساسند.
از رئیس دانشگاه، سوال کردم: من الآن نمیدانم چه باید بخوانم. گفت: بیشتر با دانشجویان شوخی کنید؛ مهم نیست! پیش خودم گفتم: در این کشور، هر بلایی میشود سر دانشجو آورد و جیکش هم در نیاید. در نهایت، شعری خواندم که فقط به مذاق دانشجویان خوش آمد!
کبریت کمخطر، علیرضا لبش، انتشارات سورهی مهر،چاپ سوم، ۱۳۹۷، ص ۷۳.
#نثر_طنز
#دانشگاه
#دانشجو
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حوالی دانشگاه 😂😂
از رضا رفیع
اهل دانشگاه را با اهل ثروت، کار نیست
علم و ثروت، هر دو یک جا، قابل انبار نیست
جمع ضدّین، از محالات است طبق شایعات
اختلافی، منطقیّون را در این گفتار نیست
علم بهتر هست یا ثروت؟ جوابش روشن است
این معما را، دگر حاجت به استفسار نیست
هر که سر در جَیب* فکرت بُرد و گشت اندیشمند
دست در جیبش کنی، جز یک دو سه صَنّار نیست...
هر که دانشجو شود، هشتش گرو در نُه بُوَد
هفت گردون را بگردد، پنج شش دینار نیست
وضع کاری هم که توضیحی است بهر واضحات
هیچ عقرب، مثل بیکاری چنین جَرّار نیست
دربهدر، جویای کاری بعدِ دانشجوییات
زین جهت باید بگویم: هیچ کس بیکار نیست...
*جَیب: گریبان.
تشویق اذهان عمومی، مجموعه شعر طنز و تحفهی نطنز، رضا رفیع، ص ۷۲ و ۷۳.
#شعرطنز
#دانشگاه
#رضارفیع
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303